تحلیل فیلم؛

«چهار روز خوب»؛ روایت لرزان اعتماد در نبردی خانوادگی با اعتیاد

فیلم «چهار روز خوب» با تمرکز بر رابطه مادر و دختری گرفتار اعتیاد، داستانی انسانی از تردید، امید و همراهی را روایت می‌کند؛ روایتی که نشان می‌دهد ترک اعتیاد تنها یک تصمیم فردی نیست، بلکه میدان دردی مشترک برای خانواده‌ای است که میان عشق و ترس، بارها دست به انتخاب می‌زند.

فرض کنید سال‌هاست یکی از عزیزانتان با اعتیاد دست‌وپنجه نرم می‌کند؛ بارها قول داده ترک کند، بارها امیدوار شده‌اید و بارها ناامید. حالا همان فرد دوباره پشت در خانه ایستاده و می‌گوید: «این بار فرق می‌کنه.» دستتان روی دستگیره می‌لرزد. باز کنم یا دوباره فریب بخورم؟ فیلم چهار روز خوب دقیقاً با همین حس شروع می‌شود؛ حس بین عشق و ترس، امید و تردید.

فیلم با نمایی از بیرون خانه آغاز می‌شود؛ خانه‌ای مرتب، آرام و تمیز که یادآور گذشته‌ای باثبات است. اما همین درِ نیمه‌باز نشان می‌دهد که ورود دوباره دختر معتاد به این فضا آسان نیست. وقتی چهره واقعی دختر را می‌بینیم صورت زخمی، چشم‌های خسته، بدن بی‌رمق کاملاً روشن است که او سال‌هاست زیر بار آسیب اعتیاد خرد شده. فیلم لحظه‌ای کوتاه از شادی او کنار دریا را هم نشان می‌دهد، اما در بازگشت به حال، روشن می‌شود که آن شادی دیگر برایش یک خاطره دور است.

مادر از همان ابتدا دچار تردید عمیقی است. دخترش ۱۴ بار ترک کرده و ۱۴ بار برگشته. طبیعی است که دیگر سخت اعتماد کند. این تردید در نحوه فیلم‌برداری هم دیده می‌شود: دوربین بیرون خانه می‌ماند و انگار می‌گوید تا اعتماد مادر جلب نشود، این دختر جایی در این خانه ندارد.

اما دختر در فیلم فقط یک معتاد نیست؛ او انسانی زخمی است که میان میل به زندگی و وسوسه فرار از درد گیر کرده است. فیلم به‌جای نشان‌دادن مصرف مواد، روی جنگ درونی او تمرکز می‌کند؛ جنگی میان امید و فروپاشی. یک لحظه می‌خواهد بهتر شود، لحظه دیگر می‌خواهد دوباره همه‌چیز را خراب کند. برای همین چهار روزی که باید دوره پاکی او باشد، به یک مسیر دشوار و پرتردید تبدیل می‌شود.

در این میان، نقش مادر به‌طور ویژه برجسته می‌شود. او ابتدا نمی‌خواهد دختر را بپذیرد، اما بعد تصمیم می‌گیرد کنار او بایستد؛ این همراهی گاهی آن‌قدر شدید است که حتی به جای دختر آزمایش ترک مواد می‌دهد. فیلم نشان می‌دهد که درمان اعتیاد فقط کار فرد معتاد نیست؛ خانواده هم درد می‌کشند، مسئولیت می‌پذیرند و گاهی از خودشان مایه می‌گذارند. به‌خصوص زنان درگیر اعتیاد، زیر فشار نگاه جامعه، بیش از هرچیز به حمایت نیاز دارند.

البته فیلم یک ضعف بزرگ هم دارد: روایت بیش از حد یک‌طرفه است. نقش مردان پدر، شریک زندگی، یا کسانی که در مسیر سقوط دختر تأثیر داشتند تقریباً حذف شده. تمرکز زمان زیادی فقط روی مادر و دختر است و همین باعث می‌شود تصویر کاملی از دلایل اعتیاد به‌دست نیاید. اگر نقش مردان پررنگ‌تر بود، روایت عادلانه‌تر و عمیق‌تر می‌شد.

در مجموع، چهار روز خوب نه درباره مواد، بلکه درباره اعتماد، همراهی و شکنندگی روابط است. فیلم نشان می‌دهد که ترک اعتیاد یک جنگ فردی نیست؛ جنگی است که خانواده هم در آن زخمی می‌شوند، می‌ترسند، امید می‌گیرند و دوباره می‌جنگند.

گفتنی است، چهار روز خوب یک فیلم درام آمریکایی به کارگردانی رودریگو گارسیا می‌باشد. گلدن کلوز و میلا کونیس از بازیگران اصلی این فیلم می‌باشند.

فاطمه چرختابیان