«مکتب‌ساز طوفان‌زده»؛

ناگفته‌های مبارزه فرهنگی بانوی گیلانی که ساواک را به چالش کشید

بررسی نقش پیشگامانه بانوی مجتهده شهربانو صفری و مکتب عصمتیه در اعتراضات پیش از انقلاب و تأسیس هسته‌های فرهنگی پس از پیروزی. شرحی از جهاد تبیین ایشان در برابر انحرافات فکری.

در روزگاری که سیاست‌های رسمی دوران پهلوی، زن ایرانی را به سمت بی‌هویتی سوق می‌داد و بودجه‌های فرهنگی صرف ترویج ابتذال می‌شد، زنی از دیار باران (گیلان) برخاست تا هویتی جدید برای زن مسلمان بازتعریف کند. این روایت، داستان حاجیه‌ خانم مجتهده «شهربانو صفری» است؛ بانویی که بی‌هیاهو اما با ایمانی راسخ، یکی از پایه‌های فکری نهضت اسلامی را پایه‌گذاری کرد.

 

تاریخ انقلاب اسلامی، بدون در نظر گرفتن نقش زنان تأثیرگذار، روایتی ناقص خواهد بود؛ زنانی که مجاهدت‌هایشان در تاریخ معاصر کمتر شنیده شده، اما ایران‌زمین به ایستادگی و ایمانشان می‌بالد. در میان این برگ‌های زرین، نام شهربانو صفری، همچون مرواریدی ناب، می‌درخشد؛ زنی از سرزمین میرزا کوچک‌خان جنگلی که علم، تقوا و جهاد را در هم آمیخت و صدای حق‌طلبی‌اش، هم‌نوا با امام راحل، دل‌های بسیاری را به سوی خود کشاند.

 

این شیرزن گیلانی، مسیر پرفراز و نشیب علم و فقاهت را با همت پیمود و در سایه آگاهی، شیرزنانی تربیت کرد که بعدها پرچم‌دار انقلاب اسلامی شدند. در این روایت، به بازخوانی زندگی، مجاهدت‌ها و اندیشه‌های این بانوی عالم و مجاهد، از زبان دکتر مریم صادقی‌پری، استاد دانشگاه جامع انقلاب اسلامی و پژوهشگر حوزه زن و تاریخ معاصر ایران می‌پردازیم.

 

از رشت تا تهران؛ نخستین درس‌های ایثار از دستان پدر

 

دکتر صادقی‌پری در سخنان خود به دوران کودکی بانو صفری اشاره می‌کند: «در سال ۱۳۰۸، دختری در گیلان متولد شد که نامش بعدها در تاریخ دیانت زنان ایران درخشید.» شهربانو صفری کودکی خود را در کوران تحولات سیاسی گذراند. او هنوز چهار ساله نشده بود که ناامنی‌های ناشی از حضور بلشویک‌ها خانواده‌اش را وادار به مهاجرت به تهران کرد.

 

پدر شهربانو، از تجار خوش‌نام رشت بود. خاطرات شفاهی بانو صفری نشان می‌دهد که در دوران سخت جنگ جهانی دوم، پدرش درب نانوایی خود را به روی مردم گشود و نان و قند میان نیازمندان تقسیم می‌کرد؛ صحنه‌هایی که به گفته پژوهشگر، نخستین درس‌های ایثار و وقف را در ذهن بانوی آینده‌ساز حک کرد.

 

چرخش سرنوشت؛ از مدرسه تا مکتب دینی

 

بانو صفری تحصیلات رسمی خود را تا پایه هفتم در مدرسه حسنات تهران ادامه داد و در سن کم ازدواج کرد. اما مسئولیت‌های زندگی مشترک، عطش او برای دانستن را فرو ننشاند. مسیر تحصیل او به تدریج از کلاس‌های مدرسه به سمت مکاتب دینی و جلسات معرفتی تغییر جهت داد.

 

نقطه عطف این تحول، حضور در کلاس‌های تفسیر قرآن خانم مدرسی در خیابان نعمتیه تهران بود. بانو صفری خود اذعان داشته که این حضور، سرنوشت او را دگرگون کرد و پنجره‌ای تازه به فهم عمیق‌تر دین، مسئولیت اجتماعی و نقش زن مسلمان در جامعه گشود.

 

هجرت آگاهانه به مشهد؛ فصل جدید جهاد علمی

 

دکتر صادقی‌پری توضیح می‌دهد که در اواخر دهه ۱۳۳۰، شرایط محیطی تهران برای بانویی دیندار و دغدغه‌مند چون صفری رو به سنگینی می‌رفت. گسترش بی‌بندوباری‌ها و شرایط نامناسب اجتماعی، ایشان را به سمت تصمیمی بزرگ و هجرتی آگاهانه سوق داد.

