نقش زنان در حادثه کربلا

زنان در حادثه کربلا وظایف متعدد و بسیار مهمی بر عهده داشتند آنها علاوه بر محافظت از کودکان، به حمایت و تشویق مردان جهت مبارزه با دشمن می‌پرداختند.

۱_زنده نگه داشتن حادثه کربلا و ارائه روایت درست از حادثه کربلا:

زنان در حادثه کربلا وظایف متعدد و بسیار مهمی بر عهده داشتند آنها علاوه بر محافظت از کودکان، به حمایت و تشویق مردان جهت مبارزه با دشمن می‌پرداختند. مهمترین رسالتی که بر عهده زنان خصوصا بر عهده حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) و اهل بیت امام حسین (علیه‌السّلام) گذاشته شده بود، این بود که حوادث کربلا را برای دیگران بازگو کنند، پیام آن حضرت را به همگان برسانند و تلاش کنند که حادثه کربلا برای همیشه زنده بماند. حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) در این حادثه وظیفه پرستاری از امام سجاد (علیه‌السّلام) را نیز بر عهده داشت. علاوه براین سرپرستی کاروان اسرای کربلا نیز با ایشان بود. وظیفه جهادگری و مبارزه با دشمن هر چند از دوش زنان برداشته شده بود؛ اما بعضا زنان حاضر در صحنه کربلا با حضور در میدان نبرد و مبارزه با دشمن، نام خویش را برای همیشه در تاریخ ثبت کردند.

۲_تلاش برای جلوگیری از قتل امام حسین

عصر عاشورا هنگامی که حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) مشاهده کرد امام حسین (علیه‌السّلام) روی زمین افتاده و دشمنان جنایت کار اطراف پیکر مطهر وی را با هدف کشتن ایشان گرفته‌اند، از خیمه بیرون آمد و خطاب به عمر سعد، به عنوان سرزنش فرمود: یابن سعد! ایقتل ابو عبدالله و انت تنظر الیه؟» فرزند سعد! آیا ابوعبدالله کشته می‌شود و تو تماشا می‌کنی؟! او هیچ جوابی نداد و روی از حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) برگرداند، در یک مرحله دیگر زینب تلاش کرد تا شاید از کشته شدن امام حسین (علیه‌السّلام) جلوگیری نماید. از این رو، خطاب به آن مزدوران نمود و گفت: «اما فیکم مسلم؟» آیا در بین شما یک نفر مسلمان نیست؟ باز هیچ کس پاسخی نداد. وقتی امام حسین (علیه‌السّلام) از روی اسب بر روی زمین افتاد، زینب کبری (سلام‌الله‌علیهم) فریاد برآورد: «وا اخاه، وا سیداه، وا اهل بیتاه، لیت السماء انطبقت علی الارض…»  (با عبارتی مشابه در تاریخ طبری) وای برادرم، وای سرورم، وای اهل بیتم، ‌ای کاش آسمان بر زمین واژگون می‌شد.

۳- پرستاری، حمایت و دلداری امام سجاد (ع):

۱)تسلی به امام سجاد (علیه‌السلام)

شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) برای فرزند بزرگوار ایشان امام سجاد (علیه‌السّلام) بسیار سخت و طاقت فرسا بود. روز یازدهم محرم امام سجاد (علیه‌السّلام) کنار گودال قتلگاه سوار بر شتر بود و به بدن پاره پاره پدر نگاه می‌کرد. حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) دید الان است که روح از بدن مبارک آن حضرت خارج شود، نزد فرزند برادر آمد و صدا زد: «مالی اراک تجود بنفسک یا بقیه جدی و ابی و اخوتی؛ ای یادگار جد و پدر و برادرم چه شده چرا خودت را هلاک می‌کنی؟ سپس حضرت را تسلیت داد و حدیث‌ ام ایمن را برای امام سجاد (علیه‌السّلام) خواند. «حدثتنی‌ ام ایمن ان رسول الله زار منزل فاطمه…» در بخشی از این حدیث حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) به امام سجاد (علیه‌السّلام) عرض کرد: پسر برادر! از جد ما چنین روایت شده است که حسین (علیه‌السّلام) همین جا، که اکنون جسد او را می‌بینی، بدون اینکه کفنی داشته باشد دفن می‌شود و همین جا، قبر حسین (علیه‌السّلام)، زیارتگاه خواهد شد.

«مالی اراک تجود بنفسک یا بقیه جدی و اخوتی فوالله ان هذا عهد من الله الی جدک و ابیک.» [۲۱][۲۲]

شیخ جعفر شوشتری می‌نویسد: «ولما قتل الحسین (علیه‌السّلام) کانت زینب هی التی تسلی الامام زین العابدین (علیه‌السّلام) لانه کان مریضا و هذه مرتبه عظیم لزینب؛ [۲۳] وقتی امام حسین (علیه‌السّلام) به شهادت رسید، زینب به امام سجاد (علیه‌السّلام) تسلی می‌داد چرا که امام سجاد (علیه‌السّلام) مریض بود، و این مقام بزرگی برای زینب (سلام‌الله‌علیهم) است.»

۲) حمایت از امام سجاد

حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) در مجلس ابن زیاد از امام سجاد (علیه‌السّلام) حمایت و پشتیبانی کرد. وقتی در مجلس ابن زیاد وی دستور قتل امام سجاد (علیه‌السّلام) را صادر کرد، «زینب برادرزاده اش را در آغوش گرفت و گفت: ‌ای ابن زیاد، آنچه کردی بس است آیا از خون ما سیراب نشدی و آیا کسی از ما باقی گذاشتی؟. .. من تو را به خدا سوگند می‌دهم اگر بخواهی او را بکشی، مرا هم با او بکش. «فان کنت عزمت علی قتله فا قتلنی معه».

۴_سرپرستی کاروان اسرای کربلا

پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) وظیفه قافله سالاری بر عهده زینب (سلام‌الله‌علیهم) گذاشته شد. چون یگانه مرد؛ یعنی زین العابدین (علیه‌السّلام) در این وقت به شدت مریض است. زینب (سلام‌الله‌علیهم) علاوه بر حفاظت از جان امام سجاد (علیه‌السّلام) می‌بایست از اطفال و فرزندان قافله اسیران نیز محافظت کند. آن بانوی گرامی از همان عصر عاشورا به دستور امام سجاد (علیه‌السّلام) مامور شد زنان و کودکان آواره را در خیمه‌ای جمع کند. سعی و تلاش زینب (سلام‌الله‌علیهم) در محافظت از اسرا به حدی بود که به لقب «امنیة الله» ملقب شد. چرا که اسرا امانت‌هایی بودند، که به دست آن حضرت سپرده شده بودند.

آن حضرت در مجلس یزید اجازه نداد فاطمه دختر امام حسین (علیه‌السّلام) را به کنیزی ببرند و با جدیت جلوی این کار را گرفت.

امام سجاد (علیه‌السّلام) در این سفر در همه امور با زینب مشورت می‌کرد، چرا که زینب را غمگسار اسیران و پرستار یتیمان می‌دانست.

۵ – پیام رسانی ‌درباره حادثه کربلا

زنان مخصوصا حضرت زینب، رباب، ام کلثوم و فاطمه دختر امام حسین (علیه‌السّلام) تلاش می‌کردند در هر فرصتی با یادآوری مصائب امام حسین (علیه‌السّلام) در ماندگاری این حماسه عظیم نقش ایفا کنند.

۱)حضرت زینب (علیهاالسلام)

حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) با سخنان جان سوز خویش همگان را به گریه می‌انداخت و تلاش می‌کرد در هر فرصتی با یادآوری مصائب امام حسین (علیه‌السّلام) در ماندگاری این حماسه عظیم نقش ایفا کند. شهید مطهری می‌نویسد: مجلس عزای حسین (علیه‌السّلام) را برای اولین بار زینب بر پا کرد.»

پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) و احتمالا در روز یازدهم محرم اهل بیت (علیه‌السّلام) در خواست کردند که آنها را از محل قتل شهدا عبور دهند. (قلن بحق الله الا مررتم علی مصرع الحسین) راوی می‌گوید: به خدا قسم زینب دختر علی (علیه‌السّلام) را فراموش نمی‌کنم که با صوتی حزین و قلبی شکسته فریاد می‌کرد‌ای رسول خدا درود فرشتگان خدا بر تو باد این پیکر عریان حسین است که در خون آغشته است. عصر روز یازدهم محرم آن چنان دل سوز گریه کرد که «فابکت علیه کل عدو وصدیق.» هر دوست و دشمنی به گریه افتاد.

در شام نیز حضرت زینب در محله‌ای به نام دار الحجاره که محل اقامت اسرا بود، مجلس عزاداری برای امام حسین (علیه‌السّلام) برپا کرد به گونه‌ای که یزید از حضور اهل بیت (علیه‌السّلام) در شام احساس خطر کرد و دستور بازگشت آنها را به مدینه صادر کرد.

۲) رباب همسر امام حسین

رباب دختر امری القیس همسر امام حسین (علیه‌السّلام) در مجلس ابن زیاد وقتی سر مقدس امام حسین (علیه‌السّلام) را پیش ابن زیاد نهادند از میان زنان بر خاست و سر مقدس را بوسید و در دامن گذاشت و گفت:

واحسینا فلا نسیت حسینا اقصدته اسنة الادعیاء

غادروه بکربلاء صریعا لاسقی الله جانبی کربلا

واحسینا من هرگز فراموش نمی‌کنم و نخواهم کرد که لشکر کفر با حسین (علیه‌السّلام) با نیزه‌ها چه کردند و از یاد نمی‌برم که جنازه اش را در کربلا روی خاک رها کرده و دفن نکردند، او را تشنه کشتند. خداوند هیچ وقت کربلا را سیراب نسازد.

«رباب همسر بزرگوار امام حسین (علیه‌السّلام) در مجلس ابن زیاد با دو بیت شعر کوتاه مجال تحریف‌های ناروا را از دست تحریف کنندگان تاریخ گرفت و گفت: امام حسین (علیه‌السّلام) مبتلا به سل و سرطان نبود. (یکی از مستشرقان گفته است امام حسن بر اثر بیماری سل از دنیا رفت. او سینه اش خون ریزی کرد و از دنیا رفت.)

رباب همسر امام حسین (علیه‌السّلام) در شعر دیگری نیز به شهادت و مظلومیت امام حسین (علیه‌السّلام) اشاره دارد.

ان الذی کان نورا یستضاء به بکربلا قتیل غیر مدفون. آن کسی که خود نور بود و در کربلا از او روشنایی می‌گرفتند در کربلا شهید شده است و پیکر ش بر خاک مانده است.

۳) ام کلثوم و فاطمه بنت الحسین

علاوه بر زینب و‌ ام کلثوم که در کوفه به ایراد سخن پرداختند، فاطمه دختر امام حسین (علیه‌السّلام) نیز در بازار کوفه خطبه خواند و با مردم سخن گفت و آنان را به اشتباهی که کردند و بدبختی و بیچارگی که به آن گرفتار شدند، توجه داد. مرحوم آیتی می‌نویسد: «آنها می‌دانستند که فردا دشمن با عکس العمل کارهایش رو برو خواهد شد و اصرار خواهد کرد با هر قیمتی که شده تاریخ شهادت امام را تحریف کند. به همین جهت با کمال هوشیاری در هر انجمنی و در هر بازار و کوچه‌ای در پاسخ هر پرسشی در جواب هر فحش و ناسزایی فصلی از آن چه روی داده بود می‌گفتند و گوشه‌ای از تاریخ شهادت امام را روشن می‌ساختند. برای همین بود که در همان روز اول ورود به کوفه سه نفر از بانوان اهل بیت خطبه خواندند و به این فکر هم نیفتادند که چون امام چهارم در میان ماست و هم با مردم کوفه و هم با ابن زیاد سخن خواهد گفت دیگر نیازی به سخن گفتن ما نیست…» .

زنانی که به همراه امام حسین (علیه‌السّلام) به کربلا رفتند و پس از آن به عنوان اسیر به کوفه و شام رفتند. امام حسین (علیه‌السّلام) را در اجرای هدف اصلاحی اش کمک کردند. آنها نگذاشتند جنایات بنی امیه پنهان بماند، آنها با اقدامات خویش نهضت کربلا را زنده نگه داشتند.

