ترجمه اختصاصی؛

وقتی هنر زنانه از دل جنگ می‌روید؛ رانيا ایاد و تصویرسازی رنج غزه

در غزه، پایان جنگ هیچ‌وقت به معنای آرامش نیست؛ درست برعکس، آغازی است برای مرحله‌ای تازه؛ مرحله‌ای که در آن باید قبل از دیوارها، روح‌ها بازسازی شوند. جست‌وجوی هویت از میان آوار، و تعریف دوباره زندگی در شهری که سال‌ها زیر بار محاصره و ویرانی خم شده، تازه شروع می‌شود.

در دل این ویرانی، زنان غزه همچون ستون‌هایی استوار ظاهر می‌شوند؛ نه فقط بازمانده، بلکه خالق معنا. در میان این زنان، نام رانیا ایاد – هنرمند جوان و توانمند – با قدرت می‌درخشد؛ دختری که تصمیم گرفته اندوه را به رنگ تبدیل کند، رنج را به روایت، و خاطره را به تصویری که هیچ‌گاه از یاد نمی‌رود.

هنر در غزه؛ زمانی که رنگ‌ها فریاد می‌زنند

به گزارش خبرگزاری نساء FM در سرزمینی که نفس‌ها کوتاه است و زخم‌ها عمیق، هنر دیگر فقط زیبایی نیست؛ راهی برای بقاست.

در غزه، تابلوها در سکوت آتلیه‌های آرام خلق نمی‌شوند؛ از دل درد زاده می‌شوند. از نگاه‌های خالی کودکان گرسنه، از دستان لرزان مادرانی که عزیزی را از دست داده‌اند، از فضاهایی که بیشتر شبیه نبض آخر امیدند تا خانه. اینجا هنر کارش تزئین نیست؛ «رو کردن حقیقت» است.

نقاشی می‌کشیدم تا از درد فرار کنم، اما درد خودش را به هر تابلو می‌رساند

رانیا ایاد، ۲۴ ساله، هنر را نه در دانشگاه، بلکه در خیابان‌ها و کوچه‌های غزه آموخته است. او از آوارگی، کمبود غذا، و صورت‌های رنگ‌پریده کودکانی الهام می‌گیرد که جنگ تمام خوشی‌هایشان را بلعیده است.

رانیا می‌گوید: «وقتی دنیا تنگ شد، هنر تنها نفسم بود. می‌کشیدم تا فرار کنم، اما واقعیت هر بار خودش را به خطوط و رنگ‌هایم تحمیل می‌کرد.»

تابلوی معروف او با عنوان «آخرین غذایشان، صبّار بود» فقط یک اثر هنری نیست؛ روایت تصویری فاجعه‌ای‌ست که آرام و خزنده در غزه جریان دارد: گرسنگی. این نقاشی درباره کودکانی‌ست که برای پیدا کردن غذایی ناچیز بیرون رفتند و هرگز بازنگشتند؛ درباره مادرانی که میان دود و آتش، چشم‌انتظار لقمه‌ای کوچک مانده‌اند.

رانیا با تلخی می‌گوید: «کودکانی را دیدم که زیر آفتاب، در صف‌های طولانی تکیه‌ها بی‌جان می‌شدند. بزرگ‌ترها شاید تاب بیاورند، اما چه کسی صدای شکم خالی بچه‌ها را خاموش می‌کند؟»

برای او، نقاشی به معنای واقعی کلمه تبدیل به «مقاومت» شده است؛ مقاومتی که با رنگ گریه می‌کند.

هنر زنانه در غزه؛ حافظه‌ای که از بین نمی‌رود

در جامعه‌ای سنتی و میان آتشی که زن و مرد نمی‌شناسد، هنر زنان تبدیل به یک پناهگاه نادر شده است. آن‌ها از طریق رنگ‌ها حرف می‌زنند؛ درباره غم، سکوت، گرسنگی و از دست دادن عزیزان.

هر ضربه قلم‌مو، یک اعتراض خاموش است. هر تابلو، یک شهادت و هر نمایشگاه، فرصتی برای اعتراف جمعی.

هنر؛ درمانی آرام برای زخمی که هنوز باز است

در جلسات حمایت روانی، نقاشی گاهی همان چیزی است که کلمات از بیانش ناتوان‌اند. زنانی که خانه یا عزیزانشان را از دست داده‌اند، در میان رنگ‌ها راهی برای آرام گرفتن پیدا می‌کنند.

رانیا باور دارد: «هنر زخم را درمان نمی‌کند، اما به آن شکل می‌دهد؛ آن را از یک درد خاموش، به روایتی قابل دیدن و ماندگار تبدیل می‌کند.»

در غیاب عدالت و در میان جهانی که گاهی چشم‌هایش را می‌بندد، این آثار هنری تبدیل به آرشیوی زنده می‌شوند؛ وقتی تاریخ اعداد را فراموش کند، این رنگ‌ها هستند که خواهند ماند.

از حاشیه تا صحنه اصلی

رانیا ایاد فقط یک هنرمند نیست؛ او صدای نسلی است که می‌خواهد دوباره زندگی را بسازد. هنرش برای تحسین نیست؛ برای یادآوری است. برای اینکه بگوید حقیقت، هرچند تلخ، باید دیده شود. در زمان جنگ، قلم‌مو سلاح می‌شود؛ بوم نقاشی خط مقدم. وهنرمند، مبارزی از نوع دیگر. بازگشت به زندگی پس از جنگ، یک لحظه نیست؛ سفری طولانی است.

و در این مسیر، زنان نقش اصلی را دارند؛ نه فقط برای زنده‌ماندن، بلکه برای بازگرداندن معنا به زندگی.

رانیا با هنر خود، این مسیر را روشن می‌کند و ما را دعوت می‌کند که غزه را نه با چشم، بلکه با قلب ببینیم.