نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
در دهه ۱۳۸۰ عروسکهای دوقلوی ایرانی «دارا» و «سارا» با هدف ترویج فرهنگ ایرانی_اسلامی و مقابله با رواج «باربی» توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان روانه بازار شدند، اما این طرح با وجود تبلیغات گسترده با استقبال مردم روبهرو نشد و در نهایت شکست خورد. هرچند در شهریور ۱۴۰۳ پایگاه خبری جماران به نقل از معاون فرهنگی کانون از برنامه احیای این عروسکها خبر داد، اما هنوز نشانی از حضور دوباره دارا و سارا در میان عروسکهای محبوب و پرفروش بازار دیده نمیشود.
پرسش این است که چرا این عروسکها علیرغم تبلیغات گسترده و حضور پررنگ در غرفههای اسباببازی فروشی بازار، مورد اقبال کودکان قرار نگرفت و عملا به شکست انجامید؟!
فارغ از قیمت تمام شدهی بالای این دو عروسک برای مصرف کننده و کیفیت طراحی سطح متوسط آن؛ عروسکهای دارا و سارا مولفههای اولیه محبوبیت یابی در قلب کودکان را نداشت. درست برخلاف رقیب آمریکاییاش «باربی»!
دارا و سارا تلاش میکردند تا تصویری از تعریف «دختر خوب» و «پسر خوب» را برای کودکان ایرانی به نمایش گذارد. به عبارت بهتر این عروسکها بایدها و نبایدهایی را درصدد انتقال به مخاطب بودند اما این انتقال در بیسلیقهترین و بیبرنامهترین حالت در حال انجام بود. «تئودور آدورنو» جامعهشناس آلمانی پیرامون صنعت فرهنگ میگوید: «صنعت فرهنگ از طریق تولید تودهای محصولات فرهنگی از جمله عروسکها، سلایق و علایق را یکسانسازی میکند.» دارا و سارا فاقد ایدهای عملیاتی برای پشتیبانی تودهای فرهنگی از خود بود. این امر شاید در نگاه اولیه امری ساده به نظر بیاید اما با بررسی رقیب دارا و سارا یعنی «باربی»، میتوان به طور محسوس به پشتیبانی تودهای تولیدات فرهنگی پی برد.
علت موفقیت باربی در صنعت عروسک سازی در دنیا و یکهتازی این برند دارای ابعاد مختلفی است. باربی هم مثل دارا و سارا بایدها و نبایدهایی را برای کودک منطبق بر فرهنگ لیبرال سرمایهداری نهادینه میکند. اما تفاوت اصلی باربی با دارا و سارا در این زمینه تبدیل بایدها و نبایدهایش به ـآرزو- یا به تعبیر دیگر « مهندسی آرزو» در کودکان است. باربی تداعیکننده این است که کودکان رویاهایی که پیرامون آینده خود دارند در قالب عروسک باربی متصور بشوند و بر این اساس به عروسک خود، هویت بخشند.
این امر از طریق تولید محصولات مصرفی برای عروسک باربی برابر با آرزو و رویای کودک از آینده خود در بازار عرضه میشود. برای مثال اگر دختری قصد دارد در آینده مادر بشود، باربی باردار با نوزاد و لباسهای مخصوص در بازار عرضه میشود تا او خریداری کند. برای دختربچهای که میخواهد پزشک بشود باربی با فرم پزشک و ابزار پزشکی به فروش میرود. این مهندسی آرزو کودکان توسط باربی، با نیل کودکان به مصرف گرایی گره خورده است! باربی خانه، ماشین، لباسهای زیبا، جواهرات و… میخواهد.
در کل این امر سبب میشود تا کودکان با فشار بر والدین برای تجهیز عروسک باربی یا همان رویای آینده خود به مصرف گرایی روی آورند. این امر سبب نهادینه شدن مصرف گرایی در کودکان میگردد. در نهایت در بزرگسالی به یک سبک زندگی برای دختران و زنان بزرگسال تبدیل می شود!
باربی با چهرهای ظریف، موهای بلند بلوند و چشمان کشیدهی آبی است. این چهره تا حد قابل توجهی به شخصیتهایی چون «سیندرلا» و «زیبای خفته» در انیمیشنهای قدیمی و پرطرفدار کمپانی والت دیزنی دارد. باربی حتی در قارههای آفریقا و آسیا که نژاد غالب مردمانش بور و چشم آبی نیست هم محبوب و زیبا مورد پذیرش قرار گرفت. تا اینجای کار مصرف گرایی، استانداردهای زیبایی شناختی و پذیرش بی چون و چرای باربی بر جوامع به طور قطع تحمیل شد.
