از صندلی خبر تا تخت آی‌سی‌یو

همسر سردبیر شهید شبکه خبر صداوسیما از جزئیات حمله وحشیانه اسرائیل به صداوسیما و لحظات آخر زندگی همسرش سخن گفت.

زهرا حسین زاده، همسر نیما رجب پور سردبیر شبکه خبر صداوسیما که در حملات وحشیانه اسرائیل به صداوسیما به شهادت رسید، در توضیحاتی در رابطه با این روز، اظهار کرد: روز ۲۳ خرداد که حمله اسرائیل در نیمه شب آغاز شد، نیما شیفت نداشت و در خانه خواب بود. من بیدارش کردم و با اینکه قرار نبود در محل کار حاضر شود و شب قبل از آن تا ساعت یازده سر کار بود، اما به سرعت خانه را ترک کرد.

وی افزود: تعهد کاری نیما بسیار زیاد بود و نیازی نبود کسی به او بگوید که سر کار حاضر شود. او محل کارش را همچون خانه‌اش می‌دانست و در دو سال اخیر بیشتر در محل کارش حاضر بود، چراکه قرار بود شبکه خبر ۲ را هم ۲۴ خرداد به صورت رسمی افتتاح کنند و به همین خاطر گاهی شبانه روز در محل کارش حضور داشت و فقط در اواسط روز به خانه سر می‌زد. شب‌های زیادی بود که در صداوسیما می‌خوابید و روی همان صندلی کارش خواب کوتاهی داشت.

لحظه اجرای سحر امامی هنگام حمله به سازمان، قلبم فرو ریخت

همسر رجب پور در ادامه با اشاره به یک شب پیش از حمله به صداوسیما، بیان کرد: آن شب گفت فردایش با انرژی بیشتری به سازمان می‌روم. شب را خوابیدیم و صبح بیدار شدیم، نماز خواندیم و من را به محل کارم رساند. عصر که به خانه رسیدم، تلویزیون را روشن کردم. به خاطر کار همسرم در شبکه خبر، تلویزیون ما همیشه روی همین شبکه بود. لحظه اجرای سحر امامی پس از حمله به سازمان را که دیدم، خیلی نگران شدم. همان لحظه نیما خودش تماس گرفت و گفت نترس، ساختمان صداوسیما را زده‌اند. بعد تلفنش مشغول شد. همه چیز شاید در چند ثانیه رخ داد. دیگر نتوانستم با او صحبت کنم تا اینکه برادرش گفت با او تماس گرفته و گفته است که مجروح شده و او را به بیمارستان شهدای تجریش برده‌اند.

وی ادامه داد: از ساعت هفت و نیم تا دوازده و نیم شب در اتاق عمل بود و هیچ کدام از پزشکان توضیح ندادند که چه اتفاقی قرار است بیفتد. بعد او را به آی‌سی‌یو بردند و گفتند یک ساعت و نیم طول می‌کشد تا دستگاه‌ها وصل شود. هیچ‌کس به ما توضیحی نمی‌داد و فقط گفته بودند که خون زیادی از او رفته است. تا صبح نتوانستیم به آی‌سی‌یو برویم و پس از اصرارهای زیاد ساعت پنج و نیم صبح اعلام کردند که یک ساعت پیش به شهادت رسیده است و نتوانسته‌اند قلبش را احیا کنند.

قرار بود ۲۰ ماه دیگر بازنشسته شود

وی در ادامه دوباره به ویژگی‌های همسرش اشاره کرد و گفت: او گاهی به خاطر کار زیاد نمی‌توانست به خانه بیاید و اغلب پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها در محل کارش حضور داشت. من هم خیلی وقت‌ها ناراحت می‌شدم که چرا کنارمان نیست. دوست داشتم آخر هفته‌ها بیشتر با ما باشد، اما میسر نمی‌شد. قرار بود ۲۰ ماه دیگر بازنشسته شود. دوست داشت پس از آن به شمال کشور برویم، چون عاشق طبیعت بود.

وی افزود: همسرم مثل یک فرشته پاک و بی‌گناه بود. همکارانش هر روز دلداری می‌دهند و از خوبی‌هایش می‌گویند. او مومن بود و اهل دروغ و غیبت نبود. هرگز حتی دروغ مصلحتی هم نمی‌گفت. بیست و هفت سال با هم زندگی کردیم و خوبی‌های زیادی از او دیدم. دخترانم این روزها خیلی آسیب دیدند. ۲ دختر دارم، یکی ۲۰ ساله است و دیگری ۹ ساله که خیلی اذیت می‌شود و هنوز باور نکرده که پدرش به شهادت رسیده است. دختر بزرگترم مثل پدرش تودار است و کمتر دلتنگی هایش را به زبان می‌آورد.

همچنین حسین زاده درباره چگونگی ورود همسرش به صداوسیما گفت: نیما در رشته مهندسی مکانیک تحصیل کرده بود و بعد در رشته علوم ارتباطات ادامه تحصیل داد. حدود سال ۸۰ از طریق آزمون وارد صداوسیما شد. به خبر بسیار علاقه داشت، هرچند حقوق آنها بسیار کم بود. من که کارمند بانک هستم، بیشتر از او حقوق می‌گرفتم. اینها را می‌گویم چون در این سال‌ها گاهی تهمت زده‌اند که همسرت در صداوسیماست و حقوق خوبی دریافت می‌کند. دریافتی ماهانه او امسال به حدود ۲۲ میلیون می‌رسید و حکمش حدود ۲۴ میلیون تومان بود. مساله این بود که به کارش بسیار علاقه داشت و همیشه می‌گفت می‌خواهم روزی حلال به خانه ببرم.

وی افزود: به شبکه خبر علاقه‌ خاصی داشت. بسیار پیش آمده بود که دخترم به او می‌گفت بابا، خسته نمی‌شوی که همیشه خبر می‌خوانی؟ می‌گفت دخترم، شغل من است و باید حتماً نگاه کنم تا اشتباهی رخ ندهد. برای اینکه در جریان اخبار باشد و یا اشتباهی پیش نیاید، همیشه شبکه خبر را نگاه می‌کرد. اگر منزل بود یا سر کار بود، فرقی نمی‌کرد و همیشه به تلفن‌های کاری جواب می‌داد.

همسر رجب پور تصریح کرد: برخی اوقات هم برای تأمین معیشت خانواده در اسنپ کار می‌کرد، با این حال همیشه خدا را شاکر بود. خیلی‌ها فکر می‌کردند حقوقش نجومی است، با این وجود پاداش او سال گذشته در مناسبت‌های مختلف ۵۰۰ هزار تومان بود و امسال که بیشتر شده بود، به یک میلیون تومان رسیده بود، با این وجود هرگز پشت سر مدیرانش حرف نمی‌زد.

به دخترم قول داده‌ام که گریه نکنم

همسر شهید رجب پور که هر از گاهی از سر دلتنگی بغض می‌کند، جلوی گریه‌اش را گرفت و گفت: می‌خواهم این دلتنگی‌ها را در دفترچه‌ای بنویسم. نمی‌خواهم گریه کنم، چراکه فرزندم ناراحت می‌شود، چون این روزها حالش خوب نیست و من به او قول داده‌ام که دیگر گریه نکنم.

وی با اشاره به پیام‌های‌ تسلیت‌ مختلف از طرف همکاران همسرش بیان کرد: در این چند روز بسیار از همسرم یاد کرده‌اند و پیام‌های مختلفی از مهربانی‌هایش داده‌اند. با این وجود دوست داشتم به روش بهتری از او یاد شود، به‌عنوان مثال عکسی از همسرم و معصومه عظیمی در چند نقطه سازمان نصب شده است که از هوش مصنوعی برای این عکس استفاده شده و متاسفانه نه تصویر همسرم و نه شهیده معصومه عظیمی شبیه تصاویر واقعی شان نیست.

حسین زاده خاطرنشان کرد: همسرم فدای رهبرمان شد و شهادت قسمت او بود. با این وجود، واقعا زندگی را دوست داشت و در هیچ کدام از بحران‌های زندگی دچار افسردگی نشد. برای همه استان‌های ایران ذوق می‌کرد؛ در هر مسافرتی که می‌رفتیم، عاشق بازدید از آثار ملی بود و اطلاعات آن‌ها را به دست می‌آورد، حتی در مورد غارهایی که کمتر شناخته شده بودند، جستجو می‌کرد و ما را به آن مکان‌های بکر می‌برد.

همسرم همیشه نگران مشکلات همکارانش بود

وی افزود: به نماز اول وقت پایبند بود و حتی در دوران کرونا و بستری شدن در بیمارستان، نماز را ترک نکرد. خانواده من می‌گویند ما تا به حال شهید از نزدیک ندیده بودیم؛ نیما را با همین رفتارهای خوبش می‌شناختند. تنها مرد خانواده ما بود که سفره هم تمیز می‌کرد و کمک کردن به خانواده از کارهای همیشگی‌اش بود. حالا نمی‌دانم بدون او چه کنم. خانه سوت و کور شده است. غذایی که من می‌پختم را با اشتهای زیاد می‌خورد، طوری که انگیزه می‌گرفتم تا وعده بعدی را متفاوت‌تر درست کنم. روزهای تعطیل همه کارهای دخترم را انجام می‌داد، جارو برقی می‌کشید و به ما کمک می‌کرد. من در این ۲۷ سال زندگی مشترک، حتی یک بار هم میوه یا نان نخریدم و او همیشه همه کارهای بیرون را انجام می‌داد.

همسر رجب پور در پایان با اشاره به روحیه او در حمایت از کارکنان صداوسیما عنوان کرد: بسیاری از کارمندان، قراردادهای منظم و رسمی ندارند و همسرم همیشه دغدغه مشکلات معیشتی آنها را داشت. او اعتقاد داشت که همه باید رسالت خود را انجام دهند و تا جایی که می‌توانست به همکارانش کمک می‌کرد.

خبرگزاری مهر