نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
چشمانم خسته است. بعد از یک روز طولانی کاری، با هزاران فکر در سر به خانه برگشتهام. حالا باید خبر تعطیلی مدارس را که ساعت ۱۱ شب اعلام شده، بپذیرم. فرزندم خواب است، اما من باید تمام شب را با نگرانی بگذرانم؛ او را به چه کسی میتوانم بسپارم؟ آیا باید بچه را با خودم به اداره ببرم یا مرخصی بگیرم؟ آیا مدیرم این بار قبول میکند یا شغلم به خطر میافتد؟
هیچکس نمیتواند درک کند که اخبار ناگهانی تعطیلی و غیرحضوری شدن مدارس چه تأثیری بر دل یک مادر شاغل میگذارد. گویی با یک اعلامیه ساده، نهتنها برنامههای روزمره زندگی به هم میریزد، بلکه این پیام پنهان نیز به گوش میرسد: ما تو را نمیبینیم، تو برای ما مهم نیستی.
ساعت نزدیک به نیمهشب است و پیام تعطیلی مدرسه در گروههای پیامرسان دستبهدست میشود. مادری که تمام روز را در محل کار گذرانده، بعد از ساعتها تلاش برای انجام وظایف شغلی، به خانه برگشته تا در کنار فرزندش به وظایف خانوادگی خود برسد. آخر شب است و او میخواهد چند ساعتی را بدون دغدغه استراحت کند، اما این پیام، آرامش او را در یکلحظه نابود میکند. دستش بیاختیار روی پیشانیاش مینشیند. یکبار دیگر باید فکر کند که فردا چه کسی از فرزندش مراقبت خواهد کرد و چگونه باید مدیرش را متقاعد کند که مرخصی بگیرد یا شاید هم باید با اضطراب تمام روز، فرزندش را تنها در خانه بگذارد.
برای مادری که در شهری دور از خانواده زندگی میکند، تصمیمگیریهای غیرمسئولانه مانند این میتواند به معنای شکستن ستونهای حمایتیاش باشد. او ممکن است هیچ خاله، دایی یا پدربزرگی نداشته باشد که بتواند فرزندش را برای یک روز به آنها بسپارد؛ بنابراین، تنها گزینهای که باقی میماند، خود اوست؛ اما چگونه؟ آیا باید کارش را رها کرده و خانهنشین شود؟
صدای مادران خاموش است
یکی از مادران شاغل که در شهری دور از خانوادهاش و همسرش زندگی میکند، میگوید: هر بار که چنین تصمیمهایی گرفته میشود، حس میکنم که هیچکس اهمیت نمیدهد من و مادرانی که شرایط مشابهی داریم چه احساسی داریم. انگار ما وجود نداریم. گاهی با خودم فکر میکنم که شاید اشتباه کردهام که هم شاغل هستم و هم مادر. مگر نباید اینکه من تلاش میکنم تا در شرایط اقتصادی این دوران کنار همسرم باشم و زندگی بهتری برای فرزندم بسازم، ارزشمند باشد؟
این احساسات نهتنها از برنامههای مختل شده ناشی میشود، بلکه از این واقعیت سرچشمه میگیرد که مادران شاغل به طور سیستماتیک در تصمیمگیریهای جامعه نادیده گرفته شدهاند. این نادیدهگیری، بیشتر از هر چیزی، به زبان بیزبانی به مادران میگوید: تو نباید اینجا باشی. جایی برای تو در این معادله وجود ندارد.
