یادداشت؛

سه روایت از تجربه جنگ در نسل جدید

جنگ دوازده‌روزه ایران و اسرائیل نقطه‌ای تازه در زندگی نسل نوجوان بود. تا پیش‌ازاین، بسیاری از نوجوانان فقط از تلویزیون یا کتاب تاریخ درباره جنگ دیده و خوانده بودند؛ اما این بار جنگ در گوشی‌ها و گفت‌وگو‌های روزمره حضور داشت. 

در میان نوجوانان سه تیپ اصلی قابل‌شناسایی است: گروهی که با ایمان و اطمینان در کنار کشور ایستادند، گروهی که نگران و محتاطند و گروهی که نسبت به دین و نظام فاصله داشتند؛ اما هنوز قلبشان برای ایران می‌تپد. شناخت دقیق هر تیپ برای تصمیم‌های تربیتی آینده حیاتی است. در این یادداشت با نظری به پژوهش‌های کیفی۱ این سه تیپ نوجوان را بررسی خواهیم کرد تا شناخت بهتری از این سه جریان کسب کنیم.

نوجوانان انقلابی؛ پرانرژی اما بی‌نقشه
در روز‌های جنگ، بسیاری از نوجوانان به شکل طبیعی خود را همراه ایران دیدند. با دقت اخبار را دنبال کردند، در فضای مجازی روایت‌های دفاعی را منتشر کردند و از شهدا و نیرو‌های مقاومت سخن گفتند. این نوجوانان به اسلام و ایران تعلق دارند و از این تعلق احساس افتخار می‌کنند. برایشان حمله دشمن، فقط تهدیدی نظامی نبود؛ بی‌احترامی به ایمان و وطن بود.

این گروه که بخش قابل‌توجهی از جامعه هستند، پس از حمله اسرائیل و ترور فرماندهان و دانشمندان ما، بسیار ناراحت و نگران شدند و انتظار داشتند که هرچه سریع‌تر نیرو‌های مسلح پاسخی کوبنده دهند. نه‌تنها انتظار داشتند که نیرو‌های مسلح پاسخی پشیمان‌کننده دهند، بلکه خودشان هم آماده کنشگری هستند. اگر لازم باشد، حاضرند از آسایش، زمان یا حتی آینده شغلی خود بگذرند تا از کشور دفاع کنند. این تیپ شخصیتی عموماً به اخبار صداوسیما نسبت به جنگ توجه می‌کند و البته اعتماد هم دارند. از آن طرف توجهی به اخبار شبکه‌های معاند ندارند و اساساً آن‌ها را مزدور اسرائیل می‌دانند. 

چالش این گروه نوجوان چیست؟ اغلب به جهت روحیه پرشور نوجوانی و احساساتی که در این دوره غالب است، مواضع تند و تیزی دارند و بعضاً با مخالفان، برخورد‌های پرخاشگرانه‌ای دارند، بااین‌حال دچار ابهام در کنش هستند. نمی‌دانند در این شرایط وظیفه‌شان چیست و چگونه باید عمل کنند که طبیعتاً در چنین شرایطی نیاز به کمک دیگران دارند. در فضای مجازی دست‌به‌کار می‌شوند؛ اما چون راه شناخت روایت درست را بلد نیستند، گاهی دچار اشتباه و افراط می‌شوند. این گروه به دنبال محتوای رسانه‌ای هستند که به آن‌ها یاد دهد، چگونه کنش کنند.

فعالان تربیتی باید بدانند که این شور، گنجی است که بدون هدایت می‌تواند فرسوده شود. نوجوان انقلابی به آموزش نیاز دارد، نه صرفاً تشویق. باید بداند چگونه می‌تواند نقش مؤثر و سازنده‌ای در دفاع از انقلاب اسلامی ایفا کند. ایجاد فضا‌های گفت‌وگو، تقریر روایت جنگ، تمرین پاسخ به شبهات، فعالیت‌های رسانه‌ای کوچک و حضور در برنامه‌های داوطلبانه می‌تواند انرژی او را از شعار به عمل تبدیل کند. این گروه اگر راه درست را یاد بگیرد، ستون اصلی روایت ملی در نسل خود خواهد بود. 

نوجوانان خاکستری؛ مردد و نگران
از میان سه تیپ شخصیتی، بیشتر جمعیت نوجوانان در این دسته قرار می‌گیرند. در روز‌های جنگ آن‌ها مضطرب بودند؛ اما کمتر واکنش علنی نشان دادند. بیشتر دچار حیرت و نگرانی بودند. در روز‌های درگیری بیشتر اخبار را دنبال می‌کردند؛ اما کمتر نظر می‌دادند. ازته‌دل نگران کشور و خانواده بودند و این که عاقبت این جنگ چه می‌شود. این گروه حس خوبی نسبت به اسرائیل ندارند ولی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران هم دل خوشی ندارند. این تیپ شخصیتی، عموماً به اسلام علاقه دارند، بااین‌حال در انجام برخی از مناسک دینی تعهد صددرصدی ندارند. 

