ترجمه اختصاصی؛

شکست فمنیسم در بریتانیا

پشت پردهٔ پیروزی‌های نمادین فمینیسمِ رسمی در بریتانیا، حقیقتی تلخ پنهان مانده بود: شکاف دستمزدی که دو برابر میانگین اروپاست و نظامی اقتصادی که هنوز بر کار بی‌مزد زنان استوار است. افشاگری تازه نشان می‌دهد فمینیسم نخبه‌گرا، به جای تغییر ساختارهای تبعیض، تنها به اصلاحات صوری دل خوش کرده و از طبقهٔ کارگر و بحران مراقبت غافل مانده است.

به نقل از یورونیوز، درباره‌ی این مسئله قوانین ضد تبعیض تصویب شد، شرکت‌ها گزارش شکاف دستمزد دادند و سیاستمداران در کنفرانس‌های زنان سخنرانی‌های امیدوارکننده ایراد کردند. این نمایشِ ظاهری پیروزی چنان خیره‌کننده بود که همگان را فریب داد.

اما امروز، تحقیقات دانشگاهی پرده از بزرگ‌ترین شکست این جنبش برمی‌دارد؛ یک شکاف دستمزد شرم‌آور که نه تنها دو برابر همتایان اروپایی است، بلکه برای دهه‌ها توسط همان آمارهای رسمی که فمینیسم حکومتی به آن متکی بود، پنهان نگه داشته شد. این فقط یک خطای آماری نیست؛ این شکستی تاریخی است که نشان می‌دهد فمینیسمِ اصلاح‌طلب و محافظه‌کار بریتانیا به کلی از هدف خود منحرف شده است.

این جنبش ترجیح داد بر روی برابری در مشاغل پردرآمد و پست‌های هیئت مدیره متمرکز شود، اما به طرز شرم‌آوری از بازتعریف ارزش کار زنانه بازماند. فمینیسمی که بر شکاف دستمزد یک مدیر زن در بانک سرمایه‌گذاری تمرکز می‌کند، اما فریادش به گوش پرستاران، معلمان و مراقبانی که ستون‌های فروریخته اقتصاد هستند نمی‌رسد، نه تنها شکست خورده که خیانت کرده است.

این نگرش نخبه‌گرا، طبقه کارگر را پشت سر گذاشت و در دام همان ساختارهای سرمایه‌داری مردانه‌ای افتاد که ادعای مبارزه با آن را داشت. و نتیجه چیزی نیست جز مشاغل حیاتی اما کم‌درآمد که اکثریت قریب به اتفاق زنان در آن مشغول‌اند و همچنان مورد تحقیر و بی‌مهری سیستم قرار گرفته‌اند.

و در این میان، بزرگ‌ترین میدان نبرد کاملا نادیده گرفته شد: بحران مراقبت. فمینیسم بریتانیایی هرگز جرأت نکرد به قلب مسئله یورش ببرد: نظام اقتصادی که بدون دستمزد دادن به کار مراقبت، بر دوش رایگان زنان استوار است. به جای مبارزه برای یک انقلاب زیربنایی مانند مرخصی اجباری و برابر برای مردان، یا سیستم مراقبت از کودکان با بودجه دولتی به اصلاحات ناچیز و نمادین قناعت کرد.

این جنبش، بار مسئولیت را به جای تغییر جامعه، بر دوش خود زنان گذاشت و از آنان خواست تا توازن بین کار و زندگی را پیدا کنند؛ توازنی که در عمل به معنای قبول شغل‌های پاره‌وقت و از دست دادن فرصت‌های پیشرفت بود.

این افشاگری جدید، نشانه مرگ فمینیسمی است که در نهادهای قدرت ادغام شد و دندان‌های تیز خود را از دست داده است. جنبشی که به جای مقابله با ریشه‌های ساختاری تبعیض، به جمع‌آوری داده‌های ناقص و جشن گرفتن برای پیشرفت‌های صوری بسنده کرد.

 این فمینیسم شرکتی تنها به فربه کردن چند زن نخبه در رأس هرم کمک کرده، در حالی که ساختارهای ستمگرانه را دست‌نخورده باقی گذاشته است. امروز روشن شده که اتکا به این جنبش ورشکسته، نه تنها راه به جایی نمی‌برد، بلکه وعده احقاق حقوق زن را به یک دروغ بزرگ و تحقیرآمیز تبدیل کرده است.