تحول تاریخ ایرانی به‌دست زنان

در طول تاریخ همواره انسان‌های تاثیرگذاری وجود داشتند که نامشان در تاریخ ثبت شده است و نامی جاودان از خود به یادگار گذاشتند. در این گزارش به معرفی چند بانوی تاثیرگذار در تاریخ پرداختیم.

«خانه‌هایی که دیوار‌هایش سه ذرع یا پنج ذرع ارتفاع دارد و تمام منفذ این خانه‌ها منحصر به یک در است که آن‌هم توسط دربان محفوظ است.در زیر یک زنجیر اسارت و یک فشار غیرقابل محکومیت، [زنان ایرانی] اغلب سر و دست‌شکسته، بعضی با رنگ زرد پریده، برخی گرسنه و برهنه، قسمی در تمام شبانه‌روز، منتظر و گریه‌کننده.»

این تصویری است که تاج‌السلطنه، دختر ناصرالدین شاه از زندگی زنان آن دوره نشان می‌دهد. او آرزو داشت روزی وکیل و وزیر شود و در دنیای مردانه حرفش را به کرسی بنشاند.

پس از یک قرن، بسیاری از آرزوهای تاج السلطنه تحقق پیدا کرده است. این آرز‌وها، همچنان آرزو می‌ماند اگر زنان و مردان بسیاری برای به دست آوردنش فداکاری نمی‌کردند.

نجم‌السلطنه

-ملک تاج نجم‌السلطنه

-اشرافی نیکوکار

-تولد ۱۲۳۲ خورشیدی

-مرگ ۱۳۱۱ خورشیدی

ملک تاج، ملقب به نجم‌السلطنه یکی از دختران فیروز میرزا، پسر عباس میرزای نایب السلطنه بود. او سال ۱۲۳۲ شمسی، شش سال پس از سلطنت ناصرالدین شاه به دنیا آمد.

منصوره اتحادیه در کتاب «زنانی که زیر مقنعه کلاهداری نموده‌اند» می‌نویسد اداره امور مالی و تربیت کودکان خردسال از او زنی اثرگذار، مصمم و شجاع ساخته بود.

نامه‌های به جای مانده از او به برادرش عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نخست‌وزیر ایران بخشی از روابط سیاسی و اجتماعی دربار را نشان می‌دهد. نجم‌السلطنه اخبار و مسائل تهران را زمانی که برادرش به کرمان سفر کرده بود، برای او می‌نوشت. در یکی از نامه‌هایش به عبدالحسین میرزا فرمانفرما در مورد قرض از روسیه نوشته است: «برادر، مردم چه کار دارند دولت پول دارد یا ندارد، رضای میل آن را می‌کنند، مثل شما‌ها راه نمی‌روند که دو سفر خواست برود به انواع اقسام موقوف کردید…»

منصوره اتحادیه در کتابش می‌نویسد نگاه انتقادآمیز او، در پسرش محمد مصدق نیز تاثیر داشت. محمد مصدق حاصل ازدواج دوم نجم‌السلطنه بود.

نام نجم السلطنه از راه موقوفه در تاریخ اجتماعی معاصر شهر تهران به ثبت رسید. او سال ۱۳۰۷ خورشیدی تصمیم گرفت در ملکی که از شوهر سوم به او رسیده بود، بیمارستانی راه‌اندازی کند. این بیمارستان، به نام بیمارستان نجمیه، ۱۵ آذر ۱۳۰۸ تاسیس شد.

نجم‌السلطنه بیشتر ثروت خود را به ساخت این بیمارستان اختصاص داد. طبق وقفنامه، نجم‌السلطنه نظارت بیمارستان نجمیه را بعد از مرگش به جای آنکه به رسم معمول به پسرانش واگذار کند، به دختر بزرگش سپرد. پسرش محمد مصدق در همین بیمارستان فوت کرد.

ستاره فرمانفرماییان، خواهر نجم‌السلطنه نیز از بانوان تأثیرگذار قاجار بود. زنی که نخستین مدرسه عالی مددکاری را در ایران راه‌اندازی کرد.

زینب پاشا

-مبارز اجتماعی در تبریز

-تولد نامعلوم

-زندگی و مرگ در فاصله سال‌های ۱۲۳۰ تا ۱۳۰۰ خورشیدی

از جزئیات زندگی زینب پاشا قبل از جنبش تنباکو اطلاعات چندانی در دسترس نیست. براساس اظهارات مردم محلی، در خانواده‌ای روستایی و فقیر در یکی از محله‌های قدیمی تبریز متولد شد.

نام زینب معروف به دهباشی زینب یا زینب پاشا با شورش نان در تبریز و قیام علیه واگذاری امتیاز فروش تنباکو گره خورده است.