تعلق این گروه هم به دین و هم به ایران وجود دارد؛ اما آرام و سطحی است. نماز می‌خوانند، در مراسم ملی شرکت می‌کنند؛ اما عموماً شور یا باور عمیقی ندارند. وقتی درباره جنگ پرسیده می‌شود، معمولاً می‌گویند: «جنگ چیز بدی است، کاش زود تمام شود.» این جمله ساده، خلاصه وضعیت آن‌هاست؛ نگرانی بدون جهت‌گیری. علت این وضعیت ترکیبی از دو عامل است: تربیت خانوادگی محتاط و فضای رسانه‌ای پرتنش. خانواده‌های این نوجوانان معمولاً از سیاست فاصله می‌گیرند و ترجیح می‌دهند فرزندشان فقط به درس فکر کند. رسانه‌ها نیز تصویر‌های ترسناک از جنگ نشان می‌دهند و ذهن او را پر از اضطراب می‌کنند. نتیجه آن می‌شود که او برای در امان‌ماندن، عقب می‌نشیند. 

این گروه در ابتدای جنگ مسئله اصلی‌شان ترس و دلهره بود و این ترس باعث می‌شد حتی در تصمیمات روزمره زندگیشان از جمله خواب و خوراکشان اثر مستقیم داشته باشد. تصورشان این است که جنگ، زندگی روزمره و عادیشان را به هم می‌ریزد. علی‌رغم این که طیف قشر خاکستری، هم اخبار شبکه‌های صداوسیما و هم اخبار شبکه‌های معاند را پیگیری می‌کنند ولی درمجموع اعتماد بیشتری به شبکه‌های داخلی دارند. 

بخش قابل‌توجهی از این جریان معتقد است که نیرو‌های مسلح نباید پاسخ دهد تا جنگ تمام شود؛ چراکه تصورشان این است اسرائیل سگ هار منطقه است و نباید با این سگ منطقه درگیر شد، ولی بااین‌حال وقتی پاسخ کوبنده و غرورآفرین نیرو‌های خودی را دیدند، نگاهشان به جنگ تغییر کرد. حس ترس کمتر شد و جای آن حس غرور و افتخار وجودش را پر کرد. پس از این حملات، بخش قابل‌توجهی متوجه شدند که اتفاقاً باید پاسخ این سگ هار منطقه را داد تا چراغ جنگ خاموش شود. 

در دل همین گروه ظرفیت بزرگی برای رشد وجود دارد. نوجوان مردد اگر احساس امنیت، توانمندی و احترام کند، می‌تواند فعال شود. وقتی ببیند افراد مورداعتمادش با آرامش و یقین حرف می‌زنند، به‌تدریج شجاعت ابراز پیدا می‌کند. فعالان تربیتی باید برای این گروه فضای گفت‌وگوی صادقانه بسازند، بدون برچسب و تحمیل. این نوجوانان اگر صداقت، قدرتمندی و آرامش را تجربه کنند، به‌آسانی به جمع حامیان کشور خواهند پیوست. 

نوجوانان معترض؛ منتقد نظام، دلبسته ایران
در جنگ دوازده‌روزه، گروه اندکی از نوجوانان آشکارا موضع انتقادی داشتند. آن‌ها در خانه یا شبکه‌های اجتماعی از جمهوری اسلامی انتقاد می‌کردند و دائماً از تحلیل‌های مخالفان نظام استفاده کردند. این گروه، نسبت به اسلام و حکومت دینی احساس مثبتی ندارند؛ اما نسبت به ایران هنوز حس تعلق دارند. برایشان وطن مهم است، نه ساختار سیاسی. وقتی پای حمله خارجی در میان باشد، نمی‌توانند نسبت به ایران بی‌تفاوت بمانند؛ اما از حکومت و شعار‌های مذهبی فاصله می‌گیرند. 

نوجوان معترض معمولاً از خانواده‌هایی می‌آید که نسبت به نظام بدبین هستند. در خانه از بی‌عدالتی و ناکارآمدی سخن گفته می‌شود و رسانه‌های خارجی تنها منبع معتبر اخبار برای آن‌ها هستند و اساساً شبکه‌های صداوسیما را دروغ‌گو می‌دانند. درنتیجه، او از کودکی با کلان‌روایت بد بودن جمهوری اسلامی بزرگ شده است و طبیعتاً تمام روایت‌ها را در همان کلان‌روایت تیره و سیاه تحلیل می‌کند. علاوه بر این کلان‌روایت، هر روزه در فضای مجازی هم حجم زیادی از محتوای ضد جمهوری اسلامی می‌بیند که حس بی‌اعتمادی را تقویت می‌کند.

