پنج چالش اصلی زنان و دختران در ایران و جهان

بنابر باور بسیاری از صاحب‌نظران، انسان، محور توسعه پایدار است و جامعه‌ای می‌تواند توسعه یابد که همه افراد آن، ظرفیت توسعه‌پذیری را داشته باشند و راه‌ها و روش‌های مناسب برای حصول توسعه پایدار را بیابند. به قلم  : انیس نیکان   بنابر باور بسیاری از صاحب‌نظران، انسان، محور توسعه پایدار است و جامعه‌ای می‌تواند توسعه […]

پنج چالش اصلی زنان و دختران در ایران و جهان

بنابر باور بسیاری از صاحب‌نظران، انسان، محور توسعه پایدار است و جامعه‌ای می‌تواند توسعه یابد که همه افراد آن، ظرفیت توسعه‌پذیری را داشته باشند و راه‌ها و روش‌های مناسب برای حصول توسعه پایدار را بیابند.

به قلم  : انیس نیکان

 

بنابر باور بسیاری از صاحب‌نظران، انسان، محور توسعه پایدار است و جامعه‌ای می‌تواند توسعه یابد که همه افراد آن، ظرفیت توسعه‌پذیری را داشته باشند و راه‌ها و روش‌های مناسب برای حصول توسعه پایدار را بیابند. بنابراین، تا زمانی که به زنان کشورمان به‌عنوان نیمی از نیروی انسانی در روند توسعه، توجّه کافی مبذول نگردد، تحقّق این آرمان، آرزویی محال به نظر می‌رسد.

بررسی قوانین موجود، اعم از قانون اساسی و سایر قوانین، نشان می‌دهد که زنان ایران، مشکل اساسی‌ای از لحاظ قانونی ندارند؛ لکن عوامل اقتصادی، فرهنگی و سنّتی ویژه‌ای، در قالب قوانین نانوشته، مانع مشارکت کامل زنان در روند توسعه و استفاده از مزایای توسعه‌اند.

در این نوشتار کوتاه، به پنج مسئله مربوط به زنان و دختران در جوامع توسعه یافته و عقب‌مانده، اشاره می‌شود:

زنان، از اولین پگاه حیات جمعی بشر، در تمام عرصه‌های اجتماعی، نقشی موثّر و تعیین کننده داشته‌اند و بر اساس نظر بسیاری از محققان و مردم شناسان، سنگ بنای تمدّن‌های مادی جوامع در پی فراگیری کشاورزی و زراعت توسط زنان نهاده شده است و شاید بتوان گفت که تداوم، پیشرفت و تکامل جامعه اولیه انسانی، بیشتر مدیون تلاش‌ها، کوشش‌ها، مجاهدت‌ها و زحمات بی‌دریغ زنان بوده است تا مردان!

در جوامع گوناگون و در بین افراد مختلف، انگیزه‌های بسیاری، زنان را به بازار کار می‌کشاند که در اینجا به مهم‌ترین آنها (که بالاخص در جامعه ما می‌تواند مطرح باشد)، اشاره‌ای کوتاه خواهیم داشت:

 

 انگیزه‌های اقتصادی

یکی از شایع‌ترین دلایل اشتغال زنان، نه تنها در ایران، بلکه در جوامع مختلف، کمک به وضعیت اقتصادی همسر و خانواده است. بالا بودن هزینه‌ها و تنوّع نیازها و خواسته‌های خانواده، معمولاً مانع از آن است که درآمد مرد به تنهایی از عهده اداره خانوار برآید. این نیاز، مخصوصاً در شرایط نابسامانی اقتصادی، بیشتر ضرورت می‌یابد و موجب روی آوردن زنان، به انواع و اقسام کارهای دست پایین، با مزد بسیار کم می‌شود.

 

 انگیزه‌های روانی و استقلال‌طلبی

بسیاری از زنان، صرفاً به انگیزه نیل به استقلال مالی، راهی بازار کار می‌شوند. بدین معنا که حتی در صورت بی‌نیازی خانواده از درآمد آنها، به کار می‌پردازند و دستمزد خود را به دلخواه، پس‌انداز یا هزینه می‌نمایند. یکی از جنبه‌های مهم اشتغال با انگیزه مذکور، احساس نوعی هماوردی با مرد در اداره امور خانه و در واقع، تقسیم مدیریت خانواده بین زن و مرد است.

