تحلیل مدرنیته و فروپاشی خانواده در گفت‌وگو با فیلسوف الجزایری

نوره بوحناش، فیلسوف برجسته الجزایری، نسبت به پیامدهای «مدرنیزاسیون اجباری» در جوامع اسلامی هشدار می‌دهد. به باور او، این روند نه تنها بنیان خانواده سنتی را متزلزل کرده، بلکه نسخه‌ای ظاهراً مذهبی اما تهی از جوهر اخلاقی از خانواده غربی را پدید آورده که تهدیدی جدی برای معنای وجودی خانواده و اخلاق به شمار می‌رود.

هشدار یک فیلسوف: وقتی خانواده مسلمان «مدرن» می‌شود، تهی از معنا می‌گردد

دکتر «نوره بوحناش»، فیلسوف الجزایری و استاد فلسفه اخلاق در دانشگاه قسنطینه، در گفت‌وگو با الجزیره، تحلیلی عمیق از چالش‌های پیش روی خانواده، اخلاق و جایگاه زنان در دوران معاصر ارائه کرده است. او معتقد است که جوامع اسلامی، ناخواسته در دام «مدرنیزاسیون اجباری» گرفتار آمده‌اند؛ فرایندی که نه تنها به فروپاشی خانواده سنتی با پیوندهای شفقت‌آمیزش منجر شده، بلکه خانواده‌ای نوظهور را به ارمغان آورده است. این خانواده جدید، اگرچه ظاهری مذهبی دارد و پیمان مقدس ازدواج را حفظ می‌کند، اما از جوهره معنوی و اخلاقی خود تهی شده و نسخه‌ای ناقص از خانواده غربی به شمار می‌آید.

ریشه‌های فمینیسم غربی: از نفی زنانگی تا رویارویی با متافیزیک

بوحناش، با ارجاع به جمله معروف سیمون دوبووار که می‌گوید «هیچ‌کس زن به دنیا نمی‌آید، بلکه زن می‌شود»، به ریشه‌های تاریخی فلسفه فمینیستی در غرب می‌پردازد. او توضیح می‌دهد که چگونه این فلسفه در واکنش به دیدگاه‌های تحقیرآمیز و ریشه‌دار در تفاسیر مسیحی و ارسطویی شکل گرفت؛ دیدگاه‌هایی که زن را موجودی ناقص، فیزیکی و غیرعاقل تصویر می‌کردند و او را مسئول گناه نخستین می‌دانستند. این تفکرات، که از سوی فیلسوفانی چون افلاطون، ارسطو، دکارت و روسو تقویت می‌شد، زنان غربی را به این باور رساند که دین، بزرگترین مانع آزادی آنهاست و آنان را به شورش علیه متافیزیک و ارزش‌های سنتی سوق داد. در نتیجه، سیمون دوبووار و پیروانش، خواهان کنار گذاشتن نقش‌های زنانگی، مادری و همسری شدند تا زنان بتوانند از حوزه خصوصی خود به حوزه عمومی راه یابند.

از رویارویی جنسیتی تا مفهوم «جنسیت»: دگرگونی در اندیشه غربی

این مناقشه به‌تدریج به جنبشی رادیکال بدل شد که تغییر مردان را برای همسویی با دیدگاه زنان ضروری می‌دانست. با ظهور مفهوم «جنسیت»، این ایده به مرحله‌ای پیشرفته‌تر رسید؛ مفهومی که تفاوت‌های میان دو جنس را نه ناشی از منابع بیولوژیکی، بلکه محصول ساختارهای اجتماعی و فرهنگی می‌داند. این رویکرد، به گفته بوحناش، ایده رهایی زنان از طبیعت فطری‌شان را تقویت می‌کند. عبدالوهاب المسیری، متفکر برجسته، نیز بر این باور است که فمینیسم تنها یک جنبش آزادی‌بخش نیست، بلکه پیامد دگرگونی عمیقی در اندیشه غربی است که با خروج از چارچوب‌های والای اخلاقی و مذهبی آغاز شده و به «کل‌گرایی مادی‌گرایانه و پنهان» انجامیده است. نتیجه این دگرگونی، جهانی دوقطبی است که در آن فمینیسم به جنبشی خودمحور تبدیل شده که هرگونه چارچوب اجتماعی یا رابطه مکمل با مردان را رد کرده و به جای آزادی واقعی، به دشمنی و نزاع دائم می‌انجامد.و جنسیتی عامل پیشرفت تلقی می‌شود که زن تلاش می‌کند از طریق یک مفهوم اجتماعی جدید بر مانع بیولوژی(جنسیت) رد شود.

دکتر نوره بوحناش، شخصیتی برجسته در عرصه فلسفه و مطالعات اسلامی، با رویکردی منحصربه‌فرد، توانسته است ژرفای تفکر فلسفی را با دقت و غنای مطالعات اصولی و هدفمند دینی پیوند زند. آثاری چون «اجتهاد و بحث در مورد مدرنیته»، «مقاصد شریعت از نظر شاطبی و ریشه‌یابی اخلاق در اندیشه عربی ـ اسلامی» و «اخلاق و چالش‌های انسانی»، شاهدی بر گستره و عمق تأملات اوست.