 

شهربانو صفری به همراه همسرش، شهر امام رضا (ع)، مشهد را برای ادامه حیات خود انتخاب کردند؛ شهری که قرار بود فصل تازه‌ای از حیات علمی و جهادی او را رقم بزند و بستر مناسبی برای تأسیس نخستین مکتب دینی زنان فراهم آورد.

 

پس از هجرت به مشهد، بانو صفری نه تنها به آموختن اکتفا کرد، بلکه با عزمی راسخ، خانه ساده خود را به کلاس درس بانوان مشهدی تبدیل کرد. در این محافل، تفسیر قرآن و معارف اسلامی تدریس می‌شد و دامنه تأثیرگذاری این حلقه‌های درسی چنان گسترش یافت که در اوایل دهه ۱۳۴۰، نام ایشان به عنوان بانویی عالم بر سر زبان‌ها افتاد.

 

تأسیس نخستین مکتب دینی زنان در دهه ۴۰

 

اهمیت کار بانو صفری به قدری بود که دو تن از مراجع بزرگ آن زمان، آیت‌الله العظمی میلانی و آیت‌الله سید حسن قمی، از ایشان درخواست کردند تا حوزه‌ای علمیه ویژه بانوان تأسیس کند؛ حوزه‌ای که پیش از پیروزی انقلاب، با عنوان «مکتب» شناخته می‌شد. آیت‌الله قمی حتی هزینه ساخت و اداره این مکتب را پیشنهاد داد، اما بانو صفری با تکیه بر باور عمیق خود، بخش عمده هزینه‌ها را شخصاً پرداخت کرد و بعدها در خاطراتش نوشت: «من هیچ‌وقت از هیچ‌کس پولی برای خودم نگرفتم.»

 

در اوایل دهه ۱۳۴۰، بانو صفری مکتب عصمتیه را در مشهد راه‌اندازی کرد؛ اقدامی شجاعانه در شرایط خفقان دوران پهلوی. اگرچه بانو امین اصفهانی در سال ۱۳۴۴ مکتب حضرت فاطمه (س) را در اصفهان تأسیس کردند، اما شهربانو صفری چهار سال پیش‌تر این مسیر دشوار را پیموده بود و بدین ترتیب، نام خود را به عنوان نخستین زن بنیان‌گذار مکتب دینی بانوان در تاریخ معاصر ثبت کرد.

 

کلاس درس، قرارگاه بیداری در تنگنای خفقان

 

درست زمانی که سیاست‌های رسمی کشور، زن ایرانی را به سمت بی‌هویتی و ابتذال سوق می‌داد و اسلام از عرصه عمومی کنار زده می‌شد، بانوی مجتهده شهربانو صفری، آرام و استوار، هویت زن مسلمان را بازتعریف کرد.

 

شبکه‌ای از مبلغان آگاه: «اسلام را با شهربانو صفری شناختیم»

 

دکتر صادقی‌پری با اشاره به فضای خفقان‌آور دهه ۴۰ تأکید می‌کند: «درست در همین شرایط، بانو صفری در مشهد قدمی برداشت که آثار آن در خاطره جمعی زنان این سرزمین ماندگار شد.» ایشان در آن سال‌ها، حدود ۳۰۰ شاگرد را در مکتب عصمتیه گرد هم آورد؛ زنانی که بسیاری از آن‌ها بعدها اعتراف کردند: «ما اسلام را با شهربانو صفری شناختیم.»

 

این جمله که بارها در مصاحبه‌های تاریخ شفاهی شاگردان تکرار شده، عمق نفوذ فکری و معنوی این بانوی گیلانی را نشان می‌دهد که نه با شعار، بلکه با تربیت، تاریخ‌ساز شد. شاگردان تربیت شده در این مکتب، به مبلغانی آگاه تبدیل شده و از سوی بانو صفری به سراسر کشور اعزام شدند. این فعالیت‌ها منجر به شکل‌گیری یک شبکه گسترده تبلیغی شد که شامل  حدود ۳۵ شعبه در داخل کشور و حتی یک شعبه در بحرین بود. پیام این مکتب به شهر به شهر گسترش یافت؛ از شاهرود و خرمشهر گرفته تا اهواز، بجنورد، سمنان و یزد، و ۹ شعبه در شمال کشور و ۴ شعبه در فارس فعال شدند.

