تحلیل خبر؛

قدرت زنانه یا زنان قدرت؟!

در سال‌های اخیر، حضور زنان در سطوح بالای تصمیم‌گیری اتحادیه اروپا افزایش یافته است؛ از انتخاب اورسولا فون‌درلاین به‌عنوان نخستین زن رئیس کمیسیون اروپا و تداوم ریاست او در ۲۰۲۴ انتصاب «کایا کالاس» به‌عنوان نماینده عالی سیاست خارجی. با این حال، با وجود قوانین سهمیه‌بندی، مشارکت زنان در شوراهای محلی و نیز برابری دستمزد میان سیاستمداران زن و مرد همچنان با نابرابری روبه‌روست.

آنچه زنان غربی در طی جنبش‌های برآمده از جریانات فمینیستی به عنوان هدف خود در نظر داشتند دستیابی به قدرت اثرگذار و بدست آوردن جایگاه مهم به عنوان یک انسان بود، درست همانگونه که مردان مهم و قابل احترام به شمار می‌آمدند. این امر سبب شد تا زنان تحقق این هدف را در گرو برابری با مردان در تمام سطوح اجتماعی، اقتصادی،سیاسی و فرهنگی ببینند. اما آیا قدرتمندی یک زن در گرو برابری با مرد در تمامی سطوح زندگی است؟!

با فرض اینکه زن و مرد هردو در یک سطح از یک مقام سیاسی عالی رتبه باشند آیا به لحاظ قدرتمندی یکسان هستند و یک شکل عمل می‌کنند؟! پاسخ این سوال را در تاریخ سیاسی کشورهایی چون آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس می‌توان بررسی کرد. در آمریکا «نانسی پلوسی» در دوره‌ی ریاست خود بر کنگره آشفته‌ترین دوره کنگره و پرچالش‌ترین برهه را سپری کرد. شاید بتوان گفت ریاست او از پرچالش‌ترین دوران کنگره آمریکا محسوب می‌شود. این چالش‌ها هنوز هم برای پلوسی دردسرساز هستند. او حتی پس از پایان دوره ریاست خود در کنگره از حاشیه‌ها در امان نبود و سوء قصدهایی به او و شوهرش توسط مردان مخالف سیاست‌های او رخ داد.

از جمله چالش‌هایی که در دوره ریاست پلوسی رقم خورد می‌توان به : جریان استیضاح دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۹، تحت مدیریت پلوسی؛ مناقشه بودجه دیوار مرزی مکزیک؛ مخالفت با سیاستهای خارجی ترامپ و دست‌ندادن ترامپ به پلوسی قبل از نطق خود در کنگره و پاره‌کردن متن سخنرانی ترامپ توسط پلوسی اشاره کرد. این درحالی است که در دوره ریاست کنگره توسط مردان چه قبل و چه بعد از پلوسی چنین تنش‌هایی کمتر رخ داده بودند.

علت این امر جدی گرفته نشدن پلوسی توسط سیاستمداران آمریکایی خصوصا دونالد ترامپ، رئیس جمهور وقت آمریکا بود. او فرصت مدیریت و حل بحران‌ها را پیدا نمی‌کرد چون اساسا سیستم دولتی آمریکا او را برای این امر تعریف نکرده بود. پلوسی تنها ساختاری بود برای آنکه آمریکا ادعا کند به زنان در سطوح عالی حکمرانی خود فرصت رسیدن به جایگاه‌های عالی را می‌دهد. شو آف‌بودن ریاست پلوسی  نیز در جدی گرفته نشدن او در عالم سیاست آمریکا مشهود است.

این جدی گرفته نشدن زنان در عالم سیاست آمریکا یقینا در گرو عوامل مختلف از جمله نوع جامعه پذیری ترامپ است. او و بسیاری از مردان آمریکایی آموخته‌اند که زن سوژه نیست بلکه در مقام ابژه‌ای است که باید در خدمت جناح سیاسی مورد تبعیت خویش باشد. مادامی که این امر تحقق یابد «زن در قدرت» عالم سیاست ابقا می‌شود. از قدرت گفته شد، موردی که در ادامه شکلی زنانه از آن را بررسی می‌کنیم و آن «قدرت زنانه» است. گمشده بسیاری از زنان جهان هین قدرت زنانه است.

فمینیسم و نظریه‌پردازان آن از دهه هفتاد میلادی تا کنون قدرت زنانه را در مردوارگی می‌دیدند. همین امر هم سبب شد تا آنان به برابری حقوق زن و مرد به عنوان ریسمانی نجات بخش برای دست یابی زنان به قدرت زنانه روی بیاورند. برابری تا حد قابل توجهی در بسیاری از حوزه‌ها (به جز دستمزدها) اتفاق افتاد. با این همه اما هنوز هم زن غربی و حتی زن شرقی مقلد زن غربی نتوانسته به شمه‌ای از قدرت زنانه دست یابد.

 اندیشه‌های متفکران شیعی را که بررسی می‌کنیم قدرت زنانه را امری می‌دانند که سرچشمه قدرت انسان است. به تعبیر آیت‌الله جوادی آملی در کتاب زن در آینه جلال و جمال الهی؛ این قدرت تحفه‌ای است که از جانب خداوند در وجود زن گذاشته شده است. زن می‌تواند با رقت قلب خود این الماس را استخراج کند در حالی‌که مرد برای دست‌یافتن به آن باید بسیار تقلی کند تا به رقت قلب و خلوص برسد و آن را بدست یابد.

این قدرت را در جایی جز «قلب» نباید جست. منشا این قدرت لطیف بودن است و از عاطفه و احساس سرچشمه می‌گیرد. اگرچه در نظام فکری غرب و ذهنیت مسلم اغلب فلاسفه و جامعه شناسان غربی، احساس و عاطفه ضعف هستند و نقطه مقابل عقل اما در حقیقت این اشتباه است. در تاریخ اروپا نیز وقتی دقت نگاه را بالا می‌بریم قشری از زنان که به راهبه شناخته شده بودند قشری قدرتمند بودند.

آنان علیرغم آنکه رهبانیت، این عمل مردود را در پیش می‌گرفتند اما به دلیل پروراندن قلب خود با یاد خدا و کارهای نیک و التزام خود به عبادات از چنان قوه روحی برخوردار بودند که برخی‌شان قادر بودن مردان جنگی را به تعظیم مقابل خود وادارند. جالب است بدانید در انیمیشن‌های والت دیزنی نیز زنان قدرتمند که شخصیت‌های اصلی و برجسته داستان‌ها هستند، خصوصا سیندرلا و سفیدبرفی به دلیل رقت قلبی بالا ناشی از عاطفه سرشار خود سبب احترام و اطرافیان وحتی کنترل حیوانات بودند. این نشان می‌دهد که بسیاری از فیلمنامه نویسان، متفکران و برنامه سازان هنری نیز خود می‌دانند قدرت زنانه در قلب زنان است اما آن را انکار می‌کنند.

آنان عاطفه زنانه را مطرود و مایه ضعف می‌خوانند تا زن را وادار کنند که در تمام ساحات اجتماعی برابری را از مردان طلب کند. این درحالی است که گاهی همین برابری عین نابرابری است و زن را زیر فشارهای روحی و روانی مدفون می‌کند. در نهایت نیز از زن موجودی می‌سازد که نه مرد بلکه مردواره است و از هویت حقیقی خود نیز بیگانه شده است.

صغری عاشوری