این سیاست حتی باوجود سانسورهای بالای فیلم و سریالهای ساخت هالیوود در کشورهایی چون ایران سبب محبوبیت باربی در میان دختران چندین نسل از کودکان در ایران گردید. نکتهای که نباید از آن پیرامون آسیب شناسی صحیح شکست عروسک دارا و سارا غافل بود؛ عدم کنترل بازار اسباب بازی است. باربی اگرچه عروسکی با فرهنگ مهاجم محسوب میشود اما به دلیل محبوبیت و قیمت به صرفه برای فروشندگان در بازار سیاه اسباب بازی محصول پر سود و پر فروشی است. تقاضای نیاز به عروسک در کودکان و خانوادهها و پسندیده شدن باربی که نشانی دقیق از سیندرلا و زیبای خفته دارد سبب داغشدن قاچاق عروسکهای باربی به کشور و یا دایر شدن کارگاههای نامعلوم برای تولید این عروسک و عرضه آن در بازار میگردد.
شاید اگر شخصیتهای انیمیشنی محبوبی برای کودکان تولید شود که در راستای فرهنگ ایرانی_اسلامی هستند، مانند شخصیت «ملیکا» در انیمیشن شاهزادهی روم، پیش زمینهی ذهنی خوبی از بانوی محجبه مسلمان در اذهان کودکان ایرانی شکل گیرد که میتوان با تقویت این تصویر و جزئیات شمایل ایشان در شخصیتهایی دیگر و در انیمیشنهای داخلی با کیفیت و با محبوبیت، عروسکهایی تولید کرد که مهندسی آرزوی کودکان (دختران کوچک ایرانی) را به سمت و سوی ارزشهای بومی خود جهتدار کند.
لازم به ذکر است که تولید کنندگان عروسکها و اسباب بازیهای بومی باید در نظر داشته باشند که محصولات آنان در بازار میبایست به لحاظ کیفیت و زیبایی شناسی و تناسب با اصالت ایرانی درجه بالایی داشته و قیمت تمام شده آن برای مشتری به صرفه و جذاب بیاید!
تولیدکنندگان انیمیشن و عروسکهای بومی باید توسط دستگاههای فرهنگی ذی ربط حمایت شوند. طبیعتا کنترل بازار و بازارهای سیاه نیز خود از جمله حمایتهای مادی است که این دستگاهها در کنار سایر حمایتهای مادی خود باید از تولید کنندگان داشته باشند. تولید کنندهی عروسک بومی باید شبکهی کارآفرینی را در کنار خود شناسایی و هماهنگ نماید تا نماد عروسک تولید شده را در قالب برند عروسک بر کالاهای جانبی دیگر قرار دهد. این امر سبب جلب توجهات بیشتر کودکان (خصوصا دخترکان) به آن عروسک و محصولات دارای نماد آن عروسک میگردد. این محصولات از خوراکیها تا البسه، روسری، کیف، کفش، مداد و پاک کن، جامدادی و حتی بازیهای چندرسانهای را باید شامل شود.
مادامی که عروسکهای بومی طرح جامعی برای ارائه عروسک به کودکان نداشته باشند که روزمره مخاطبین هدف را شامل شود پروژههای عروسکهای بومی چون دارا و سارا به شکست خواهد انجامید. مادامی که عروسکهای ایرانی به عروسکی ساده و همراهی مناسب برای کودک به جهت گذران روزمرهاش ساخته نشده باشد مورد اقبال قرار نمیگیرد. دارا و سارا میتوانند به یک پروژه فرهنگی پیروزمندانه ایرانی تبدیل شوند به شرط آنکه جسورانه و نو به آن نگاه شود و از اصرار بر روند گذشته خودداری شود.
برای مثال دارا و سارا ضمن آنکه باید نامشان تغییر کند و داستان آنان ابتدا در قالب انیمیشن جذاب برای کودکان منتشر شود، باید قابلیت برقراری ارتباط حسی از نوع ارتباط لامسه با کودک داشته باشند نه آنکه مجسمهای خشک و دکوری جلوه کنند. کودک باید بتواند موهای آنان را شانه زده و حتی ببافد. کودک باید بتواند با او ماجراجویی کند. مثلا به مانند دختران شاهنامه فردوسی اسب سواری عروسک خود را پیاده کند. به نظر میرسد جدی نگرفتن امر روزمره کودکان در طراحی عروسکهای ایرانی نکته مهمی در ریشهیابی شکست دارا و سارا و نقطه پراهمیتی جهت برنامهریزی مجدد جهت تولیدات عروسکهای ایرانی با بن مایه فرهنگ ایرانی است.
ابزار استراتژیک همیشه دارای برنامههای بلندمدت و کلان هستند. نیاز است تا پیرامون کاهش معضلات فرهنگی و اجتماعی جامعه که اخلاق فردی و جمعی را تحتالشعاع قرار داده به عروسکها و اسباب بازیها که ابزاری استراتژیک در مقولات فرهنگی هستند توجه ویژهای داشت. یقینا صنعت اسباببازی سازی هم میتواند سر و سامانی به فرهنگ عمومی جامعه دهد و هم طرح پیشرانی در امر اقتصاد کشور باشد.
صغری عاشوری
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت