مسیر اجباری شدن کشف حجاب در دوره رضاخان

قانون کشف حجاب و اقداماتی که عوامل حکومتی رضاشاه در راستای اجرای این قانون انجام دادند از برگ‌های سیاه کتاب تاریخ معاصر ایران است. این طرح به ادعای طراحان آن قرار بود زمینه آزادی زنان و حضور پررنگ آنان در جامعه را فراهم آورد، اما از ابعاد مختلف فرهنگی، اقتصادی، تربیتی، اجتماعی و روانی پیامد‌های منفی فراوانی برای جامعه ایران و به تبع آن بانوان ایرانی به همراه آورد.
حجاب

بخشی از پیامدهای کشف حجاب، کوتاه‌مدت بود و در همان سال‌ها خود را نشان داد و بخش عمده آن تا دهه‌های بعدی و حتی تا به امروز گریبان‌گیر جامعه ایران است. یکی از پیامد‌های اجرای خشونت‌آمیز قانون کشف‌حجاب، یعنی خانه‌نشینی اجباری بانوان ایرانی برای مصون ماندن از تعرض مأموران دولتی بررسی خواهد شد. برای بررسی این مساله با «داوود امینی» تاریخ پژوه و نویسنده کتاب «چالش‌های روحانیت با رضاشاه» به گفتگو پرداختیم که در ذیل می‌آید.

زمینه‌های فرهنگی ـ سیاسی کشف حجاب در ایران اسلامی

در میان رخداد‌های معاصر ایران، کشف حجاب یک جریان اجتماعی، موضوعی است که ریشه و اساسآ فراتر از مرز‌های عقیدتی و جغرافیایی قرار دارد و به عنوان یک جریان تجددگرایانه مطرح است که ارمغانی است از دنیای غرب به دنیای شرق در این جریان، ارزش‌های مذهبی و سنتی تا حدود زیادی دگرگون شده و شکل غریبی به خود می‌گیرد.

آشنایی تجدّد طلبان ایرانی با مظاهر غربی، این گرایش را در جامعه بوجود آورد که زنان نیز می‌باید همپای مردان در زمینه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نقش داشته باشند و برای ایجاد این نقش، پذیرفتن روابط حاکم بر اجتماع غرب، علاوه بر تقلید در زمینه علوم و تکنولوژی ضروری به نظر می‌رسید.

به طور کلی، تجدّد طلبان ایرانی در مواجهه با دنیای غرب، در زمینۀ فرهنگ دوگونه برداشت داشتند؛ عده‌ای فرهنگ اجتماعی و روابط حاکم بر زن و مرد را در دنیای غرب پذیرفتند، ولی تکیه بر فرهنگ خودی و حفظ آن را لازم شمردند؛ اما گروه دیگری از تجددگرایان و نوگرایان یکسان شدن لباس مردان و کشف حجاب زنان را ضروری دانسته و به شدت بذر ترویج فرهنگ و آداب و رسوم غربی را در ایران پاشیدند.

در ابتدا، تاثیر جریان تجدّد طلبی و غربگرایی در فرم و شکل پوشش ایرانیان، از پوشش مرد‌ها و در دوره فتحعلی شاه قاجار آغاز شد. آمد و رفت‌های هیئت‌های فرانسوی و انگلیسی به دربار ایران به منظور عقد قرارداد‌های سیاسی – نظامی با دولت ایران، باعث شد که دربار ایران به تدریج با تحولات سیاسی – نظامی و اجتماعی اروپا آشنا شود.

فرانسویان، برای نفوذ در ایران از دربار شروع کردند و در کنار به رخ کشیدن پیشرفت‌های فنی خود، چندین خیاط فرانسوی را به دربار قاجار اعزام داشتند این خیاطان، لباس‌هایی را برای شاهزادگان قاجار می‌دوختند که از برش‌ها و طرح‌های اروپایی مایه می‌گرفت و در ظاهر آنان را در پیش چشم دیگران متمایز و برجسته می‌کرد.

