یادداشت؛

قلم در برابر کلاشینکف؛ شعرِ مقاومت از زبان یک شاعر

منِ شاعر ــ مادر، همسر و دختر ــ از کودکی با مقاومت آشنا شده‌ام. شعر برای من هم بیانیه است، هم ترنّم؛ سلاحِ من قلم است، در میدان نبردی که زن مسلمان را از سوزن خیاطی تا کلاشینکف مسلح کرده‌اند. شعر مقاومت، ریشه در قرآن و فرهنگ اهل‌بیت دارد و میراثِ پیشگامان زنِ ادبیات پایداری است.

در هفته دفاع مقدس و پایداری جوانمردانه قلمم را برای شیرزنانی از جنس مادر، همسر، دختر و شاعر بر روی کاغذی رها می‌کنم و می‌نگارم…

من مادرم، همسرم، دخترم و شاعرم. ذهنم از کودکی با مقاومت آشناست؛ من دختر سال‌های جنگم. پدرم در جنگ بود و من شاهد دغدغه‌های مادرم. حالا که لغت‌هایم به شعر درمی‌آیند، نمی‌توانم از آن کوران خاطرات عبور کنم. برای من، شعر حدیث پایداری و مقاومت است؛ شعر یعنی قصه‌ی من؛ قصه‌ای که هم بیانیه است، هم ترنم و هم ترانه.

زن مسلمان در برابرِ صنف پلید مستکبران، سلاح‌های سرد و گرم زیادی در دست گرفته است: از سوزنِ خیاطی تا کلاشینکف… و در دست من، قلم است. هدفِ این روایتِ ساده نشان‌دادن گستره‌ی این میدانِ نبرد است؛ لشکرها آراسته‌اند و بانوانِ بسیاری از سال‌ها پیش در آن سنگر گرفته‌اند و از خطوطِ مقدم حراست می‌کنند.

مقاومت تعریف خودش را دارد؛ همان‌که بانو سپیده کاشانی از برادر مبارزش می‌خواهد:

برادر مبارزم زمزمه کن بهار را
بچین زِ شاخه‌ی یقین میوه‌ی انتظار را
خصم پلید را بُکش به چاه، بیفکنش
زِ نیستی بِکش بر او پرده‌ی استتار را

تعریف اصلی مقاومت را خداوند در قرآن کریم ارائه کرده است. در نگاه وحیانیِ قرآن، مقاومت قاعده‌ای است برای مسلمانان در برابر کافران، هر زمان و هر جبهه‌ای که دشمن تلاش کند جان، مال، ناموس یا فرهنگ مومنان را تهدید کند. مفسّران این قاعده‌ی پایداری را تحت عنوان «قاعده‌ی نفی سبیل» آورده‌اند: «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» خداوند هیچ راهی برای تسلط کافران بر مؤمنان قرار نداده است.

بر این اساس، مقاومت در برابر هجوم سیاسی، نظامی و فرهنگی دشمنان اسلام بر همه‌ی مسلمانان (زن و مرد) واجب است. الگوی پایداریِ زن مسلمان نیز در شمول این قاعده قرار دارد. شاعران زنِ مقاومت نخستین الفبای انگیزه‌ی خود را از همین قاعده آموخته‌اند؛ اگرچه شرایط برای ابرازِ وجودِ زنانه در عرصه‌ی هنر و ادبیات پایداری همیشه آماده نبوده است.

نقطه‌ی درخشانِ حضور بانوان در این مجاهدت همه‌گیر، دوران مبارزه با رژیم طاغوت بود. بانوانی چون سیمیندخت وحیدی، طاهره صفارزاده و سپیده کاشانی زمینه‌ی حضور ادبیِ خود را فراهم کردند و با همراهی رزمندگان، تیغِ قلم را تا روی دشمن کشیدند و تصویری از حضورِ بانوانِ مجاهد اهل قلم ارائه دادند.

شعر مقاومت به‌ویژه از دو خاستگاه مهم تغذیه کرده است: نخست، سرچشمه‌ی قرآن کریم؛ و دوم، کلمات مطهر اهل بیت. خطبه‌ی فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) و خطبه‌ی درخشانِ حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) نمونه‌هایی از نثر سترگ پایداری‌اند که به ادبیات مقاومتِ ما جهت و معنا بخشیده‌اند. برای شاعر مقاومت، یک سربند سرخ هست که بر آن با خط سبز نوشته‌اند: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا».

شاعران زنِ انقلابی با چنین اسوه‌هایی مواجه بودند و خود را موظّف دانستند که از کلمات، نمایه‌های مقاومت بسازند. با وقوعِ انقلاب اسلامی و آغاز مقابله‌ی آشکار با استکبار، زنانِ جامعه‌ی انقلابی پیوسته با مردانِ شاعر، دست به خلق حماسه‌ای بزرگ زدند. سیمیندخت وحیدی و سپیده کاشانی آماده بودند تا با آغاز تجاوز دشمنان، همراه رزمندگانِ دفاعِ مقدس قدم به خط مقدم بگذارند و طنینِ مادرانه و خواهرانه‌ی شعر فارسی را تا تپه‌های الله‌اکبر برسانند.

حماسه‌ی ملت ما حماسه‌ی شیرمردان و شیرزنان بود. در بسیاری موارد، تشخیصِ صدای مردانه از زنانه در شعر پایداری ما ممکن نبوده و نیست؛ چرا که مادرانه‌ترین نجواها، لالایی‌ها و شِروه‌های سوزانِ عاشقانه را زنِ شاعر این سرزمین سروده است، گویی خود مادرانی بودند که علی‌اصغر را بر دامان داشته‌اند:

آی مردم! به خدا داغِ کبوتر دیدم
هر کجا گام زدم لاله‌ی پرپر دیدم
(سیمیندخت وحیدی)

شعر زنانِ پایداری امروز نیز در همان میدان ادامه دارد. وقتی به قلم هر شاعرِ زن اهل مقاومت نگاه می‌کنم، از وجود این همه بانوی شاعر مقاوم در میانِ یاران به خود می‌بالم. من جزئی از این حلقه‌ی پیوسته‌ام؛ خدا را شکر که سلاحی در دست دارم تا زخمی بر جگرِ سیاه دشمن بنشانم. افتخار هر شاعره‌ی مقاوم، همان پایداری و مقاومت است، مقاومت در راهی بلند و پرجاذبه.

ما ستیهنده در مسیر تاریخی‌ هستیم که امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) ما را به آن دعوت کرد؛ ادامه‌ی این دعوت، دعوت محمدی، فاطمی، زینبی و حسینی است و در امتداد، دعوت مهدوی نیز خواهد بود، إن‌شاءالله.

خیمه زد هر شب نگاهم جاده را
بر زمین گسترده‌ام سجاده را
کاشکی مرغان مرا باور کنند
با منِ مجنون نوایی سر کنند
(سیمیندخت وحیدی)

مهتا صانعی