تحلیل خبر؛

دره سیلیکون و تولد کودکان الگوریتمی

در قلب دره سیلیکون آمریکا، جایی که ایده‌های فناوری آینده پیش از ورود به جهان واقعی آزمایش می‌شوند، رسانه‌های آمریکایی از انقلابی نوین فراتر از هوش مصنوعی و خودروهای برقی خبر می‌دهند: انقلاب جنین‌های هوشمند! این فناوری قصد دارد با تغییر و انتخاب ژن‌های جنین، کودکانی سالم‌تر و باهوش‌تر به دنیا بیاورد.

پروژه‌ای که هم‌اکنون در میان خانواده‌های ثروتمند و طبقه نخبگان فناوری در حال آزمایش است. آنچه امروز در دره سیلیکون در حال وقوع است، در ظاهر تلاشی علمی و انسان‌دوستانه برای درمان بیماری‌های ژنتیکی به نظر می‌رسد، اما در لایه‌های عمیق‌تر خود، بازتاب نوعی وسوسه دیرینه بشری است: تمایل به کنترل مطلق بر طبیعت، زندگی و حتی ذات انسان. فناوری‌هایی چون Orchid Health  با شعارهای ظاهرا زیبا مانند فرزند سالم، حق هر انسانی است به میدان آمده‌اند، اما این شعارها، در عمل، می‌توانند معنایی متفاوت پیدا کنند، معنایی که در آن حق سلامت جای خود را به امتیاز ژنتیکی و انتخاب طبقاتی می‌دهد.

در جهانی که فاصله طبقاتی هر روز بیشتر می‌شود، افزودن ژن برتر به فهرست امتیازهای اجتماعی، به معنای نهادینه کردن نوعی تبعیض زیستی است. فناوری‌ای که قرار بود رنج و بیماری را درمان کند، به ابزاری برای بازتولید نابرابری بدل می‌شود. هزینه‌های سنگین این آزمایش‌ها و فرآیندها، آن را از دسترس اکثریت مردم دور کرده و به اسباب تجملی در اختیار نخبگان فناوری و طبقه ثروتمند تبدیل می‌کند، همان کسانی که امروز شبکه‌های اجتماعی و اقتصاد دیجیتال را در اختیار دارند، فردا می‌خواهند آینده ژنتیکی نسل بشر را نیز در کنترل خود بگیرند.

پرسش بزرگ اینجاست: وقتی تولد یک کودک دیگر نتیجه عشق و طبیعت نیست، بلکه حاصل انتخاب‌های محاسباتی و داده‌های الگوریتمی است، چه بر سر مفهوم انسانیت می‌آید؟ در چنین جهانی، مفاهیمی چون پذیرش، نقص طبیعی و تنوع انسانی معنای خود را از دست می‌دهند. کودک محصولی سفارشی است که والدین ثروتمندش تصمیم گرفته‌اند هوش بالاتر، چهره زیباتر یا استعدادی خاص داشته باشد.

این دگرگونی آرام، خطرناک‌تر از آن است که در نگاه نخست به نظر می‌رسد، زیرا اساس تجربه انسانی را تهدید می‌کند  همان تجربه زیستن در ناتمامی، در تفاوت‌ها و در ارزشمندی نقص‌ها. از منظر اخلاقی، انقلاب جنینی نقطه‌ای حساس در تاریخ علم است، جایی که انسان از مرحله شناخت طبیعت به مرحله تغییر و بازآفرینی آن گام می‌گذارد. وقتی علم بدون هدایت اخلاق حرکت کند، به جای خدمت به انسان، به ابزاری برای سلطه بر او بدل می‌شود. مسئله اصلی در این میان، دیگر صرفا فنی یا علمی نیست، بلکه فلسفی و انسانی است.

آیا انسان حق دارد در ساختار ژنتیکی نسل آینده دست ببرد؟ چه کسی تعیین می‌کند که کدام ویژگی بهتر است و کدام ناخواسته؟ و اگر هر نسل، نسل بعدی را طبق میل خود بازطراحی کند، آیا هنوز می‌توان از چیزی به نام انسان طبیعی سخن گفت؟ شاید پاسخ این پرسش‌ها در بازگشت به جوهر اخلاق و کرامت انسانی نهفته باشد. پیشرفت علمی زمانی معنا دارد که در خدمت تعالی انسان باشد. آنچه در دره سیلیکون شکل می‌گیرد بی‌تردید، آینده‌ای خواهد بود که در آن انسان از معنای واقعی خود تهی شده است.جهانی دقیق‌تر، اما بی‌احساس‌تر! پیشرفته‌تر، اما بی‌انسان‌تر!

زینب حیدری