تحلیل خبر؛

جاسوس در کاخ؛ مأموریت «لونا الشبل» در کنار بشار اسد چه بود؟!

لونا رمزی الشبل یکی از پیچیده‌ترین و جنجالی‌ترین چهره‌های نزدیک به قدرت در سوریه بود؛ زنی که مسیر زندگی‌اش از اجرای خبر در تلویزیون به قلب کاخ ریاست‌جمهوری رسید و سرانجام در فضایی آکنده از ابهام، رقابت و سوء‌ظن‌های امنیتی، به شکلی مشکوک از صحنه حذف شد.

وی در اول سپتامبر ۱۹۷۴ یا ۱۹۷۵ در خانواده‌ای دروزی در دمشق یا سویداء به دنیا آمد. پدرش در پی اختلافات خانوادگی، مادرش نایفه را ترک کرد و لونا عملاً با مادری بزرگ شد که هم معلم مدرسه دولتی بود و هم کارمند حزب بعث. این فضا، از همان کودکی او را به حزب و ساختار قدرت نزدیک کرد. لونا سال‌ها با پدرش قطع رابطه داشت و تا مدت کوتاهی پیش از مرگش حاضر به آشتی نشد. دوران نوجوانی‌اش در محله برزه دمشق گذشت و از همان سنین پایین، عضو فعال «طلائع البعث» شد؛ تشکلی که بسیاری از کادرهای آینده نظام از دل آن بیرون می‌آمدند.

او در دانشگاه دمشق زبان و ادبیات فرانسه خواند، سپس در رشته رسانه و روزنامه‌نگاری تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه داد و دیپلم ترجمه همزمان گرفت. هم‌زمان با تحصیل، برای تأمین هزینه‌های زندگی حتی در یک مغازه طراحی کارت عروسی کار می‌کرد. ورودش به تلویزیون دولتی سوریه نقطه عطف نخست زندگی حرفه‌ای او بود. اجرای برنامه‌های سیاسی و خبری، به‌ویژه درباره جولان اشغالی، او را به چهره‌ای شناخته‌شده تبدیل کرد.

در سال ۲۰۰۳ به شبکه الجزیره پیوست؛ جایی که شهرتش به اوج رسید. لونا به یکی از مجریان اصلی اخبار زنده و برنامه «ما وراء الخبر» بدل شد و بسیاری از مهم‌ترین رویدادهای جهان عرب و جهان را به‌صورت مستقیم پوشش داد؛ از جنگ لبنان ۲۰۰۶ و ترورهای سیاسی لبنان گرفته تا اعدام صدام حسین. در این دوره با سامی کلیب، خبرنگار لبنانی، آشنا شد و در سال ۲۰۰۸ با او ازدواج کرد و تابعیت لبنان گرفت. با این حال، اختلاف با مدیریت الجزیره و آنچه او «فشارهای ایدئولوژیک و حرفه‌ای» می‌نامید، باعث شد در سال ۲۰۱۰ استعفا دهد.

پس از آغاز اعتراضات سوریه در ۲۰۱۱، لونا الشبل موضعی کاملاً حامی حکومت گرفت. حضور تلویزیونی‌اش در شبکه «الدنیا» و حملات تندش به الجزیره، راه بازگشت او به ساختار رسمی قدرت در دمشق را هموار کرد. از همین مقطع، رابطه‌ای خاص میان او و بشار اسد شکل گرفت؛ رابطه‌ای که درباره آغاز آن روایت‌های متفاوتی وجود دارد، اما نتیجه‌اش روشن بود: ورود تدریجی لونا به درونی‌ترین حلقه‌های تصمیم‌گیری.

ابتدا در دفتر امنیت ملی و سپس از سال ۲۰۱۲ در کاخ ریاست‌جمهوری مستقر شد. به‌مرور نه‌فقط مشاور رسانه‌ای، بلکه یکی از نزدیک‌ترین افراد به شخص بشار اسد شد. او تقریباً در تمام دیدارهای مهم رئیس‌جمهور، چه با هیئت‌های خارجی و چه در جلسات داخلی، حضور داشت و عملاً معمار تصویر رسانه‌ای اسد در سال‌های جنگ بود. نفوذش آن‌قدر افزایش یافت که توانست بثینه شعبان، مشاور قدیمی و بانفوذ اسد، را به حاشیه براند و جای او را بگیرد. در نوامبر ۲۰۲۰، با صدور فرمان رسمی، به عنوان «مشاور ویژه رئیس‌جمهور» منصوب شد؛ مقامی که او را به یکی از قدرتمندترین زنان سوریه بدل کرد.

لونا آشکارا به ایران، حزب‌الله و نفوذ سپاه پاسداران در سوریه بدبین و حتی معترض بود همین مواضع باعث شد هم ماهر اسد، برادر رئیس‌جمهور، و هم شهید قاسم سلیمانی نسبت به او هشدار دهند و او را عنصر غیرقابل اعتماد بدانند. در محافل امنیتی دمشق، زمزمه‌هایی درباره خطرناک بودن نفوذ او به گوش می‌رسید. طبق اسناد، حتی گفت‌وگویی هشدارآمیز میان شهید سلیمانی و علی مملوک درباره لونا الشبل ثبت شده است.

از سوی دیگر، سبک زندگی و ثروت ناگهانی‌اش نیز توجه‌ها را جلب کرد. خرید املاک گران‌قیمت در دبی، افتتاح رستوران لوکس روسی در دمشق و ثبت دارایی‌ها به نام همسر برادرش، حساسیت اسماء اسد را برانگیخت. رابطه لونا و اسماء که زمانی نزدیک بود، به‌تدریج به رقابتی پنهان و سپس آشکار تبدیل شد. گفته می‌شود لونا خود را شایسته جایگاه «بانوی اول» می‌دانست و با بیماری دوباره اسماء اسد، این جاه‌طلبی شکل خطرناک‌تری به خود گرفت. از اوایل ۲۰۲۳، روند حذف تدریجی او از قدرت آغاز شد.

ضربه اصلی در آوریل ۲۰۲۴ وارد آمد؛ زمانی که برادرش ملهم الشبل و همسر او بازداشت شدند. ملهم که با حمایت لونا به یکی از حساس‌ترین مراکز پژوهشی نظامی سوریه راه یافته بود، به جاسوسی برای اسرائیل متهم شد؛ اتهامی که هم‌زمان با حملات اسرائیل به اهداف ایرانی در دمشق، معنایی بسیار سنگین داشت. ملهم پس از بازداشت ناپدید شد و احتمالاً جان خود را در بازداشتگاه‌های امنیتی از دست داد.

چند ماه بعد، در دوم ژوئیه ۲۰۲۴، خبر «حادثه رانندگی» لونا الشبل منتشر شد. اما جزئیات موجود با یک تصادف عادی همخوانی نداشت: خودروی ضدگلوله آسیب جدی ندیده بود، شاهدان از ضربه عمدی و حمله مستقیم به او سخن گفتند، محافظش بازداشت شد و تلفن‌های همراهش ناپدید شدند. او چند روز بعد، در پنجم یا ششم ژوئیه، در بیمارستان درگذشت. اعلام رسمی، کوتاه و سرد بود؛ مراسم تشییع محدود برگزار شد و غیبت چهره‌های اصلی قدرت، پرسش‌ها را بیشتر کرد.

فاطمه سرخ‌حصاری