میل به استقلال مالی در محیط‌ها و جوامعی که آمار طلاق بالایی دارند یا در آنها نرخ بی‌کاری و تلفات مردان بالاست و طبعاً زنان را با نوعی نگرانی و ترس از شرایط آینده مواجه می‌سازد، اهمیت بیشتری می‌یابد.

 

انگیزه‌های اجتماعی

گاهی هم میل به کسب هویت و شخصیت اجتماعیِ مؤثر، افراد را وادار به حضور در جامعه می‌کند. محیط محدود خانه و کارهای تکراری آن، که تقریباً تمام‌وقت مفید فرد را به خود اختصاص می‌دهد، کمتر زمینه‌ای برای رشد ادراکی و شخصیتی فرد، باقی می‌گذارد و در چنین شرایطی، زن برای جلوگیری از رخوت و خُمود فکری و روحی، خروج چند ساعته از محیط خانه را انتخاب می‌کند.

امّا در برخی از موارد، عامل اصلی شکل‌گیری انگیزه حضور فعال در اجتماع و ورود به بازار کار، عرصه توانایی‌ها و تخصّص‌های به دست آمده است. این مورد، شخصاً در مورد زنان تحصیل‌کرده و

واجد تخصّص‌های موردنیاز جامعه، مصداق پیدا می‌کند.

اشتغال زنان، زمینه و مقدمه‌ای برای حضور اجتماعی آنان است و آثار اجتماعی این امر، دامنه وسیعی را در بر می‌گیرد. ضمن این‌که امروزه، اشتغال زنان به‌عنوان یکی از عوامل تحقّق توسعه پایدار و همه جانبه تلقی می‌گردد.

 

فرار دختران

فرار از خانه، رفتاری است که در ابتدا به‌صورت یک اقدام ساده انجام می‌گیرد و سپس تا ولگردی، تکّدی، سرقت، خرید و فروش مواد مخدّر، اعتیاد، فحشا، قتل، و در نهایت خودکشی کشیده می‌شود.

پدیده «دختران فراری» با گسترش روزافزون خود، امروز به‌عنوان یک تهدید جدی برای کانون گرم خانواده‌ها مطرح و عامل افزایش ناهنجاری‌های اجتماعی در کلان‌شهرها شناخته شده است.

دختران فراری، اقدام خود را نوعی «اعتراض» می‌دانند و خود را قربانی روابط ناسالم خانواده‌ها و فراموش شدن خود در جامعه می‌دانند. به اعتراف پژوهشگران اجتماعی، فرار دختران، نتیجه یک فرایند روانی و ذهنی در نوجوانان است که برای رسیدن به امنیت درونی و رهایی از سلطه والدین، زندگی خانه‌به‌دوشی را برمی‌گزینند.

در ایران، از حدود پنج سال پیش به دلیل افزایش فراریان از خانه، به این معضل توجه شده است و فرار کودکان و نوجوانان، به‌عنوان یک آسیب جدی، مورد بررسی قرار گرفته است.

طبق آمارهای منتشر شده: در سال ۱۳۷۸، ۹۳۷ دختر فراری و ۷۳۵ پسر فراری توسط نیروی انتظامی در تهران دستگیر شده‌اند. به این ترتیب، تعداد فراریان از خانه ۳۰ درصد نسبت به سال قبل، افزایش داشته است. سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۷۹، ۵۴۵۰ دختر فراری و ۵۰۰۰ پسر فراری در تهران دستگیر شده‌اند که ۹۶درصد آنان بدون سابقه کیفری بوده‌اند.