اخلاق و دین: جدایی نگران‌کننده و دینداری جعلی

دکتر بوحناش در تحلیل جایگاه اخلاق و دین، معتقد است که اخلاق، مقدم بر دین و یک ویژگی فطری در انسان است. او دین را برنامه‌ای اجرایی برای آشکار ساختن و استحکام بخشیدن به ارزش‌های اخلاقی می‌داند که با ارائه مرجعی متافیزیکی، به اعمال اخلاقی معنایی فراتر از زمان حال می‌بخشد و سازوکارهای عملی برگرفته از قرآن و سنت را برای هدایت رفتار انسانی عرضه می‌کند. از دیدگاه او، فروپاشی‌های رفتاری در جوامع معاصر ریشه در فقدان همین دیدگاه متافیزیکی و دستورالعمل‌های رفتاری دارد.

این فیلسوف الجزایری با انتقاد از وضعیت کنونی مسلمانان، معتقد است که آنان در نوعی «سکولاریسم تحریف‌شده» زندگی می‌کنند؛ جایی که دین و اخلاق نیک را در اعمال دینی خود از هم جدا کرده و تنها آنچه را که در خدمت منافع دنیوی‌شان است برمی‌گزینند. این رویه، به گفته او، منجر به «دینداری جعلی» شده و احکام را دور می‌زند، در حالی که بالاترین هدف شریعت، اخلاق نیکوست. او تأکید می‌کند که همین جدایی میان دین و اخلاق است که مسلمانان را به تعصب و افراط‌گرایی سوق داده و از مسیر صحیح دینداری منحرف ساخته است. مظاهر افراط‌گرایی دینی امروز در جوامع اسلامی نیز گواهی بر انحراف دینداری از مسیر اصلی خود است و بازگشت به همزیستی دینی و اخلاقی، راه اصلاح این انحراف است.

فروپاشی خانواده مسلمان: از الگوی غربی تا تهدید هوش مصنوعی

دکتر بوحناش ضعف اخلاق در جوامع عربی و اسلامی را گواهی بر دور شدن از الگوی اصیل اسلامی و پذیرش الگوی مصرف‌گرایی غربی می‌داند. او هشدار می‌دهد که «مدرنیزاسیون اجباری» منجر به فروپاشی خانواده سنتی شده که پیش‌تر بر اساس شفقت و انسجام بنا شده بود. اکنون خانواده‌ای ظهور کرده که نسخه‌ای از خانواده غربی است؛ با ظاهری مذهبی که پیمان مقدس ازدواج را حفظ می‌کند، اما از جوهره معنوی و اخلاقی خود تهی شده است.

بوحناش به سابقه تاریخی خانواده سنتی عرب نیز می‌پردازد و آن را نمونه‌ای از دیدگاه قبیله‌ای می‌داند که گاه به بردگی زنان و سلطه مردان منجر می‌شد و اختلالات جدی جامعه‌شناختی به بار می‌آورد. با این حال، او نقد می‌کند که جوامع اسلامی پس از آن، تسلیم الگوی غربی شده‌اند که در آن خانواده در «بیگانگی» به سر می‌برد؛ چرا که روابط در این الگو توسط نظام سرمایه‌داری و لیبرال به قراردادهای مدنی مبتنی بر تبادل منافع، نه محبت و رحمت، تقلیل یافته است.

زنان مسلمان میان دوگانگی: ظهور فمینیسم اسلامی متناقض

دکتر بوحناش به وضعیت زنان در جهان اسلام اشاره می‌کند که در یک دوگانگی دردناک به سر می‌برند. آنان هم از محرومیت حقوقی ناشی از سلطه مردانه رنج می‌برند و هم در جستجوی رستگاری، به گفتمان فمینیستی غربی پناه برده‌اند. این وضعیت، رویارویی میان مردانگی و زنانگی را در فضای اسلامی رقم زده و منجر به ظهور «فمینیسم اسلامی» شده است. اما این فمینیسم، به جای آشتی دادن دو الگو، نمونه‌ای متناقض را تولید می‌کند که در مدل غربی محو شده و با تفسیر متون شرعی به نفع گفتمان فمینیستی غربی، موجودیت خانواده را تهدید می‌کند.

بحران انسان‌سازی و راه حل اخلاقی در عصر فناوری

در پایان، دکتر نوره بوحناش بحران واقعی امروز را «بحران انسان‌سازی» می‌داند. او معتقد است انسان بدون آگاهی به مصرف‌کننده صرف فناوری تبدیل شده و طعمه‌ای برای فردگرایی و مصرف‌گرایی شده است. وی هشدار می‌دهد که هوش مصنوعی نیز با جدا کردن اعضای خانواده از یکدیگر، این فروپاشی را تشدید می‌کند. راه حل این بحران، به باور او، در «انسان‌سازی» بر اساس یک سیستم ارزشی و اخلاقی محکم نهفته است که انسان را قادر سازد فناوری را کنترل کرده و از آن به نفع خود استفاده کند؛ چرا که انسان، جوهره اصلی در ساخت یا ویرانی تمدن است.

خبرگزاری ایکنا