زنان ایرانی طلای یادگاری و پس‌انداز خود را به مردم غزه بخشیدند

زنان مؤمن با اهدای طلای خود، ایمان و مقاومتشان را به مادران مظلوم غزه هدیه می‌کنند.

وقتی طلافروش‌ها طلا را وزن می‌کنند، اجرت و مالیات و همه هزینه‌ها را حساب می‌کنند، من از خودم می‌پرسم گرم طلای این زنان چگونه سنجیده می‌شود؟ خون دل، اشک چشم، دعا، نذر و نیازشان را چگونه می‌توان اندازه گرفت؟ تازه اگر همه این‌ها را هم بتوان اندازه گرفت، ایمان زنانه اصلاً قابل محاسبه نیست.

زن‌ها و طلا؛ فراتر از یک کالای مادی

در سراسر جهان این تصور جاافتاده که زنان به طلا وابسته‌اند و خریدن زنجیر و دستبند طلا، بزرگ‌ترین خوشحالی‌شان است. اما حداقل در جغرافیایی که من می‌شناسم، مادران و همسران بیشتر به رضایت خدا فکر می‌کنند و طلا را وسیله‌ای برای قربانی کردن می‌دانند. وقتی پای اعتقاد و آرمان وسط باشد، هر چیزی می‌تواند وسیله‌ای برای قربانی شدن شود، حتی طلای گران‌بهایی که شاید بسیاری سال‌ها یک بار بتوانند بخرند و برای پس‌انداز نگه دارند.

طلای عیار بالا بر ترازوی عرش

زنی که این پلاک را اهدا کرده، نوشته است که شرمنده است که کم است، اما من مطمئنم فرشته‌ها این طلا را بر ترازوی خدا می‌گذارند و همه دغدغه‌ها و ایمان این زن را هم می‌سنجند و با لبخند به هم می‌گویند: «چقدر سنگین شد!»

هدیه چشم‌روشنی بچه‌ها

فرقی نمی‌کند زایمان اول باشد یا دوم، مادران حساس‌ترین موجودات جهان در مسیر بچه‌دار شدن هستند. هدیه گرفتن برای آن‌ها مثل آب دادن به گلبرگ‌های تازه وجودشان است. هدیه چشم‌روشنی بچه، بسیار عزیز و پر از خاطره و قدردانی است. حالا مادری که همه چشم‌روشنی‌های پسرش را برای اهدا به غزه کنار گذاشته، چقدر دل بزرگی دارد؟

مهم‌ترین کلیدواژه زنانه در این داستان

اهدای طلا آسان نیست؛ همه زنان این را می‌دانند. گاهی همین قطعه کوچک طلا نتیجه سال‌ها تلاش است یا یادگاری کسی که دیگر نیست؛ حتی ممکن است حلقه ازدواج یا تنها پس‌انداز خانواده باشد که دل کندن از آن بسیار سخت است. اما چگونه این زنان دل می‌کنند و این کار را طوری انجام می‌دهند که انگار فقط یک دست لباس می‌بخشند؟ لباسی که همیشه می‌توان خرید و جایگزین کرد.

جواب در میان حرف‌های همین زنان است؛ آن‌ها کلیدواژه مهم زنانگی را یافته‌اند؛ کلیدواژه‌ای که هم زنان ایرانی و هم مادران غزه به خوبی آن را درک می‌کنند.

اصل طلا، قلب این زنان است

«ایمان» زن غزوی، همان طلایی است که هیچ قیمتی ندارد و عیارش مشخص نیست، طلایی که هیچ طلافروشی قادر به سنجش آن نیست. این همان ایمان زنان ایرانی است؛ ایمانی که گذشتن از طلا، پس‌انداز و حتی جان را با لبخند همراه می‌کند.

جغرافیای دل‌های مقاوم

جغرافیای ایمان زنان مؤمن وسیع است؛ فرقی نمی‌کند ایرانی باشی یا مهاجر افغان. وقتی ایمان باشد، می‌توانی یک روز صبح گوشواره‌ات را در پاکتی که خودت ساخته‌ای و نقشه ایران و افغانستان را پشت آن کشیده‌ای قرار دهی تا بگویی این جغرافیای ایمان است که دل‌ها را به هم پیوند می‌دهد. این مقاومت است که حرف مشترک ماست، نه مرزهای جغرافیایی.

این فقط یک گردهمایی ساده نیست!

این یک گردهمایی ساده یا فقط اهدای طلا نیست. این برای کسانی که دلشان اهل مقاومت است، تبدیل به سبک زندگی شده است. گذشتن از طلا و پول برای آن‌ها یک باور است. این یک مشت است؛ مشتی که رگ‌ها و مویرگ‌هایش از ایمان زنانه تغذیه می‌شود. این مشت آنقدر محکم است که اگر به دهان دشمن بخورد، نه تنها دندان‌هایش می‌ریزد، بلکه خونش روی لباس مستکبران هم پاشیده می‌شود و دنیا از این رسوایی آگاه می‌گردد.

این مشت را همه با هم خواهیم زد تا به مادران مظلوم و مؤمن غزه نشان دهیم که ما کم نیستیم، پشت شما ایستاده‌ایم و به تنه پوسیده استکبار ضربه می‌زنیم تا فرو بریزد و بچه‌های غزه در آغوش شما آسوده بخوابند.

خبرگزاری فارس