چگونه با فرزندمان رابطه دوستانه برقرار کنیم

با فرزندتان شوخی کنید تا بتوانید از کارهایش سر مطلع شوید. با او دوست شوید؛ در غیر این صورت در یک بی‌خبری مطلق گرفتار خواهید شد. با فرزندتان صریح صحبت کنید. از او بخواهید اتفاقاتی که برایش رخ می‌دهد و دوستی‌هایش را برای‌تان تعریف کند تا از اتفاقات و تجربیات تلخ جلوگیری کنید.

«در حال حاضر مشترک مورد نظر پاسخگو نمی‌باشد، لطفا بعدا شماره گیری فرمایید». با عصبانیت تلفن را قطع می‌کند، با این حال دست از تلاش برنمی‌دارد. دوباره تماس می‌گیرد و امیدوار است این بار صدای دخترش را بشنود. ساعت «۲۳:۳۶» را نشان می‌دهد. مادر است دیگر، نگران فرزندش است. اضطرابش لحظه به لحظه بیشتر می‌شود. این بار هم صدای زن اپراتور در گوشش می‌پیچد.

افکار ناراحت کننده ای به ذهنش خطور می‌کند. رو به همسرش می‌گوید: «نکنه بلایی سرش اومده باشه؟ نکنه دزدیدنش؟ خاک عالم به سرم. نکنه اذیتش کرده باشن». پدر جواب می‌دهد: «عزیز من. آخه دفعه اولش نیست که! هر بار این کارو می‌کنه. تو هنوز عادت نکردی خانم. هرجا باشه پیداش میشه». در فکرش سناریوی دزدیدن دخترش هر لحظه پر رنگ تر می‌شود. در حال گلاویز شدن با دزد خیالی است که زنگ در به صدا درمی‌آید. پدر می‌گوید: «بفرما. دخترمون اومد. دیدی بیخودی نگران بودی».

در باز می‌شود و دختر وارد خانه می‌شود. مادرش آرام می‌شود و به سمتش می‌رود. «کجایی مادر؟ من که مردم از نگرانی. چرا تلفنت رو جواب نمیدی دخترم؟» دختر را با یک من عسل هم نمی‌شود خورد. با عصبانیت می‌توپد: «مامان مگه نگفتم دیر میام! همش زنگ. زنگ. زنگ. یه دقیقه هم آدمو راحت نمیزارین. چرا متوجه نمیشین. من ۲۴ سالمه. دیگه بچه نیستم». 

مادر سعی می‌کند به روی خودش نیاورد که دلخور شده است. می‌پرسد: «چرا جواب نمیدی خب مادر؟ آنقدر سخته که یه دکمه رو فشار بدی؟» دختر همه عصبانیتش را در کلامش می‌ریزد و می‌گوید: «آبروی آدمو می‌بری به خدا. دوستام بهم می‌خندن. انقدر که زنگ میزنی، به من میگن بچه کوچولو!» مادر که با دیدن سلامتی دخترش آرام شده است، دختر را لوس می‌کند و می‌گوید: «باشه مامان جون بزار بگن. مگه چه اشکالی داره؟ بگو مامانم زیاد دوستم داره. نمی‌تونه دوریمو تحمل کنه.» اما این حرف ها دختر را آرام نمی‌کند. همانطور که به سمت اتاقش می‌رود غرولند ‌می‌کند. 

 پدر که تا به حال فقط تماشاگر بود، با خودش می‌گوید: «چرا جوونای الان اینجورین»؟ 

چالش‌های بین فرزندان و والدین

دکتر «سیما فردوسی» روانشناس بالینی در رابطه با چالش‌هایی که بین والدین و نوجوانان و جوانان وجود دارد، می‌گوید: «در گذشته بچه‌ها به دلیل ترس از والدین جرات نمی‌کردند همه مسائل را به آن ها بگویند. اما در حال حاضر والدین به فرزندشان می‌گویند: «لااقل به ما بگو کجا می‌روی. یا مثلا اگر با جنس مخالف در ارتباط هستی، به ما بگو تا تو را راهنمایی‌ کنیم.

با این وجود بعضی از جوانان و نوجوانان چندان تمایل ندارند که مسائلشان را با والدین خود در میان بگذارند. ممکن است جایی بروند یا با شخصی ملاقات کنند و این موضوع را از والدین شان پنهان کنند». چرا فرزندمان پنهانکاری می‌کنند؟ «من دیگه بزرگ شدم» همان جمله معروفی است که هر جوانی لااقل یک بار در زندگی‌اش آن را به زبان آورده است.

درست است که فرزندان ما بزرگ می‌شوند، اما با این حال به راهنمایی و استفاده از تجربیات والدین‌شان احتیاج دارند. با این وجود فرزندان ما به خصوص نوجوانان و جوانان در مواردی برای آنکه اشتباهات‌ یا تجربیات نامطلوب شان را برای پدر و مادر خود تعریف نکنند، دست به پنهانکاری می‌زنند. 

