اقتصاد بدن زنانه!

به اعتقاد فهیمه زارع عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده یکی از عوامل مؤثر بر بدن‌مندی برخی از زنان ایرانی، روند اقتصاد سرمایه‌داری است.

فهیمه زارع، عضو هیئت‌علمی این پژوهشکده زن و خانواده، در نشست علمی «جامعه‌شناسی تاریخ بدن زنانه» با طرح این سؤال که از چه زمانی مباحث مربوط به بدن، چه زنانه و چه مردانه، به مطالعات فکری بشر وارد شده و چه پیشینه‌ای دارد، گفت: این موضوع از دوران افلاطون و ارسطو و سقراط همواره موردتوجه متفکران بوده و در حوزه‌های فلسفه، روان‌شناسی، پزشکی، سلامت، جامعه‌شناسی و حتی اقتصاد و سیاست بررسی شده است.

وی اشاره کرد که یکی از عوامل مؤثر بر بدن‌مندی برخی از زنان ایرانی، روند اقتصاد سرمایه‌داری است.

زارع با تقسیم‌بندی مطالعات بدن به پیشامدرنیته و پسامدرنیته، افزود: بررسی بدن گاهی به‌عنوان هویتی مستقل و گاهی به‌عنوان هویتی همراه با روح مطرح شده است. در دوران یونان باستان، رابطه عقل و نفس با بدن موردمطالعه قرار می‌گرفت و کمتر به بدن به‌عنوان یک موجود مستقل توجه می‌شد. در این رویکرد، بدن به‌عنوان وسیله‌ای برای تجلی عقل و روح در نظر گرفته می‌شد.

او با بیان اینکه در بیشتر رویکردهای پیشامدرن، دیدگاه مثبتی نسبت به بدن وجود نداشته است، گفت: در این دیدگاه، بدن به‌عنوان قفسی برای روح تلقی می‌شد و در عرفان و تصوف، ریاضت و طرد بدن بیشتر مورد تأکید قرار می‌گرفت، هرچند در فلسفه این موضوع کمتر موردبحث بوده است. دکارت در آستانه مدرنیته، وجود انسان را باقدرت آگاهی و تفکر تعریف می‌کند و می‌گوید: «من می‌اندیشم پس هستم».

زارع ادامه داد: در طول تاریخ، دوگانه‌های طبیعت و فرهنگ و همچنین روح و بدن در کنار یکدیگر وجود داشته‌اند. در دیدگاه پیشامدرن، فرهنگ و تمدن نسبت به طبیعت ارزش بیشتری داشتند و تمایز هویت انسانی نسبت به دیگر موجودات به فرهنگی بودن انسان مرتبط بود. همچنین دوگانه مرد و زن نیز وجود داشت که در آن مرد به‌عنوان نماینده فرهنگ و تمدن و زن به‌عنوان نماینده طبیعت تعریف می‌شد و به لحاظ ارزشی، مرد از ارزش بیشتری برخوردار بود.

او به دیدگاه فمینیست‌ها اشاره کرد و گفت: آنان غیبت زنان از عرصه‌های اجتماعی و علمی را به غلبه مردانه تفکر و فلسفه نسبت می‌دهند؛ بنابراین، بدن تا پیشامدرن هیچگاه به طور مستقل از نفس و روح، دغدغه فکری بشر نبوده است. اما از اواخر قرن بیستم، رشته‌ای به نام مطالعات بدن در دانشگاه‌ها و مراکز علمی موردتوجه قرار گرفته و در قرن ۲۱ به بدن به‌عنوان هویتی مستقل پرداخته می‌شود.

زارع با اشاره به چرخش دکارت در تعریف انسان و اندیشه، گفت: اگر تا کنون هویت انسان با آگاهی و معرفت او سنجیده می‌شد، اکنون این هویت به بدن‌مندی تعریف می‌شود. از منظر جامعه‌شناسی، بدن تنها بافت فیزیولوژیکی نیست، بلکه یک برساخت اجتماعی است که رفتارهای بدنی انسان را به‌عنوان یک متن اجتماعی و زبانی با سویه هویتی اجتماعی در نظر می‌گیرد. ترنر این دیدگاه را تغییر داده و می‌گوید: «من موجودی بدن‌مند هستم پس هستم»، و به چرخش از هستی ذهن و روح محور به هستی بدن‌مند اشاره می‌کند.

زارع به تحولات تاریخی اشاره کرد و گفت: در دوران صفویه، تغییرات عمده‌ای در جامعه ایران رخ نداد، اما نقطه عطف تحولات مرتبط با بدن زن را می‌توان در دوره ناصرالدین‌شاه قاجار مشاهده کرد. او در سفر به فرنگ با زندگی متفاوتی مواجه شد و تغییراتی در پوشش زنان حرمسرا ایجاد کرد. همچنین، علاقه ناصرالدین‌شاه به عکاسی و عکاسی از زنان حرمسرا، به‌نوعی نمایش بدن زنانه ایرانی را به وجود آورد.

او با اشاره به دوره مشروطه و بحث حجاب، گفت: حجاب به‌عنوان یک مقوله جدالی در این دوره مطرح بود و نماد شدن حجاب حداقل ۱۵۰ سال سابقه دارد. در دوره رضاخان، کشف حجاب اجباری به‌عنوان یکی از طرح‌های شکست‌خورده مطرح شد و در دوره محمدرضا پهلوی نیز با فعالیت‌های فرهنگی و رسانه‌ای، بدن زن ایرانی به نمایش گذاشته شد.

زارع در پایان به وضعیت کنونی اشاره کرد و گفت: مذهب، سیاست، رسانه و هجوم فرهنگی از عوامل مؤثر در بحث بدن زنانه ایرانی هستند، اما یکی از مهم‌ترین متغیرها، جریان اقتصاد است. دختران دهه ۷۰ به بعد به این باور رسیده‌اند که خودشان بدنشان را می‌آفرینند و زیبا می‌کنند، اما این دیدگاه همچنان تحت تأثیر نگاه‌های مردانه و اقتصاد سرمایه‌داری قرار دارد.

پژوهشکده زن و خانواده