تحقیقات نشان می‌دهد که سبب حدود ۷۰ درصد فرار فرزندان، والدین هستند، به‌طوری‌که از خرداد تا شهریورماه، وقتی نوجوانان پس از فراغت از مدرسه نمی‌توانند محیط نامساعد خانواده را تحمّل کنند، به امید قرار گرفتن در فضای بهتر و مساعدتر، از خانه فرار می‌کنند و در فروردین‌ماه ـ که اعضای خانواده و فامیل به دیدوبازدید و انجام دادن مراسم سال نو مشغول هستند ـ کمترین فرار را شاهد هستیم.

آمارها نشان می‌دهد افرادی که از خانه فرار می‌کنند، غالباً ۱۴ تا ۲۵ سال دارند و ۸۰ درصد آنها به دلیل ناسازگاری با والدین، ترجیح می‌دهند خانه خود را ترک کنند.

از مهم‌ترین علت‌های فرار دختران، طلاق و اعتیاد والدین است. طلاق، روابط عاطفی و ارتباطات سالم انسانی را سست می‌کند و این خلأ عاطفی، باعث می‌شود که دختران، از خانه بگریزند.

 

فقر زنان

در طول سه دهه گذشته، کشورهای در حال توسعه، به پیشرفت‌های اقتصادی قابل‌ملاحظه‌ای نائل آمده‌اند. با وجود این، یک میلیارد نفر از مردم جهان، زیر خطّ فقر زندگی می‌کنند و قسمت عمده این فقیران در روستاها زندگی می‌کنند.  بر اساس مطالعات انجام‌یافته به وسیله صندوق توسعه کشاورزی ملل متحد (IFAD) حدود ۶۵ تا ۷۰ درصد از افرادی که تحت عنوان «فقیر مطلق» طبقه بندی شده‌اند، زن هستند. مهم‌ترین دلایل وجود فقرِ بیشتر در میان زنان را به مسائل زیر نسبت می‌دهند:

 

 عدم وجود تساوی قدرت اقتصادی

زنان، تقریباً در همه دنیا (نسبت به مردان) از قدرت اقتصادی پایین‌تری برخوردارند. اطلاعات موجود سازمان ملل نشان می‌دهد که اگرچه حدود دو سوم کار انجام شده در دنیا به وسیله زنان انجام می‌شود، لکن تنها ۱۰درصد از درآمد و ۱درصد از دارایی‌های دنیا در اختیار زنان است.

 

 مهاجرت بیشتر مردان به شهرها و باقی ماندن زنان در روستاها

در بیشتر نقاط دنیا، هنگامی که مسائل و مشکلات متعدّد در خانوارهای کشاورز، منجر به مهاجرت آنان به شهرها می‌گردد، معمولاً مردان، عازم شهرها می‌شوند تا در جستجوی شغلی پردرآمدتر باشند و این زنان هستند که وارث مشکلات موجود گشته، ناچارند با همه آنها به تنهایی دست به گریبان شوند. تنهایی و عدم توانایی برای گرفتن کارگر کشاورزی، درآمد خانوار را حتی به کمتر از قبل می‌رساند و زنان، بیشتر در فقر فرو می‌روند.

 

تأثیر نامساوی سیاست‌های اقتصادی بر زنان و مردان

سیاست‌های اقتصادی نوین، بویژه سیاست‌های مربوط به بازار آزاد، معمولاً بر پیشه‌های کوچک و آسیب‌پذیر، اثر سوء دارند و چون معمولاً زنان در واحدهای اقتصادی کوچک، مشغول به کار هستند، آن‌ها اولین قربانیان ضوابط و مقررات جدید اقتصادی‌اند که این، خود، عاملی برای در بیشتر در فقر رفتن زنان بوده است.