هرچند که این گروه نیز از حمله اسرائیل غافل‌گیر شدند ولی بااین‌حال از این حمله ناراحت نشدند، بلکه تا حدی نیز ابراز خرسندی کردند. این گروه ضدیت شدیدی با انقلاب اسلامی دارند و باتوجه‌به بمباران رسانه‌ای که علیه انقلاب اسلامی است، هر روز منتظر سقوط جمهوری اسلامی هستند و حتی بدشان هم نمی‌آید که برای تغییر نظام سیاسی، کنش‌هایی هم انجام دهند. 

این نوجوان دشمن ایران نیست؛ او فقط به ساختار سیاسی و دینی اعتماد ندارد. در گفت‌وگو‌ها، به‌وضوح از فقر، تبعیض و نابرابری و تصمیمات ایدئولوژیک حکومت ناراحت است و آرزو دارد ایران مثل کشور‌های غربی، جای بهتری برای زندگی باشد. اگر این احساس درست مدیریت شود، می‌تواند به‌نوعی از «میهن‌دوستی نقاد» تبدیل شود که برای اصلاح کشور مفید است. 

فعالان تربیتی باید در برخورد با این نوجوانان آرام و منطقی باشند. تحقیر یا تهمت، آن‌ها را دورتر می‌کند. باید پذیرفت بخشی از نسل امروز از مسیر تجربه شخصی به انتقاد رسیده است. گفت‌وگو درباره مسائل واقعی، دیدن مستقیم تلاش‌های مردمی و نمونه‌های خدمت و شنیدن صدای این نوجوانان می‌تواند اعتماد ازدست‌رفته را تا حدی بازگرداند. اگر حس کنند حتی در اختلاف‌نظر هم جایی در جامعه دارند، آرام‌تر و واقع‌بین‌تر می‌شوند. 

انسجام از دل تفاوت
در ظاهر، سه تیپ نوجوان ایرانی از هم دورند؛ یکی مؤمن و فداکار است، دیگری نگران و ساکت و سومی منتقد و گاه ناراضی؛ اما در عمق، همه در یک نقطه به هم می‌رسند: آینده‌شان به ایران گره خورده است. در همین مطالعات کمی و کیفی مشاهده می‌کنیم که علی‌رغم تمام تفاوت‌ها میان این سه تیپ شخصیتی، نوجوان ایرانی هم حق‌طلب است و هم علقه به ایران دارد و همین جنگ اخیر باعث شد بخش عمده نوجوانان، اسرائیل را دشمن مشترک خود بدانند. لذا می‌توان گفت که ازاین‌جهت جنگ اسرائیل، انسجام در نسل نوجوان را نیز افزایش داد. 

باید به نوجوان انقلابی یاد داد که شور خود را با خرد ترکیب کند. به نوجوان مردد باید فهماند که مشارکت، تهدید نیست، بلکه فرصتی است تا ایران اسلامی قوی‌تر شود. نوجوان معترض نیز باید حس کند که می‌تواند نقد کند و درعین‌حال ایران‌دوست بماند و ایران‌دوستی او می‌تواند مسیر کشف حقیقت برای او باشد. این سه مسیر اگر در کنار هم پیش برود، تصویری واقعی از وحدت در عین تفاوت خواهد ساخت که قطعاً انسجام مبتنی بر گرایش‌های فطری را در نوجوانان افزایش می‌دهد. 

جنگ یک‌بار دیگر نشان داد انسجام ملی تنها با شعار و توهین به یکدیگر شکل نمی‌گیرد؛ بلکه با احترام متقابل میان تیپ‌های مختلف جامعه و فهم این که اسرائیل دشمن همین مردم و همین اتحاد و انسجام است، ایجاد می‌شود. وظیفه فعالان تربیتی آن است که این احترام و گفت‌وگو را در میان نوجوانان نهادینه کنند و در یک فضای آرام، دشمنی اسرائیل با ایران و ایرانی و مسلمان ایرانی را نهادینه کنند که قطعاً انسجام ملی را افزایش می‌دهد. اگر این کار انجام شود، نسل آینده در برابر هر تهدید خارجی و جنگ روانی، آرام، متحد و آگاه خواهد ایستاد. 

فرهیختگان/ دکتر ابراهیم راستیان، پژوهشگر حلقه مدرسه مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)