کشف حجاب در دوره رضاخانی به شکل اجبار و قانونی درآمد

در دوره رضاشاه، بار دیگر مسئله کشف حجاب به تبعیت از غرب در دستور کار رجال سیاسی رژیم حاکمه قرار گرفت و بزودی رفع پوشش از زنان در سراسر کشور، به صورت اجبار درآمد که مقاومت‌های گسترده‌ای را نیز از سوی علما و مردم درپی داشت. علما و مردم متدین شهر شیراز، قبل از اعلام رسمی کشف حجاب و پیش از قیام گوهر شاد مشهد، نسبت به مسئلۀ کشف حجاب عکس العمل نشان دادند.

چرا که با برپایی مراسم جشنی در اسفند ۱۳۱۳، در مدرسه شاهپور این شهر، با حضور علی اصغر حکمت وزیر معارف، دخترانی بدون حجاب و با وضعی زننده در برابر جمعیت حاضر به رقص و پایکوبی پرداختند.
این امر از آنجا که به منظور آماده سازی جامعه برای اعلام کشف حجاب صورت می‌پذیرفت به سرعت موجب واکنش منسجم علما و مردم شیراز در برابر آن طرح استعماری و ضد دینی و فرهنگی شد.

فردای آن روز در مسجد وکیل شیراز، اجتماع عظیمی در مخالفت با آن حرکت برپا شد. سید حسام الدین فالی، یکی از روحانیون این شهر، به محکومیت این اقدام توهین آمیز دولت پرداخت که متعاقب آن از سوی رژیم بازداشت و زندانی شد با سرکوب مخالفت‌های دینی و مردمی توسط رژیم بار دیگر مجلس جشنی در میدان جلالیه شیراز با حضور ذکاء الملک فروغی نخست وزیر، برپا شد و علی اصغر حکمت، در جمع دختران و زنان بی حجاب و کارمندان دولت، در نطق خود صریحاً گفت که این مسئله به امر رضاشاه صورت گرفته و باید کشف حجاب انجام شود؛ بنابراین سازماندهی دولتی در برپایی این جشن‌ها به خوبی مشهود بود.

رضاشاه درباره اجرای سیاست کشف حجاب اجباری به وزیر معارف گفته بود: «سابقاً به کفیل معارف دستور دادم برای رفع رو پوشاندن زنان اقدام کند، اما او نخواست یا نتوانست و کاری نکرد. حالا باید شما در این کار با متانت و حسن تدبیر اقدام کنید که این رسم دیرین که برخلاف تمدن است از میان برداشته شود.».

بر همین اساس، با شدت عمل دولت، از آن پس به زنان معلم با حجاب اجازه ورود به مدرسه‌ها داده نشد روحانیون مخالف کشف حجاب دستگیر و زندانی و یا تبعید و شکنجه شدند درتبریز، آیت الله انگجی و میرزا صادق آقا دستگیر و تبعید شدند و فشار ماموران بر زن‌ها شدّت گرفت.

در این باره صدرالاشراف در خاطرات خود می‌نویسد در اتوبوس زن با حجاب را راه نمی‌دادند و در معابر پاسبان‌ها از اهانت و کتک زدن به زن‌هایی که چادر داشتند، بانهایت بی پروایی و بی رحمی فروگذار نمی‌کردند.
حتى بعضی از مامورین به خصوص در شهر‌ها و دهات، زن‌هایی که پارچه روی انداخته بودند اگرچه چادر معمولی نبود، از سر آن‌ها کشیده، پاره پاره می‌کردند او را تا خانه اش تعقیب می‌کردند و به این هم اکتفا نکرده اتاق زن‌ها و صندوق لباس آن‌ها را تفتیش کرده، اگر چادر از هر قبیل می‌دیدند پاره پاره می‌کردند.