 

  تأثیر متفاوت شاخص‌های توسعه انسانی

تفاوت شاخص‌های توسعه انسانی (مانند میزان درآمد و دسترسی به بهداشت، دسترسی به آموزش و…) برای زنان و مردان، به‌گونه‌ای که معمولاً زنان از شاخص‌های پایین‌تری برخوردارند، منجر به شرایطی می‌گردد که نهایتاً موجب فقیرتر شدن زنان می‌شود. مثلاً دسترسی کمتر زنان به آموزش، موجب می‌شود تا آنان مهارت‌های لازم را برای یافتن شغل پیدا کنند و در نتیجه، درآمد نداشته باشند و لذا فقیرتر شوند…

 

آموزش و تحصیلات عالی زنان

آمارها حکایت از سیر صعودی حضور زنان در عرصه علم و دانش دارد. اگر به مقایسه این آمار در سال‌های قبل و بعد از انقلاب بپردازیم، مشخص می‌شود که علاقه دختران به تحصیل و طی مدارج بالای تحصیلی، بیش از مردان است و در حال حاضر نیز ۶۲ درصد قبولی دانشگاه‌ها را در ایران، دختران تشکیل می‌دهند.

آموزش، یکی از ابزارهای ارزشمند، جهت توانمندسازی زنان است. از این‌رو، در خیلی از کشورها اقداماتی برای تحت پوشش قرار دادن زنان و دختران در جوامع بومی و سایر گروه‌های محروم و به حاشیه رانده شده، انجام شده است.

امّا در برخی از کشورها، تلاش‌های صورت گرفته برای ریشه‌کن‌سازی بی‌سوادی و تقویت سواد در میان زنان و دختران و افزایش دسترسی آنان به همه سطوح و انواع آموزش‌وپرورش، با موانعی نظیر موارد زیر، محدود شده است: فقدان منابع و نبود اراده و تعهّد سیاسی کافی برای بهبود زیر بنای آموزشی و اصلاحات مربوط؛ وجود تبعیض و تعصبات جنسیتی مداوم، ازجمله در امر آموزش معلمان؛ استفاده مداوم از کلیشه‌های جنسیتی در مواد آموزشی و … .

تاکنون، پیشرفت اندکی در زمینه ریشه‌کن‌سازی بی‌سوادی در برخی از کشورهای در حال توسعه حاصل شده است و همین امر، باعث تشدید نابرابری زنان در سطوح اقتصادی، اجتماعی و سیاسی گردیده است.

 

زنان و بهداشت

در کشورهای توسعه یافته، برنامه‌هایی برای ایجاد آگاهی در میان سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان در خصوص بهداشت زنان به اجرا در آمده است که موجب افزایش امید به زندگی برای زنان در بسیاری از این کشورها شده است.

توجه فزاینده‌ای به میزان بالای مرگ‌ومیر در میان زنان و دختران به سبب مالاریا، سل، بیماری‌های ناشی از آلودگی آب، بیماری‌های مسری و اسهالی و سوءتغذیه صورت گرفته است، و نیز نسبت به: بیماری‌هایی مانند ایدز در میان زنان و دختران و روش‌های محافظت در برابر عفونت‌هایی از این قبیل؛ تغذیه با شیر مادر، تغذیه و بهداشت مادران و نوزادان؛ در نظر گرفتن دورنمای جنسیتی در امر بهداشت و فعالیت‌های آموزشی و جسمی مربوط به آن؛ برنامه‌های خاص جنسیتی در خصوص پیشگیری و توانبخشی در زمینه افراط در استفاده از مواد مخدّر؛ بهداشت روانی زنان؛ بهداشت محیط کار و … .

در جوامع کنونی ما، زنان، بیش از مردان می‌کوشند تا با خلاقیت، کار و تحصیلات دانشگاهی، شخصیت اجتماعی خود را افزون‌تر از هنجارهای مرسوم، بروز دهند. به‌طور قطع، حضور بانوان در بازار کار ایران، تحوّلات و تغییرات بسیاری را در پی خواهد داشت. این تحوّلات ـ که از نگاه جامعه شناسان به‌عنوان لایه‌ای از «توسعه یافتگی» از آن یاد می‌شود ـ، نگاه‌های جنسیت گرایانه سنّتی را دگرگون خواهد کرد. به این جهت، ضروری است که پیشگامان اندیشه‌های دینی و فرهنگی و حتی سیاست پیشگان، به نقش زنان و دختران در مسیر توسعه کشور، نگاه واقع بینانه تری داشته باشند؛ نگاهی مبتنی بر انسان‌مداری عادلانه و شایسته‌سالاری.

منبع: زندگی آنلاین