تحلیل خبر؛

تجاوز محارم؛ وقتی خانه هم امن نیست، «کیت پرایس» از تجربه‌اش می‌گوید

کیت پرایس، پژوهشگر و بازمانده سوءاستفاده جنسی در کودکی، در کتاب خود پرده از خاطرات تلخ تجاوز جنسی از سمت پدر در دواران کودکی‌اش برمی‌دارد و از آزار و استثمار جنسی توسط پدر، بیهوشی شبانه او با دارو و فروش او به مردان دیگر می¬گوید که سال‌ها به دلیل سکوت، سرکوب و بی‌توجهی سیستم قضایی پنهان مانده بود. آنچه بر او در کودکی گذشته، نمونه‌ای تکان‌دهنده از پیوند خشونت خانگی، استثمار جنسی و سکوت نهادهای حمایتی است.

اگر به داده‌های جهانی در این خصوص نگاهی بیندازیم، آماری تکاندهنده آشکار می‌شود.

 آماری که بیان‌کننده این است که در سطح جهانی، نزدیک به یک‌سوم از موارد آزار جنسی کودکان توسط خویشاوندان نزدیک (از جمله پدر و ناپدری) رخ می‌دهد. طبق این آمار؛ سالانه حدود ۱۶۰,۰۰۰ کودک در فرانسه قربانی خشونت جنسی می‌شوند و ۸۰٪ این موارد مربوط به تجاوزهای درون‌خانوادگی هستند و در ایالات متحده، حدود ۸۰٪ از دختران قربانی تجاوز پیش از ۱۸ سالگی توسط والد یا فرد نزدیک مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌اند. آماری که به صراحت نشان می‌دهد سوءاستفاده جنسی درون خانواده، گرچه یک مسئله پنهانی به نظر می­رسد اما متاسفانه یک بحران گسترده و ساختاریافته است.

نکته قابل توجه آنکه، آمار بالای تعرض جنسی کودکان در کشورهای به اصطلاح حامی حقوق زنان و مدعی آزادی فردی به دور از باور است. انتظار می‌رود که تلاش‌های نظریه‌پردازان و فعالان فمینیسم بتواند در کاهش این بحران نقشی بازدارنده و پیشگیرانه ایفا کند، اما واقعیت‌های آماری و گزارش‌های میدانی خلاف این تصور را نشان می‌دهند. حقیقت آن است که جنبش‌های فمینیستی، با وجود ادعاهای فراوان در حمایت از قربانیان خشونت جنسی، در عمل نتوانسته‌اند از شدت یافتن و گسترش تعرض جنسی جلوگیری کنند و در حوزه پیشگیری عملی و سیاست‌گذاری‌های مؤثر، انتقادهای جدی بر فعالیت و کنشگری آنها وارد است.

چنانچه بسیاری از فمینیست‌های جریان اصلی در غرب تأکید دارند که زنان و دختران باید «آزادانه» زندگی کنند و جامعه موظف به ایجاد امنیت برای آنان است. از این منظر، توصیه‌هایی نظیر پرهیز از مصرف الکل، احتیاط در روابط و یا توجه به نوع پوشش، به‌عنوان «محدود کردن آزادی» تلقی می‌شوند.  نتیجه این رویکرد آن است که راهکارهای پیشگیرانه فردی و خانوادگی کمتر تبلیغ و آموزش داده می‌شوند. در عمل، این نگاه بار سنگین تأمین امنیت را تماماً بر دوش ساختارهای اجتماعی و قانونی می‌گذارد، در حالی که تجربه نشان می‌دهد بخشی از پیشگیری نیازمند آگاهی‌ها و مراقبت‌های فردی، خانوادگی و اصلاح رفتارهای پرخطر والدین و مجرم در قالب اصلاح سبک زندگی جنسی در جامعه و خانواده است.

مسئله اصلاح سبک زندگی جنسی شامل توصیه‌هایی مانند «ایجاد حد و مرز جنسی در خانواده»، «کنترل روابط زن و مرد در جامعه و خانواده» و «نظارت و توجه جدی والدین به عوامل پیشگیری از بسترهای ایجاد کننده تعرض جنسی» است که متاسفانه اغلب در فرهنگ غرب به‌عنوان بازگشت به سنت و تلاش برای محدودسازی آزادی افراد جامعه به­ خصوص زنان و دختران تلقی می‌شود. چنانچه فمینیست‌های لیبرال نگران‌ این هستند که پذیرش چنین توصیه‌هایی به معنای عقب‌گرد و تکرار الگوهای پدرسالارانه باشد. عقب گرد و تکرار الگویی که در آن دختران مسئول حفاظت از خود معرفی ‌شوند و افراد جامعه را پابند عقاید سنتی کند.

همچنین یکی دیگر از اصول کلیدی جنبش‌های ضدخشونت جنسی این است که «هیچ قربانی‌ای نباید به خاطر آنچه بر او گذشته سرزنش شود». این اصل نکته صحیح و قابل توجهی در برخورد با شکایت قربانی تجاوز جنسی خصوصا کودکان است و  حتما باید رعایت گردد. اما از سوی دیگر پیامد ناخواسته این موضع‌گیری این است که هر نوع بحث درباره «کاهش ریسک» یا «احتیاط‌های عملی» نیز زیر سایه ترس از سرزنش قربانی قرار می‌گیرد و متاسفانه به این ترتیب، موضوعی که می‌تواند به کاهش آسیب‌ها کمک کند، عملاً به حاشیه رانده می‌شود. مانند آنکه اگر کسی بگوید «نوع پوشش دختران و تربیت جنسی فرزندان در خانه باید مورد توجه قرار گیرد» و یا «حد و حریم در برخورد و رفتار مردان با زنان محرم نیز لازم است رعایت گردد» این صحبت ها بلافاصله رد شده و مورد هجمه قرار میگیرد.

خلاصه کلام آنکه، روایت کیت پرایس نشان می‌دهد که جنبش‌های افشاگرانه‌ای همچون #MeToo، علی‌رغم جلب توجه عمومی و ایجاد هیاهوی رسانه‌ای، در عمل بیش از آنکه راهکاری ساختاری ارائه دهند، به بازتولید چرخه‌ای از افشاگری‌های بی‌انتها منجر شده‌اند. این جنبش‌ها صرفا سکوت را شکستند و نتوانستند سازوکارهای پایدار و مؤثری برای تغییر شرایط قربانیان و جلوگیری از تکرار خشونت جنسی ایجاد کنند.

آنها، با تمرکز افراطی بر آزادی فردی و حساسیت نسبت به؛ پیشگیری عملی، اصلاح رفتار خانواده و مجرم، رعایت حد و مرزها و آموزش‌های تربیتی، موجب نادیده گرفتن ابزارهای پیشگیرانه شده‌اند. در حالی که تجربه‌ها نشان می‌دهد این عوامل می‌توانند در کاهش ریسک نقش مهمی ایفا کنند و تا زمانی که این شکاف پر نشود، قربانیان همچنان در خانواده‌های آسیب‌زا بی‌دفاع مانده و مجرمان در سایه‌ای امن به جنایت‌های خود ادامه می‌دهند.

فاطمه قاسمی