پیامد‌های اجرای سیاست ضد دینی و فرهنگی کشف حجاب، در دوره رضا شاه

بدین ترتیب رضاشاه تمامی حقوق اجتماعی زنان را با اعمال خشونت زیر پا نهاد و با این تصور که دیگر روحانیت قادر به مقاومت در مقابل طرح‌های سلطه گرایانه وی نیست، همزمان با اجرای قانون اجباری کردن کلاه بین المللی در سال ۱۳۱۴، زمزمه‌های حجاب زدایی را برانگیخت. نطق‌ها، جشن‌ها و میتینگ‌های متعددی برای آماده سازی اذهان عمومی برپا شد و سرانجام قضیه قیام گوهرشاد و قتل عام مردم در آن مسجد به وقوع پیوست.

با وقوع مسئله گوهر شاد مشهد و کشتاری که صورت گرفت، رضاشاه برای زدودن تردید مردم به دیانت خود، در نامه‌ای به رئیس مجلس حسن اسفندیاری، چنان از تجدد و تمدن سخن گفت که گویی رسول گرامی اسلام هم روش وی را تأیید و تصدیق کرده و چنین حرکتی با دین و مذهب مغایرت ندارد.

وی در این نامه نوشت: خیلی‌ها در اشتباه هستند و تصور می‌کنند معنی تجدد و اخذ تمدن امروزی دنیا این است که اصول دیانت و شرایع را رعایت ننمایند و یا کسب تجدد و تمدن مغایرتی با دین و مذهب دارد و حال آنکه اگر مقنن بزرگ اسلام در حال حاضر در مقابل این ترقیات عالم وجود داشت موافق بودن اصول شرایع حقه خود را با وضعیت و تشکیلات تمدن امروز نشان می‌‎داد ….

با چنین توجیهی از آن پس نیز همچنان برپایی جشن‌ها و اجبار در شرکت زنان بدون حجاب با همسرانشان در آن جشن‌ها، امری بود که با دستور دولت بایستی در همه شهر‌ها و روستا‌ها و ادارات دولتی تابعه آن انجام می‌گرفت از این روی دستورالعملی از سوی وزیر معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه در ۲۵ آذر ۱۳۱۴، برای ادارات معارف شهرستان‌ها صادر شد که در آن دو اقدام در جهت رواج بی حجابی در خانم‌ها خواسته شده بود. قدم اول تربیت زنانی که در دبیرستان یا دبستان در حال تحصیل هستند. قدم دوم استفاده از افراد خوش نام و سرشناس در مجالس رسمی با همسران و خانواده‌ای که کشف حجاب کردند.

طراحان و مجریان اینگونه طرح‌های تجدّد مآبانه، غربی در توجیه اقدامات خود آن طریقه لباس پوشیدن زنان را مانند پوشش قدیم الایام زنان ایرانی تا دو قرن بعد از اسلام دانسته و مطابق شریعت اسلام قلمداد می‌نمایند و بدین طریق در پی تحمیق افکار عمومی مردم مسلمان ایران و مثبت جلوه دادن اقدامات ضد دینی و ترویج بی بندوباری خود بر می‌آیند.

با گذشت زمان به همین مقدار هم بسنده نشد بلکه بر شدت این دستورات افزوده گشت؛ چنانکه در بخشنامه وزارت داخله در هجدهم بهمن ۱۳۱۴ صریحاً دستور داده شد که اگر همسران کارکنان دولت بی حجاب نشوند، آنان را فوراً منتظر خدمت نمایند.

در بخشی از این دستورالعمل چنین آمده بود مامورین و مستخدمین دولت باید عموماً در پیشرفت این امر سرمشق برای سایرین بوده و حتی الامکان پیش قدم این نهضت [ کشف حجاب]باشند.

