نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
قسمتی از متن کتاب «مادریاری»:
«۱۵ ساله بودم که اولین زمزمههای عروس شدن را از زبان مادرم شنیدم. خالهام میگفت لباس عروسیات را خودت باید بدوزی و من در حالی که از شرم گونههایم سرخ میشد سرم را پایین میانداختم و در ذهنم لباس حریر زیبایی نقش میبست. خواستگارم آقای زنگنه در شرکت نفت کار میکرد. پسری محجوب که خود و خانوادهاش از وجهه خوبی برخوردار بودند.
بعد از یکی دو جلسه رفت و آمد، قرار خرید گذاشته شد. فردای آن روز مادر گوهر تاج به خانهی ما آمد. رفتار زندایی عجیب بود. سؤالهای زیادی در مورد خواستگارم پرسید و در نهایت بالحنی سرد و بیروح به من تبریک گفت و رفت. روز بعد درب خانه به صدا درآمد و زندایی همراه دیگر اعضای خانواده وارد شدند و پس از نشستن و احوالپرسی، مرا برای پسرش محمود خواستگاری کردند.
محمود یک سال و نیم قبل همسرش را طلاق داده بود و یک پسر ۳ ساله به نام علیرضا داشت. مادرم با وجود اینکه قولم را به خانواده آقای زنگنه داده بود، به این وصلت راضی شد.»
این کتاب به خوبی نشاندهندهی چالشها و تجربیات زنان در دوران جنگ است و به اهمیت نقش آنها در حفظ کانون خانواده و حمایت از جبهههای نبرد اشاره دارد.
خبرگزاری دفاع مقدس
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت