نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
کاش با هم رشد میکردیم… انگار فقط جسمم مانده و روحم با تو رفته… و از روزی که رفتی، زمان متوقف شده است. گاهی میترسم که زندگی طولانی باشد و مجبور باشم این همه سال را بدون تو زندگی کنم.
دیما، همسر شهید رزق المدهون
علی! بین من و تو یک آسمان فاصله است. بعد از تو همه چیز تغییر کرد… زمان، چهرهی زندگی، حتی خودم دیگر آن آدم سابق نیستم. عمر میگذرد، اما تو نمیگذری… تو در من زندگی میکنی انگار هرگز نرفتهای، انگار بخشی از من هستی…
شهد، همسر شهید علی الرنتیسی
تو عوض و جبران تمام سختیهای دنیا بودی برایم.
معشوق من حاتم! ما نقشههای زیادی کشیده بودیم، و رویا داشتیم که روزهای جنگ را با روزهای شادمانی جبران کنیم، اما تو عجله کردی، و زودتر از من به سوی پروردگارت رفتی.
میس، همسر شهید حاتم ابوحامد
انس، و دیگر چه کسی مثل انس میشود؟!
رفیق زندگیم و عشقم و تپش قلبم رفت… کسی رفت که برایم وطن و تکیهگاه بود، و کسی رفت که برایم همه چیز در این دنیا بود.
بیان، همسر شهید انس الشریف
ما عشق و زندگی را به عنوان مسیر خود انتخاب کردیم. ما رویای شروع زندگی مشترکمان را در سر داشتیم… اما اشغالگران میخواستند حتی داستانهای عاشقانه را در غزه از بین ببرند…
هاله، نامزد شهید محمد سلامه
ابراهیم، عشق زندگی من
تو فقط یک معشوق نبودی، تو یک زندگی بودی، تو یک وطن بودی، و امروز به وردی بر زبانم تبدیل شدهای که هرگز خاموش نخواهد شد و تصویری که برای همیشه به قلبم پیوند خواهد خورد…
لیلا، نامزد شهید ابراهیم ابوشعبان
رشدی عزیزم یک سال پیش در همین موقع، تنها کسی که میخواستم در مورد مرگت با او صحبت کنم، خودت بودی. عزیزم، باشد که سرشار از شادی و خوشبختی باشی.
شروق، همسر شهید رشدی سراج
شهادت برازندهی توست ای نور چشمم… خاطرات شیرینم با تو، از آغاز راه، برایم کافیست تا تمام زندگی را ادامه دهم… دل من غرق در عشق توست، سرشار از مهرت و شیرینی حضورت قرارمان بهشت ای قلب من….
نور، همسر شهید بلال ابوسمعان
لحظههایی از اتصال دلها به روایت تصویر
حضور پرشور بانوان در همایش رهروان زینبی در حرم بانوی کرامت
ألا یا اهل العالم أنا إمام القائم
غرفه جهانبانو در نمایشگاه کتاب میزبان شما بود