نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
کتاب «من اطلاعاتی بودم» در دو جلد توسط راضیه ولدبیگی و رضا اکبری آهنگر در انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.
این کتاب به خاطرات علی مهدوی، کارمند بازنشسته وزارت اطلاعات از اوایل انقلاب و پرونده انجمن حجتیه پرداخته است. نشر شهید کاظمی به آدرس قم – خیابان معلم – مجتمع ناشران – طبقه اول واحد ۱۳۱ و به شماره تلفن ۶ الی ۰۲۵۳۷۸۴۰۸۴۴ ناشر این کتاب میباشد.
در ادامه قسمتی از کتاب را که به چگونگی ورود زنان به بخش اطلاعات سپاه پرداخته است، میخوانید:
«شرایط کاری در بخش اطلاعات سپاه پاسداران بسیار سخت بود، همه نیروها از آقایان بودند و اگر چه گاهی مواردی پیش میآمد که به نیروی خانم هم نیاز داشتیم اما کار بیست و چهار ساعته واقعاً برای بانوان مقدور نبود. فقط در زندان؛ بندِ زنان مسئولین خانم داشتیم؛ خواهرهایی بودند که آنجا فعالیت میکردند ولی بازجوها یا مسئولین پرونده فقط آقایان بودند و شرایط نظامی و سفت و سخت ستاد جوری نبود که خواهران بتوانند حضور داشته باشند و کیس را در اختیار آنها بگذاریم. وقتی یک پتو کف اتاق پهن میکردیم و همه همانجا میخوابیدیم، تا صبح فردا زودتر به کارها برسیم نیروهای اداری نبودیم که رأس ساعت بلند بشویم برویم – لذا حضور در چنین فضایی برای خانمها خیلی سخت و نشدنی به نظر میرسید.
در طول هفته یک روز میرفتیم خانه، آن هم اگر به ما فراخوان نمیزدند که برگردیده و الا قربة الله؛ بعدها وزارت اطلاعات در کارهای ستادی از حضور خانمها استفاده کرد. مثلاً در سازمانهایی که مربوط به خانمها میشد یا مصاحبههایی که میخواستند با خانمها انجام بدهند یا محیطهایی که لازم بود نیروی خانم فعالیت کند. ولی در دورهای که من بودم یادم نمیآید از خانمها کسی حضور داشته باشد.
موقع عملیات دستگیری مثلاً در مورد منافقین خب زنهای منافق هم بودند، آقایان مجبور بودند خودشان دستگیر کنند مثلاً در خیابان پتو را دور طرف میپیچیدند و او را میانداختند توی ماشین گاهی پیش میآمد، طرف شرور بود یکهو پتو را میگرفت میانداخت دور برخی مواقع به خاطر شرم و حیایی که بچهها داشتند کار برایشان سخت میشد، ولی در وسط عملیات و کشت و کشتار و درگیری، فرقی بین دختر و پسر نیست. بعضی مواقع سوژه لخت میآمد دم در، یا معذرت میخواهم ملاتهایشان را لای نوارهای بهداشتی استفاده شده میگذاشتند که هرکس ببیند چندشش بشود و بیندازد دور.
این شیطنتها را میکردند اما با گذشت زمان یواش یواش خواهرهایی وارد ستاد شدند و آموزشهایی دیدند و توانستند در کارها عملکرد خوبی داشته باشند و کمک حال آقایان باشند ولی در عملیاتهای دستگیری نظامی دأب ما نبوده که از خانمها استفاده کنیم.»
انتخاب
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت