سجاد بهرامی روانشناس سلامت کودک و نوجوان اظهارکرد:

درد دل با کودک به مثابه تجاوز!

بر اساس پژوهش‌ها در طی فرآیند درد دل والدین با فرزندان، نقاطی از مغز کودک شروع به فعالیت می‌کند که در هنگام تجاوز جنسی نیز فعال می‌شود؛ از همین رو می‌توان درد دل با کودک را نوعی از تجاوز روانی قلمداد کرد که ذهن را برای ایجاد بسیاری از طرحواره‌ها آماده می‌کند.

سجاد بهرامی روانشناس این حوزه بیان کرد: با توجه به این که کودک یا نوجوان بر اساس ساختار و باوری که دارند به محیط اطراف نگاه می‌کنند؛ وقتی مادر درباره پدر به عنوان امن‌ترین قسمت زندگی فرزند درد دل می‌کند؛ امنیت جایگاه پدری را نابود می‌کند. چرا که کودک با خود فکر می‌کند پدر که از جایگاه ویژه‌ای برای من برخوردار است به نقطه امن من که مادرم است؛ ستم کرده و از همین رو محیط ناامن در ذهن کودک شکل می‌گیرد.

وی با بیان این که تمام زندگی بزرگسالی تحت تاثیر این طرحواره‌های روانی خواهد بود تشریح کرد: اگرچه تاثیرات درد دل والدین با فرزند بسته به سن کودک متفاوت خواهد بود؛ در کودکی نیز بحث جنسیت مطرح نمی‌شود. با این حال از سن ۷ تا ۱۲ سالگی در موقعیت‌های بحرانی دنیا پیش چشم کودک ناامن جلوه می‌کند چرا که در این برهه زمانی، فرد به عنوان انسانی با بلوغ ناکامل به حساب می‌آید.

متخصص روانشناس ضمن برشمردن آسیب های درد دل اظهار کرد: در شرایطی که خیلی از افراد در طول زندگی به قصد سوءاستفاده شروع به ارتباط گیری می‌کنند؛ کودکی که درد دل والد خود را شنیده خام اولین کسی می‌شود که دست نوازش بر سر او بکشد و به این ترتیب به استقبال هزاران آسیبی که در کمین هستند، می‌رود چرا که پیش از نوجوانی، والد، نگاه کودک به امن‌ترین افراد زندگی را دستخوش تغییر کرده است.

بهرامی  تاثیرات مخرب درد دل بر شخصیت کودک را یادآوری کرد و افزود: علاوه بر عدم توانایی کودک در تحلیل و تفسیر مسائل، زودباوری کودک نیز باعث می‌شود کودک بدون دلیل و استدلال هر گلایه و شکایتی راجع به پدر و مادر خود را باور کند چرا که به صورت عینی شاهد آزرده خاطر شدن والدی بوده که در این آزار، والد دیگر نقش اصلی را ایفا کرده است.

 این متخصص ضمن تاکید بر اینکه در آموزه‌های دینی و مذهبی نیز انسان از غیبت منع شده است؛ بیان کرد: اگر درد دل کردن را نوعی از صحبت پشت سر دیگران در نظر بگیریم؛ طرف شنونده به عنوان یک کودک یا نوجوان دستخوش آسیب‌ها و تله‌های روانی‌ای خواهد شد که بعد از آن به دنیا نیز بر اساس تجربه و شنیده‌هایی که داشته نگاه خواهد کرد.

تخریب رابطه عامل شکست زندگی در آینده

استاد دانشگاه با اشاره به لزوم ایجاد رابطه صمیمانه فرزند با پدر در دوره نوجوانی اظهار داشت: اگرچه پدر در دوران نوجوانی فرزند باید مهربان‌تر و به عبارت دیگر نقش حامی و زنانه‌تری داشته باشد؛ مادر نیز موظف به ایفای نقش قاطعانه‌تری در زندگی است. از همین رو وقتی کودک، سنگ صبور مادر می‌شود علاوه بر این که به پدر خود بدبین می‌شود؛ از نزدیک شدن به پدر نیز جلوگیری می‌کند و واکنش‌هایی نشان خواهد داد که در نوجوانی اثرگذار خواهد بود. در سمت دیگر ماجرا نیز نوجوان از قوانین مادر تخطی خواهد کرد چرا که پدر، مادر را آدم ناامنی جلوه داده است.

بهرامی با بیان این که خیال پردازی‌های کودکان به ماجرا پر و بال می‌بخشد گفت: با توجه به این که پژوهش‌ها ثابت کرد‌ند دختر‌هایی که رابطه صمیمانه و امنی با پدر خود برقرار کردند؛ متقابلا ازدواج موفق‌تری هم داشتند؛ از همین رو تقویت ارتباط پدر با نوجوان فارغ از جنسیتی که دارد به عنوان یک الزام به شمار می‌آید.

وی با اشاره به گم شدن در تله‌های ذهنی ادامه داد: وقتی یک پدر مطابق قائده‌ای که در ذهن خود باور کرده فکر می‌کند حرفی که می‌زند پیش همسرش فاقد اعتبار است و از طریق درد دل با کودک سعی می‌کند که پیام خود را به همسر برساند؛ مصداقی از ایجاد و باور قائده‌هایی است که ذهن به صورت ناخوآدگاه دست به ساخت آنها می‌برد.

وی در پایان از لزوم حس امنیت در خانواده گفت و در پایان اشاره کرد: احتمال می‌رود وقتی کسی که فکر می‌کند پیش امن‌ترین آدم زندگی خود اعتباری ندارد؛ عمیقا خود را آدم بی‌ارزشی می‌داند که در دنیا جایگاهی ندارد که توانایی تغییر محیط و سایر کنشگری‌ها را داشته باشد. از همین رو خود را لایق دوست داشتن و احترام ندانسته و فکر می‌کند دائما مورد ظلم و ستم واقع شده است. همچنین این شخص خود را عروسک خیمه شب بازی می‌بیند که بازیچه اتفاقات جهان شده و در نهایت این مشکلات نه تنها با طلاق و قطع ارتباط با اطرافیان حل نمی‌شود؛ بلکه نقش قربانی برای همیشه در زندگی احساس نارضایتی خواهد داشت چرا که با مشکلات بنیادین بی‌ارزش بودن سر و کار دارد.

برنا