رفتارهای انتقادی والدین دلیل به جود آمدن پنهان کاری

این روانشناس بالینی در رابطه با پنهانکاری فرزندان می‌گوید: «متاسفانه بعضی از جوانان والدین را مانع کارو تفریح خود می‌دانند. البته پدر و مادر‌ها هم گاهی اوقات اشتباه ‌می‌کنند. به عنوان مثال در برخی موارد برخورد‌های انتقادی و انفجاری والدین منجر به پنهان کاری از طرف فرزندشان می‌شود. در چنین شرایطی نوجوان و جوان با خودش می‌گوید: « خب به مادر و پدر نمی‌گم فلان کار رو کردم، چون اگه بگم دعوام می‌کنه یا منو زیر سوال می‌بره یا ممکنه درکم نکنه».

والدین نمی‌خواهند مچ تان را بگیرند

با این وجود فرزندان باید به این نکته توجه کنند که رفتار پدر و مادرها از سر دلسوزی است و به دلیل کنجکاوی یا مچ گرفتن و دعوا کردن شما را بازخواست‌ نمی‌کنند. آن ها می‌خواهند فرزندشان را راهنمایی کنند تا کم‌ترین آسیب را ببیند».

چطور سر از کار فرزندمان در بیاوریم؟

 نمی‌توان گفت همه، اما هستند جوانان و نوجوانانی که با خانواده خود چندان راحت نیستند و در نتیجه همه مسائل و اتفاقات زندگی‌شان را با خانواده‌شان در میان نمی‌گذارند.

اعضای خانواده نزدیک‌ترین افراد به یکدیگر محسوب می‌شوند، با این وجود بسیاری از جوانان و نوجوانان آن ها را غریبه می‌پندارند.همین مساله موجب دور شدن اعضای خانواده از یکدیگر می‌شود. این دوری و غریبه بودن در اوج نزدیکی، خسارت جبران ناپذیری به خانواده به ویژه فرزندان وارد می‌کند.

 -با شوخی از کار فرزندتان سر دربیاورید!

دکتر فردوسی در رابطه با روش های نزدیک شدن والدین به جوانان و نوجوانان می‌گوید: «با فرزندتان شوخی کنید تا بتوانید در رابطه با کارش اطلاعات کسب کنید! با او دوست شوید. در غیر این صورت در یک بی‌خبری مطلق گرفتار خواهید شد».

با فرزندتان صریح صحبت کنید

«با فرزندتان مستقیم و بدون حاشیه رفتن صحبت کنید. به او بگویید اتفاقاتی که برایش رخ می‌دهد را برایتان تعریف کند و از دوستانش بگوید. قصدتان را از ورود به مسائل شخصی اش کمک و راهنمایی کردن او عنوان کنید. بگویید که می‌خواهید تجربیات خود را برای او بازگو کنید تا از تکرار تجربه‌های تلخ جلوگیری کنید. بگویید در صورت صحبت نکردن و عدم استفاده از راهنمایی های شما ممکن است پس از مدتی دچار مشکلات و گرفتاری شود».

 –اعتماد به نفس فرزندتان را بالا ببرید

«در برخی موارد عصبانی شدن نوجوانان از پیگیری ها یا به اصطلاح «گیر دادن ها» به دلیل این است که فرزندمان از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیست. وقتی که پدر و مادر جلوی دوستانش با او تماس می‌گیرند، با خودش فکر می‌کند: «وای آبروم رفت. به من میگن بچه ننه.» با او صحبت کنید و بگویید پیگیری شما به دلیل علاقه و عشق تان به او است. در رابطه با خانواده هایی که به یکدیگر اهمیت نمی‌دهند برایش صحبت کنید. سعی کنید اعتماد به نفسش را افزایش دهید تا از تماس های شما جلوی دوستانش خجالت نکشد».

 –فرزندان با مشاور ها راحت‌تر حرف می‌زنند

«اگر فرزندتان برای صحبت کردن با شما مقاومت کرد، او را به مشاوره ببرید. بچه ها راحت‌تر می‌توانند مشکلات خود را با مشاورها در میان بگذارند. در حال حاضر تمام دانشگاه‌ها و مدارس مشاوره دارند و این نکته مثبتی است».

جوانان هم مسئول هستند

دکتر فردوسی می‌گوید: «فرزند جوان یا نوجوان ما در برابر والدین مسئول است. رفتارهای فرزندان بسیار می‌تواند در آرام کردن والدین‌ موثر باشد. بنابراین نباید تنها از والدین انتظار همراهی داشته باشیم».

خیال والدین تان را راحت کنید

«اگر نوجوان پس از بیرون رفتن با مادر خود تماس بگیرد و مثلا بگوید: «مامان من رسیدم. حالم خوبه.» مادر دیگر زنگ نمی‌زند. یا اگر کمی دیر کرد به والدینش اطلاع دهد تا از نگرانی آن ها جلوگیری کند. بنابراین بهتر است بچه ها به مادر و پدرشان آرامش دهند تا آن ها مضطرب و نگران نشوند».

پیگیری والدین مایه افتخار فرزندان باشد

«جوان باید جلوی دوستانش به پیگیری و دلواپس بودن پدر و مادرش افتخار کند. چراکه ممکن است آنها خانواده‌ای بیخیال داشته باشند و برایشان مهم نباشد که فرزندشان کجاست، چه کار می‌کند و حالش چطور است؟ اما والدین شما عاشق شما هستند و نگران تان می‌شوند. پس با یک تماس ساده یا خبر دادن حال خود به پدر و مادرتان، نه خود و نه والدین تان را دچار اضطراب نکنید». 

فارس