تحلیل خبر؛

کلثوم اکبری قاتل زنجیره‌ای ۱۱ شوهرش

اخیرا پرونده یکی از مرموزترین قاتلان زنجیره‌ای زن به سر انجام رسیده است؛ قاتلی که در شهریور ۱۴۰۲ نامش به واسطه قتل‌هایش در رسانه‌ها مطرح شد و حالا رسیدگی به پرونده او در مرحله دادرسی نهایی است. احتمال می‌رود که با توجه به اعترافات صریح، مستندات متعدد و حجم شکایات، حکم قصاص برای وی صادر شود.

اما کلثوم اکبری که بود و چه کرد؟

براساس اظهارات نزدیکان کلثوم، این زن در سن ۱۸ سالگی برای اولین بار تن به ازدواجی ناموفق با مردی داد که از لحاظ مشکلات ذهنی و جسمی رنج می‌برد. این زن اگرچه که توانست با طلاق از این مشکلات رهایی پیدا کند، اما این ازدواج، زمینه ازدواج‌های نافرجام بعدی را رقم زد.

اما کلثوم طی ۲۰ سال، حداقل ۱۱ مرد سالخورده را که با آنها ازدواج موقت یا دائم کرده بود، به قتل رسانده و از آنها اموال، مهریه یا مزایای مالی دریافت کرده است.

هرچند انگیزه اصلی این قتل‌ها در ظاهر دریافت مهریه و اموال اعلام شده، اما برخی از کارشناسان احتمال می‌دهند کلثوم اکبری ترومای ناشی از خشونت خانگی، انتقام پنهان از مردان یا اختلالات روانی داشته باشد.

گذشته از دلایل این جنایات تکان‌دهنده، اگر به مرور صفحات رسانه‌های پربازدید، فعالان خانواده و کاربران در شبکه‌های اجتماعی بپردازید، خواهید دید که این پرونده علی‌رغم تعداد زیاد قربانیان (بیش از ۱۱ قربانی) و ۴۵ شاکی تقریبا بازتاب خاصی در فضای رسانه و بین فعالان خانواده نداشته است.

در صورتی‌که در رابطه با قتل الهه حسین‌نژاد، دختر ۲۴ ساله تهرانی برعکس آن رخ داد. خبر قتل وی توسط یک راننده تاکسی اینترنتی، به سرعت در رسانه‌ها منتشر شد و بازتاب پیدا کرد تا جایی که واکنش مقامات رسمی کشور از جمله سخنگوی دولت، معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور و تعدادی از هنرمندان و فعالان رسانه‌ای را برانگیخت.

چنین تفاوتی در واکنش به جرایم حوزه خانواده، گذشته از ایجاد حس دلسردی و سرخوردگی در خانواده قربانیان ریشه در نگاهی تبعیض‌آمیز و یک جانبه نسبت به حقوق مردان دارد.

در چنین دیدگاهی، حقوق مرد که قوام خانواده و تکیه‌گاه زن و فرزند در دشواری‌های زندگی است، نادیده گرفته می‌شود و تامین همسر و فرزندان و لزوم رعایت حسن خلق که وظیفه‌ای شرعی و قانونی است، انتظاری یک‌سویه پنداشته شده و برای زنان در قبال از خودگذشتگی و ایثار مردان در محیط خانواده وظیفه و مسئولیتی قائل نیست.

این دیدگاه با مجرم زن و مرد به طور یکسان برخورد نمی‌کند؛ مجرم مرد با خشم رسانه‌ها و کاربران در فضای مجازی مواجه شده و مجرم زن با نگاهی ترحم آمیزتر مورد قضاوت قرار می‌گیرد. این نگاه ریشه در کلیشه‌های جنسیتی دارد که زن را فارغ از خطاهای وی سزاوار ترحم می‌داند، درحالی‌که اگر مردی مرتکب جرم شود، با واکنش سخت‌تری مواجه خواهد شد.

به همین دلیل است که خشونت علیه مردان که در قالب رفتارهای آزاد دهنده کلامی، جنسی، اقتصادی و در مواردی جسمی رخ می‌دهد، اغلب رویه پنهانی دارد و در سکوت خانواده‌ها مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

فراموش نکنیم که خانواده آنگاه تبدیل به یک محیط امن برای زنان می‌شود که علاوه بر حفظ حقوق زنان، حقوق مردان نیز در آن رعایت شود و این جز با فرهنگ‌سازی صحیح در بستر خانواده، رسانه‌ها و نهادهای فرهنگی امکان‌پذیر نیست؛ فرهنگ‌سازی که حقوق مردان را نادیده نگیرد و کرامت آن‌ها را لگدمال نکند.

زهراسادات حسینی