 

خرمشهر پیش از جنگ: ریشه‌های مقاومت

 

خرمشهر، شهری که بعدها زنان بزرگی را در دوران دفاع مقدس به تاریخ ایران معرفی کرد، یکی از کانون‌های اصلی فعالیت مکتب عصمتیه بود. نگاهی به خاطرات زنان مقاوم این شهر نشان می‌دهد که ایستادگی آنان در برابر رژیم بعث، ریشه در تربیت‌های فکری و اعتقادی پیش از جنگ، مانند مکتب عصمتیه داشت که زنانی مقاوم، آگاه و شجاع پرورش داده بود. بسیاری از این زنان، از شاگردان یا متولیان مکتب عصمتیه بودند، از جمله خواهران شهید محمد جهان‌آرا که نقش‌آفرینان اصلی فعالیت‌های فرهنگی عصمتیه در خرمشهر به شمار می‌رفتند.

 

این فعالیت‌های روشنگرانه تا جایی بود که در اسناد به جا مانده ساواک، نام شاگردان عصمتیه دیده می‌شود. ساواک، صدیقه جهان‌آرا و چند تن از بانوان فعال این مکتب را در خرمشهر بازداشت کرد، زیرا روشنگری‌ها و فعالیت‌های آگاهی‌بخش آنان از حد تحمل رژیم فراتر رفته بود و حتی پس از آزادی نیز تحت رصد شدید قرار داشتند.

 

 

تداوم رسالت: از یزد تا بحرین و ایستادگی در برابر خفقان

 

با پیشروی فعالیت‌های مکتب عصمتیه، پرچم اسلام‌خواهی روز به روز بلندتر می‌شد و این امر هراسی عمیق در دل رژیم حاکم پدید آورده بود.

 

سفر به یزد و استقبال آیت‌الله صدوقی

 

دکتر صادقی‌پری روایت می‌کند که بانو صفری به دعوت علمای بزرگ، از جمله آیت‌الله صدوقی، وارد یزد شد و چندین روز متوالی به سخنرانی پرداخت. استقبال پرشور بانوان یزدی به قدری گسترده بود که آیت‌الله صدوقی پس از مراسم با تأثر و حسرت فرمودند: «کاش زودتر این کار را کرده بودم؛ اگر می‌دانستم خانم‌ها این‌قدر طالب علم هستند.» بانو صفری در پاسخ به ایشان اعلام کرد: «هنوز هم دیر نشده؛ هر زمان که شما بخواهید، می‌توانیم این مکتب را در یزد ایجاد کنیم.» و بلافاصله دو تن از شاگردان زبده خود را از مشهد برای تأسیس شعبه مکتب عصمتیه به یزد اعزام کرد.

 

این مسیر نورانی ادامه یافت؛ علمای بزرگی چون آیت‌الله محمد شاهچراغی و آیت‌الله عالمی نیز از بانو صفری برای راه‌اندازی مکتب دعوت کردند. ثمره این تلاش‌ها سال‌ها بعد آشکار شد؛ بسیاری از زنان متعهد و نقش‌آفرین در قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، از دل همین مکتب برخاستند.

 

شاهرود؛ پایگاه تربیت زنان آگاه و مجاهد

 

یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های تربیت زنان مؤمن و آگاه در دوران پیش از انقلاب، مکتب عصمتیه شاهرود بود. در آنجا، بانو عذرا جلالی (همسر شهید محمدحسین افتخاری و مادر لاله افتخاری) در کنار جهاد انقلابی، در این مکتب تدریس می‌کرد و شاگردان بسیاری تربیت نمود. همسر ایشان نیز در کنار فعالیت‌های انقلابی، مسجدی بزرگ به همراه حسینیه، کتابخانه و حوزه‌ای علمیه برای خواهران در شاهرود بنا نهاد که به مرکز فرهنگی و دینی شهر تبدیل شد.

 

نیشابور؛ پاسداری از حق تحصیل محرومان

 

دغدغه دینی بانو صفری آنچنان فراگیر بود که هر جا نشانی از مظلومیت می‌دید، خود را موظف به اقدام می‌دانست. هنگامی که مطلع شد رژیم پهلوی، خانواده شهید نواب صفوی را به نیشابور تبعید کرده و مادر شهید اجازه تحصیل به دخترانش را ندارد، بی‌درنگ راهی نیشابور شد و مکتب عصمتیه نیشابور را بنیان نهاد تا دخترانی که از آموزش محروم شده بودند، از فیض آموزش دینی و علمی بی‌بهره نمانند؛ این اقدام جلوه‌ای دیگر از روحیه خستگی‌ناپذیر این بانوی مجاهد بود.

 

فراتر از مرزها: تبدیل فرصت به رسالت در بحرین

 

خستگی‌ناپذیری و توکل عمیق بانو صفری، بن‌بستی برایش باقی نمی‌گذاشت و این روحیه او را تا مرزهای بین‌المللی کشاند. در خاطرات ایشان آمده است: «به دعوت اهالی بحرین به این کشور سفر کردم و متوجه شدم مردم، به‌ویژه دختران جوان، نسبت به مسائل دینی کم‌سواد هستند.» او طی ۲۱ روز، دروس احکام را به حدود ۳۰۰ دختر آموزش داد و پس از امتحان، ۱۰ نفر از آن‌ها به عنوان معلمان برجسته برای تداوم آموزش‌ها تربیت شدند. این روایت، تصویری است از بانویی که هر فرصتی را برای نشر اسلام به یک رسالت تبدیل می‌کرد.

 

افشای نقش در اسناد ساواک و تعطیلی اجباری

 

نقش این مکاتب در روند پیروزی انقلاب از دید ساواک پنهان نبود. همانطور که یکی از اساتید مکتب اشاره می‌کند، ظاهر کار آموزشی بود اما در حقیقت، زمینه‌ساز پرورش نیروهایی مؤمن و انقلابی بود که پشتوانه حرکت سیاسی و اجتماعی نهضت امام خمینی (ره) محسوب می‌شدند.

 

اسناد ساواک نیز مهر تأییدی بر این واقعیت است؛ این نهاد به طور مستمر فعالیت‌های مکتب عصمتیه و شاگردان آن را رصد می‌کرد، زیرا آنان در کنار علوم دینی، دختران را با مبانی نهضت آشنا می‌کردند.

 

فشارها زمانی به اوج رسید که در سال ۱۳۵۵، ساواک رسماً عصمتیه مشهد را تعطیل کرد. دلیل این اقدام، مراسمی بود که در آن، یکی از شاگردان انقلابی مکتب، پس از خواندن دعای ندبه، نسبت به وضعیت جامعه اعتراض کرد و با نقل قولی از امام حسین (ع) مبنی بر «مرگ با عزت بهتر از زندگی ننگین است»، عمق نارضایتی را فریاد زد. این کلمات کافی بود تا ساواک بی‌درنگ مکتب را پلمب کند. با این حال، تعطیلی یک ساختمان هرگز نتوانست جلوی جریان فکری بانو مجتهده شهربانو صفری را بگیرد؛ او با وجود همه ممنوعیت‌ها، دست از مبارزه نکشید و مسیر روشنگری را ادامه داد.

 

زنانی که پیش از همه فریاد زدند: بنیان‌گذاران فرهنگ مقاومت

 

در مشهد، سایه سنگین فاجعه مسجد گوهرشاد (۱۳۱۴) همچون زخمی کهنه بر حافظه جمعی سنگینی می‌کرد و شهر را در سکوتی اجباری فرو برده بود. اما در آستانه انقلاب، فضا تغییر کرده بود. آنچه سال‌ها در لایه‌های پنهان جامعه، به‌ویژه در مکتب عصمتیه جریان یافته بود، اکنون به سطح آمده بود: زنان، این بار در صف اول اعتراض ایستاده بودند.

 

آن‌ها نه فقط پیرو، بلکه پیشگام بودند. نخستین صداهای اعتراض علیه اقدامات ننگین رژیم پهلوی، از دل همین جلسات درس و تفسیر برخاست؛ صدایی آمیخته با فهم عمیق دینی و شجاعتی بی‌بدیل که برای دستگاه امنیتی قابل تحمل نبود.

 

سکوت اجباری و ادامه مبارزه زیر سایه تعهد

 

این حضور شجاعانه، هزینه سنگینی در پی داشت. بانو مجتهده شهربانو صفری به همراه یکی از شاگردانش توسط ساواک دستگیر شدند. هدف بازجویی‌ها، خاموش کردن یک جریان فکری بود. ساواک با وضع محدودیت‌های شدید، کوشید بانو صفری را خاموش کند: «هیچ فعالیتی در مشهد نداشته باشید، حق خروج از مشهد را ندارید و حتی حق نوشتن کتاب را هم ندارید.»

 

این حکم برای بانویی که سابقاً کتب حوزوی را برای طلاب تدوین کرده بود، سخت بود، اما مبارزه متوقف نشد.