۶_تشویق

زنان در کربلا با تشویق شوهران و فرزندان خویش به پیوستن به امام حسین (علیه‌السّلام) نام خود را در تاریخ پر افتخار برای همیشه ثبت کردند.

  • تشویق همسر زهیر

زن زهیر بن قین بجلی با تشویق شوهر خویش به پیوستن به امام حسین (علیه‌السّلام) نام خود را در تاریخ پر افتخار برای همیشه ثبت کرد. وقتی فرستاده امام نزد زهیر آمد و او را خواست همسر زهیر؛ یعنی دلهم دختر عمرو به زهیر که ابتدا نمی‌خواست نزد حسین (علیه‌السّلام) بیاید، گفت: سبحان الله چه مانعی دارد که نزد وی شرفیاب شوی و سخن او را بشنوی و باز آیی؟

زهیر تحت تاثیر سخنان همسرش نزد امام حسین (علیه‌السّلام) آمد و آن تحول روحی در او ایجاد شد و سپس از یاران باوفای امام حسین (علیه‌السّلام) شد. و در کربلا به شهادت رسید.

۲)ام وهب و تشویق شوهر

عبدالله بن عمیر کلبی تصمیم گرفت در کربلا به امام حسین (علیه‌السّلام) بپیوندد و وقتی این امر را به همسرش گفت‌ ام وهب همسر او گفت: چه فکر خوبی کردی مرا هم با خود ببر. زن و مرد شبانه از کوفه بیرون آمدند و شب هفتم محرم وارد کربلا شدند.

‌ام وهب همسر عبدالله بن عمیر کلبی پس از شهادت شوهرش خود را به معرکه رساند و به پاک کردن خون از چهره او پرداخت. شمر غلام خود را فرستاد آن غلام با گرزی که بر سر آن بانوی رشید کوبید او را شهید کرد. ام وهب تنها زن شهید در حادثه کربلا بود.

  • ام وهب و تشویق فرزند

‌ام وهب فرزند خویش را نیز تشویق به جانبازی و فداکاری در راه حسین (علیه‌السّلام) کرد. «قم یا بنی فانصر ابن بنت نبیک محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم)» او پس از مقداری جنگیدن نزد مادرش برگشت و گفت: آیا راضی شدی. ‌ام وهب گفت: . «لا ما رضیت حتی تقتل بین یدی مولاک الحسین» وقتی از تو راضی می‌شوم که در رکاب حسین (علیه‌السّلام) شهادت برسی او دوباره به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید.

۷_ جهادگری

در صحنه کربلا زنان هم به جهادگری پرداختند

  • ام وهب

طبری می‌نویسد: «ام وهب (پس از این که شوهرش به میدان جنگ رفته بود) چماقی برگرفت و سوی شوهر خویش رفت و می‌گفت:

«پدر و مادرم بفدایت! از پاکان، از باقیماندگان محمد دفاع کن. عبدالله سوی وی آمد که او را پیش زنان ببرد و زن جامه وی را گرفته بود می‌کشید و می‌گفت: باید من هم با تو بمیرم. حسین آن زن را ندا داد و گفت: خدا شما خاندان را پاداش نیک دهد، ‌ای زن خدایت رحمت آرد، پیش زنان بازگرد و با آنها بنشین که بر زنان پیکار (واجب) نیست. و‌ام وهب پیش زنان بازگشت.

  • زنی از قبیله بکر بن وائل

حمید بن مسلم می‌گوید: زنی را از قبیله بکر بن وائل دیدم که با شوهرش در میان لشکر ابن سعد بودند. هنگامی که آن گروه نابکار به طور ناگهانی وارد خیمه‌های زنان امام حسین (علیه‌السّلام) شدند و مشغول غارت اموال گردیدند، شمشیری به دست گرفت و متوجه خیمه‌ها گردید و فریاد زد: ‌ای آل بکر بن وائل! آیا جا دارد هستی دختران پیغمبر خدا به یغما برود؟ فرمانروائی نیست؛ مگر برای خدا، ‌ای خون خواهان پیغمبر اسلام! شوهرش آن زن را گرفت و بطرف جایگاه خود بازگردانند. (یا آل بکر بن وائل اتسلب بنات رسول الله)