کلاس درس با کالسکه‌؛ در غیاب قوانینی که فقط روی کاغذند

در یک نشست دانشجویی، صدای گریه‌ی کودکی شنیده می‌شود؛ نه به‌عنوان مزاحم، بلکه به‌عنوان بخشی از روایت. اینجا، زنان جوانی گرد هم آمده‌اند تا بگویند مادری، پایان کار و تحصیل نیست؛ بلکه شروع راهی جدید برای پیشرفت است.

صدای قدم‌های دانشجویان به گوش می‌رسد؛ اما این‌بار کالسکه‌ها هم آنها را همراهی می‌کنند. قدم‌های کوچکی که شاید صدایشان شنیده نشود، اما تأثیرگذار هستند. دانشجویان دور هم جمع شده‌اند و جلسه آغاز می‌شود، ولی سکوت این‌بار نه با صدای آن‌ها، بلکه با خنده و گریه‌ی کودکان شکسته می‌شود.

خانم طالبی، با لبخندی گرم به استقبال دانشجویان می‌آید و از روایت‌های مادران دانشجو می‌گوید؛ از خودباوری زنانی که بین پیشرفت و مادری تعادلی الهام‌بخش برقرار کرده‌اند. از مادرانی که با مدیریت دقیق زمان، از لحظه‌ها بیشتر استفاده می‌کنند. مجله‌ی سُها را ورق می‌زنند و از روایت زنی می‌گویند که در کنار دو فرزندش، مدرک دکتری‌ گرفته است.

او از نقش دولت و مردم در حمایت از زنان سخن می‌گوید. مادر، کنشگری مهم در جامعه است. اما زنان و دختران امروز، درگیر بحرانی پنهان‌ هستند؛ بحران هویت. چرا زن ‌بودن و مادری به مسئله‌ای بغرنج تبدیل شده است؟ چون احساس ارزشمندی در بین مادران تضعیف شده. درحالی‌که مادری جایگاه والایی دارد؛ بهشت زیر پای مادران است و آن‌ها ستون‌های جامعه‌ محسوب می‌شوند. نگاه جامعه باید اصلاح شود؛ نگاهی همچون نگاه استاد به مادر دانشجو یا هم‌کلاسی‌اش به او.

پس از آن، مستند «مرخصی نمی‌گیرم» به نمایش در می‌آید. روایتی شیرین از زندگی روزمره‌ی یک مامان‌دانشجوی کارشناسی ارتباطات. دغدغه‌های مادران دانشجو نشان داده می‌شود؛ قوانینی که فقط روی کاغذ نوشته شده‌اند و در عمل چندان کارآمد نیستند. از ماده‌ی ۲۶ قانون جوانی جمعیت می‌گویند که تنها به‌عنوان یک یادداشت در اسناد رسمی باقی مانده است.

سپس خانم رها پارسا، دانشجوی کارشناسی ارتباطات و کارگردان مستند، سخن می‌گوید. او به دنبال پاسخی برای یک سؤال ساده اما پیچیده است: «چرا به چنین موضوع مهمی توجه نمی‌شود؟»

گام‌های کوچک از سالن بیرون می‌روند؛ صدای گریه‌ها و خنده‌ها  هم. کالسکه‌ها، دانشجویان و مادران دغدغه‌مند از تالار خارج می‌شوند و اگرچه سالن خالی می‌شود، اما دل‌ها امیدوارتر از قبل می‌مانند. حالا مامان‌دانشجو‌ها دلگرم‌اند و با همه‌ی این زیبایی‌ها، جای خالی مسئولان دانشگاه در ردیف اول توی چشم می‌زند. با وجود دعوت رسمی، نیامدند. کاش می‌آمدند و می‌دیدند که اینجا، مادری نشسته که دانشجو هم هست و زن مسلمان ایرانی می‌تواند بین نقش‌هایش تعادل برقرار کند.

کاش اندکی از بودجه‌های کلان را به آینده‌ی این سرزمین اختصاص می‌دادند. کاش در مدیریت کلان، مادران دانشجو را در نظر می‌گرفتند.

خبرگزاری دانشجو