 

آینده‌نگری در آستانه پیروزی: برنامه‌ریزی برای فردای انقلاب

 

در روزهای پایانی رژیم، بانو صفری نه تنها درگیر مبارزه روزمره، بلکه مشغول تدوین ساختار فرهنگی فردای ایران بود. او به دیدار شخصیت‌هایی چون آیت‌الله میلانی، صادقی، نیکنام و عبدخدایی رفت و پرسشی کلیدی مطرح کرد: «فرض کنید امروز انقلاب پیروز شد. شما برای اداره عرصه فرهنگی کشور چه برنامه‌ای دارید؟ متولیان فرهنگی‌تان چه کسانی خواهند بود؟ اجازه بدهید من بانوان را از سراسر کشور جذب کنم، در مکتب عصمتیه آموزش بدهم تا بعد از پیروزی انقلاب، شما بتوانید از ظرفیت آن‌ها در مراکز فرهنگی استفاده کنید.»

 

این یک برنامه عملیاتی بی‌سابقه بود. بانو صفری بلافاصله دست به کار شد و بانوان را از سراسر کشور جذب و تحت آموزش‌های فشرده قرار داد. با دعوت از اساتید بزرگ، آن‌ها را به عنوان «بانوی فرهنگی تأثیرگذار» تربیت کرد و تمام هزینه‌ها را شخصاً متقبل شد. پس از پیروزی، این نیروهای آماده، به دیار خود بازگشتند و هسته‌های فرهنگی و تبلیغی قدرتمندی را شکل دادند که بسیاری از فعالیت‌های اولیه زنان پس از انقلاب، ریشه در همین دیدگاه آینده‌نگر داشت.

 

فراتر از مرزها: شبکه‌ای پویا برای نشر اندیشه

 

دامنه رسالت بانو صفری به مرزهای ایران محدود نشد. ایشان در مکتب عصمتیه، حدود ۷۰۰ شاگرد افغانستانی را تربیت کردند که در شرایط سخت مهاجرت، از این مکتب روحیه گرفتند. بانو صفری برای این بانوان مبلغ، سازوکاری خلاقانه طراحی کرد تا آموزش دینی بدون نیاز به حضور فیزیکی، در قالب یک شبکه زنده و پویا منتقل شود.

 

این جریان تأثیرگذار، ارتباط تنگاتنگی با رهبری انقلاب داشت؛ به‌گونه‌ای که پس از پیروزی، در سفرهای آیت‌الله خامنه‌ای به مشهد، بانو صفری همواره در دیدارهای ایشان حضور داشت.

 

جهاد تبیین تا پای جان در برابر انحراف

 

با پیروزی انقلاب، تهدیدها شکل دیگری گرفت. در سال‌هایی که منافقین تلاش می‌کردند جوانان و زنان انقلابی را منحرف سازند، بانو صفری این بار در جبهه مقابله با انحراف فکری ایستاد.

 

از خاطرات منتشرنشده ایشان برمی‌آید که برای جلوگیری از نفوذ فکری منافقین در شاگردان شمال کشور، به آنجا سفر کردند و ساعت‌ها سخنرانی کردند تا از حنجره‌شان خون بیرون آمد. این نهایت ایثار بود؛ حفظ ایمان و هویت شاگردان بر سلامتی جسم خود اولویت داشت. این جهاد فرهنگی عظیم با کمک نیکوکاران تأمین مالی می‌شد، اما مدیریت و بار اصلی آن، همواره بر دوش خود این بانوی مجاهد بود.

 

به گفته صادقی‌پری، بانو صفری پرچمدار جهاد تبیین زنان بود؛ او با ایستادگی در برابر پروژه‌های اسلام‌زدایی و سکولاریزه‌ کردن جامعه، اجازه نداد اندیشه‌های انحرافی ریشه بدوانند.

 

زندگی این بانوی گیلانی‌الاصل، اسوه‌ای از یک بانوی جهادی است که عمر خود را وقف اعتلای اسلام، و حفظ هویت، عفت و کرامت زن ایرانی کرد.

 

حاجیه‌خانم مجتهده «شهربانو صفری» پس از ۸۴ سال زندگی پربرکت، سرانجام در سال ۱۳۹۲در مشهد چشم از جهان فروبست. ایشان وصیت کرده بودند که در قم تدفین شوند. پیکر ایشان پس از طواف در حرم حضرت فاطمه معصومه(س)، در گلزار شهدای شیخان قم به خاک سپرده شد تا در کنار بزرگان آرام گیرد.

 

 خبرگزاری تسنیم