وقتی آستر جیب، روسری شد!

حاج حبیب احمدپور اینطور روایت می‌کند: «چند بانوی ایرانی اسیر به اردوگاه منتقل شدند و به دلیل نداشتن حجاب، از سلول خارج نمی‌شدند. این موضوع به غیرت ما برخورد و تصمیم گرفتیم برایشان روسری تهیه کنیم.»

وقتی سربازان بعثی متوجه شدند که برای زنان آزادگان روسری درست کرده‌ایم، شروع به شکنجه آزادگان کردند و یکی از اسرا را به شهادت رساندند. او به عنوان شهید غریب حفظ حجاب در اسارت شناخته شد.

حاج حبیب در ۲۹ اردیبهشت سال ۱۳۶۵ در عملیات حاج عمران مجروح شد و بعد از ۲۴ ساعت به دست کردهای کومله اسیر گردید. کردهای کومله او را با دو گونی پیاز و ۲۵ هزار تومان به رژیم بعث عراق فروختند و او پنج سال در اسارت بود تا اینکه در سال ۶۹ با آزادی آزادگان به وطن بازگشت.

وی درباره مجروحیتش می‌گوید: «بعد از مجروح شدن در عملیات حاج عمران، رزمندگان نتوانستند من را منتقل کنند و من در منطقه ماندم. ۲۴ ساعت گذشت که سربازان بعثی بالای سرم آمدند و به رزمندگان تیر خلاص می‌زدند. من به‌صورت روی زمین افتاده بودم که یکی از سربازان بعثی بالای سرم آمد و گفت این کشته شده و رفت.»

پس از چند ساعت به‌سختی بلند شد و به سمت نیروهای خودی حرکت کرد، اما گرفتار نیروهای کومله شد و آنان او را به نیروهای رژیم بعث تحویل دادند و در زندان ابوغریب زندانی شد.

در دوران اسارت، معلمان بیشتر مورد شکنجه قرار می‌گرفتند، زیرا می‌گفتند شما نوجوانان ایرانی را به رفتن به جبهه تشویق می‌کنید. حاج حبیب به یاد می‌آورد که یک معلم بروجردی را آن‌قدر شکنجه کردند که شهید شد.

مدتی در اردوگاه بودند و به‌طور مخفیانه دعای کمیل و زیارت عاشورا برگزار می‌کردند. پس از سه سال به اردوگاه جدید منتقل شدند، جایی که آب به اسرا نمی‌دادند. در آن روز، همه اسرا به شدت تشنه بودند و ندای «یا حسین(ع)» و «یا ابوالفضل(ع)» سر می‌دادند. آن روز معجزه‌ای بزرگ رخ داد.

حاج حبیب سرش را از پنجره بیرون برد و از یک سرباز بعثی درخواست آب کرد. او برایش یک شیشه آب آورد و همه اسرا از آن شیشه آب نوشیدند و سیراب شدند. حاج حبیب می‌گوید: «این یک معجزه بود و دیگر هیچ‌وقت آن سرباز بعثی را ندیدم. یکی از اسرا می‌گفت، حاج حبیب، این شیشه چه آبی بود که همه خوردیم و تمام نشد.»

حاج حبیب خاطرات دوران اسارت خود را در کتابی به نام «نرگس» منتشر کرده است. نرگس دختر حاج حبیب است و زمانی که او به اسارت دشمن درآمد، همسرش باردار بود. وقتی حاج حبیب به میهن بازگشت، نرگس پنج‌ساله بود.

خبرگزاری فارس