برپایی مجالس‌های گوناگون از تأکیدات رضاشاه بود و خودش به همراه ملکه پهلوی شخصاً در مراسم افتتاح دانشسرای مقدماتی در هفدهم دی ماه ۱۳۱۴، شرکت کرده و از تمدن و پیشرفت و ترقی زنان سخن گفت.
قضیۀ کشف حجاب به بهانه تمدن و پیشرفت زنان ایرانی، تا جایی پیش رفت که بعد‌ها صدای اعتراض نخست وزیر آن رژیم، «مهدیقلی هدایت» هم درآمد.

حتی در مراسم جشن دانش‌سرای مقدماتی که رضاشاه و ملکه پهلوی در آن حضور یافتند، شرکت نمی‌کند؛ و به تجدد خواهی و تمدن و ترقی به شیوه رضاشاه که در جامعه مسلمان ایران، به اجرا گذاشته شد انتقاد می‌کند. این در حالی بود «هدایت» نخست وزیر همان حکومت بود که خود نیز کارنامه قابل دفاعی نداشت.

هدایت چنین می‌نویسد: «حال باید دانست که اوضاع فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی آن عصر تا چه حد با سیاست‌های تجدد طلبی آن رژیم و طرح‌های ضد مذهبی و ضد فرهنگیش به وخامت کشیده است».

رضا شاه، پیش از اجرای سیاست یک شکل کردن لباس مردان و کشف حجاب زنان موافقت و حمایت گروه‌های وابسته به خود را جلب کرده بود. در سال ۱۲۹۷ ق، خانم اسکندری جمعیت نسوان وطن خواه را تشکیل داد.

در سال ۱۳۰۷، صدّیقه دولت آبادی شرکت خوانین اصفهان را دایر کرد. در سال ۱۳۰۰ نیز در رشت جمعیت پیک سعادت، نسوان تاسیس شد. در تهران جمعیتی به نام بیداری نسوان شکل گرفت.

در سال ۱۳۱۴ نیز شاه به وزیر فرهنگ علی اصغر حکمت دستور برپایی جمعیتی از زنان آزادی خواه تهرانی را داد این جمعیت هم در سال ۱۳۱۴ به نام کانون بانوان به ریاست شمس پهلوی و تحت نظارت فرهنگ به منظور فعالیت در امر کشف حجاب زنان، تأسیس شد.

سیاست‌‎های رژیم در زمینه‌های کشف حجاب محدود نمودن روحانیت و جلوگیری از مراسم عزاداری اهل بیت (ع) تا پایان حکومت رضاشاه همچنان ادامه یافت و حکام ایالات به شدت پیگیر اجرای فرامین وی بودند.

رژیم پهلوی، همزمان با ممانعت از برگزاری مراسم مذهبی و محدود کردن حیطه فعالیت روحانیت در جامعه، به بی رنگ کردن مسایل دینی و ترویج هرچه بیشتر فساد و بی بندوباری مبادرت می‌ورزید. چنانکه با فعال نمودن باشگاه‌های رقص و میگساری توسط رجال، حکومتی زنان و مردان در این مکان‌ها به عیش و نوش مشغول شدند.

در حقیقت، سیاستی را که رژیم رضاشاه در تشکیل اینگونه مجالس و محافل مختلط دنبال می‌کرد ایجاد تغییر و تحوّل در خصلت حیا و عفاف در زنان و دختران مسلمان جامعه ایرانی بود. این منظور از طریق اختلاط غیر مشروع پی در پی در بین زنان و مردان نامحرم و با بی حجابی اجباری زنان، همراه با رقص و پایکوبی انجام می‌گرفت بی تردید خو گرفتن مردان و زنان جامعه، با چنین اختلاط‌هایی و شکستن قبح ارتباط نامشروع زنان و مردان موثر بود.

در مجموع فشار‌های حکومت بر زنان پاکدامن، در جهت اجرای دستورات مربوط به کشف حجاب، به قدری زیاد بود که بسیاری از مردم مسلمان شهر‌های کشور ناچار شدند به کشور‌های عراق یا همسایه مهاجرت کردند.

آنا