تابستان ۱۲۷۰ زینب پاشا در ناآرامی‌های تبریز نقش مهمی ایفا کرد. در جریان نهضت تنباکو پس از بسته شدن بازار تبریز، مأموران با تهدید و فشار دوباره دکان‌ها را بازگشایی می‌کنند. گفته می‌شود زینب پاشا که عادت داشت دو گوشه چادر را به کمر ببندند، همراه تعدادی از زنان با چوب و چماق به بازار وارد می‌شوند و دکان‌ها را می‌بندند.

نوشین احمدی خراسانی در مقاله‌ای در نشریه بایا از زینب پاشا روایت کرده است که روزی در جمع تبریزی‌ها که از شرایط ناخرسند بودند، حضور پیدا کرد و خطاب به جمع گفت: «اگر شما مردان جرات ندارید سزای ظالمان را کف دستشان بگذارید، اگر می‌ترسید که دست غارتگران و دزدان را از ناموس، سرزمین و مال خود کوتاه کنید، چادر ما زنان را سرتان کنید و در کنج خانه بنشینید و از مردانگی صحبت نکنید، ما جای شما با ستمکاران می‌جنگیم.»

اواخر دوره ناصرالدین‌شاه هم‌زمان با شورش نان در تهران و اعتراض زنان به ناصرالدین شاه، گروهی از زنان تبریزی نیز به رهبری زینب پاشا دست به اعتراض خیابانی زدند. در منابع مختلف گفته شده که در جریان این ناآرامی‌ها چند زن کشته شدند.

زینب پاشا علاوه بر ساماندهی اعتراض خیابانی، به انبارهای غله از جمله انبار والی آذربایجان یورش برد. او آرد و گندم انبار‌ها را بین گرسنگان توزیع می‌کرد. در هر دو واقعه شورش نان و نهضت تنباکو در زمان ناصرالدین شاه زنان زیادی فرمانده اعتراض‌ها و نقش آفرین بودند، از جمله انیس‌الدوله در دربار ناصرالدین‌شاه و زنی دیگر به نام «رستمه» در زنجان.

هنوز هم در تبریز وقتی می‌خواهند زنی با اقتدار را مثال بزنند، می‌گوید «مثل زینب پاشا یا دهباشی زینب.»

بی بی مریم بختیاری

-سردار بختیاری و حامی جنبش مشروطه

-تولد ۱۲۵۳، اصفهان

-مرگ۱۳۱۶

او از بانوان تحصیل‌کرده زمان مشروطه بود که به حمایت از آزادی‌خواهان پرداخت و حتی به تهران لشکرکشید. به خاطر زندگی در ایل بختیاری و پدرش که خان ایل بود، سوارکاری و تیراندازی را فرا گرفته بود.

می‌گویند او از مشوقان اصلی برادرش علیقلی‌خان سردار اسعد برای فتح تهران بوده است. پیش از آن در زمان استبداد صغیر، افراد ایل را به مبارزه علیه استعمار تشویق می‌کرد. قبل از فتح تهران، همراه سواران مخفیانه در تهران حضور پیدا کرد و شبانه روی سقف خانه‌ای که مقابل مجلس بهارستان بود، سنگربندی کرد تا پس از ورود سردار اسعد بختیاری با قزاق‌ها بجنگند.

پس از این ماجرا در ایل بختیاری به بی‌بی‌ مریم، لقب سردار دادند.

او در خاطراتش در مورد دلایل اینکه زنان در جامعه از حق و حقوق خود محروم مانده‌اند، نوشت: «… تمام بدبختی‌های ما از خودمان می‌باشد، زیرا که نه علم داریم و نه حقوق خود را می‌دانیم، اگر ما هم بدانستیم که برای چه خلقت شدیم، البته در اطراف حقوق خود جان فشانی‌ها می‌کردیم.

ما حالا فکر می‌کنیم فقط برای رفع شهوت مرد‌ها خلق شده‌ایم یا برای اسارت و کنیزی خلق شده‌ایم. ما می‌توانستیم برای حقوق انسانی خود به تمام ملل عالم تظلم بکنیم و حقوق خود را برقرار بکنیم … اما ما زن‌های ایرانی ابدا از عالم انسانیت خارجیم…»

بی‌بی مریم بختیاری از معدود بانوان عصر مشروطه است که خاطرات زندگی خود را نوشته است. براساس منابع ایل بختیاری، سردار بی‌بی مریم بختیاری سال ۱۲۸۸ شمسی در جنگ آزادسازی اصفهان به همراه خواهرش بی‌بی لیلی فرماندهی یک ستون سواره نظام را بر عهده داشت.

سال ۱۲۹۵ نیز که یک افسر آلمانی با سربازانش در کنار عشایر جنوب ایران علیه انگلیسی‌ها مبارزه می‌کرد، سردار مریم بهترین نیروهای خود را برای همراهی با او به تنگستان فرستاد.

گفته می‌شود که در دوران جنگ جهانی اول خانه او در اصفهان محلی برای حضور فعالان فرهنگی و سیاسی مانند ملک‌الشعرای بهار و علی‌اکبر دهخدا و در سال ۱۲۹۹ پناهگاهی برای محمد مصدق بوده است.

خبرنامه دانشجویان ایران