اضطرابی که پایان ندارد
شب برای مادر شاغل به پایان نمیرسد. افکار بیپایان او را بیدار نگه میدارد. آیا فردا کارش را از دست خواهد داد؟ آیا امنیت مالی خانوادهاش به خطر خواهد افتاد؟ آیا فرزندش بهخاطر نبود مادرش احساس تنهایی خواهد کرد؟
یکی دیگر از مادران چنین تعریف میکند: وقتی صبح زود خانه را ترک میکنم و فرزندم را تنها میگذارم، احساس میکنم که در تمام طول روز چیزی در سینهام سنگینی میکند. وقتی به او فکر میکنم، چشمهایم پر از اشک میشود. گاهی به خودم میگویم: اگر اتفاقی برایش بیفتد، چه؟ اگر نیاز به من داشته باشد و من آنجا نباشم، چه؟
این اضطراب، نوعی شکاف عاطفی میان مادر و فرزند ایجاد میکند. کودکان، حتی اگر زبان بیانش را نداشته باشند، این فشار را حس میکنند. آنها شاید ندانند چرا مادرشان نگران است، اما این نگرانی را در چهرهاش، نگاهش و در رفتارهایش میخوانند.
تصور کنید کودک صبح از خواب بیدار شده و اولین چیزی که میبیند چهره نگران و رفتارهای پرتنش مادرش است. تنش مادر به او نیز منتقل میشود و بهانهگیری میکند؛ در اینجا مادری مضطرب را داریم که در کنار فرزند مشوش خود حضور دارد و نمیداند چطور باید به یک کودک توضیح بدهد که نگران آینده شغلی خود است، چون امروز باید بهجای کار، در خانه و در کنار او بماند.
مسئولیتهای پایانناپذیر یک مادر شاغل
جامعه اغلب از مادران شاغل میخواهد که هم مادر باشند و هم نیروی کار و هم همسری وظیفهشناس و دلسوز. انتظار میرود که آنها با تمام توان در محل کار حاضر شوند، وظایف خود را به بهترین شکل انجام دهند و درعینحال، خانهای آرام و بدون نقص داشته باشند و فرزندی موفق تربیت کنند. اما وقتی چنین تصمیمهایی گرفته میشود، این تعادل شکننده فرومیریزد.
مادری میگوید: احساس میکنم که تمام زندگیام روی یک طناب باریک در حال حرکت است. هر تصمیم اشتباه و هر اتفاق پیشبینینشدهای میتواند من را از این طناب به پایینپرت کند. وقتی صبح بیدار میشوم و میبینم شب گذشته وقتی که در خواب بودم مدارس را تعطیل کردهاند و من پیام را دیر دیدم، دقیقاً مثل این است که کسی این طناب را ناگهان تکان دهد. من باید بین کار و فرزندم یکی را انتخاب کنم، اما چگونه میتوانم؟
حس نادیدهگرفتهشدن
تعطیلی مدارس بهخودیخود، مشکل بزرگی نیست. اما وقتی چنین تصمیمهایی بدون توجه به تمام اعضای جامعه هدف و در ساعات نامتعارف گرفته میشود، به طور ضمنی به مادران شاغل این پیام را میدهد که تنها و تنها شرایط آنهاست که اهمیتی ندارد. با این تصمیمها گویی از مادران میخواهند که وظایف شغلی خود را رها کرده و به خانه بازگردند.
یکی از مادران میگوید: گاهی حس میکنم که جامعه نمیخواهد من شاغل باشم. گویی همه، حتی همسر و خانوادهام فکر میکنند که یک مادر نباید بهغیراز خانهداری کار دیگری انجام دهد. این حس انکارشدن است. انگار تمام تلاشهایی که میکنم، بیارزش است. این حس دردناک است؛ خیلی دردناک.
مادران نیز عضوی از جامعه آماری هستند!
رنج مادران شاغل، اغلب در سایههای جامعه پنهان است. آنها با لبخندی ساختگی به محل کار میروند، اما در درون، اضطراب و نگرانی تمام وجودشان را تسخیر کرده است. آنها نمیخواهند در جامعه بهعنوان مادرانی که نمیتوانند از عهدة وظایفشان برآیند قضاوت شوند، بنابراین تمام فشارها را به دوش میکشند.
به مادران شاغل نگاه کنید! آنان فقط تلاش میکنند که در کنار بهکارگیری تخصص خود و کمک به همسر و معیشت خانواده، برای فرزندانشان آیندهای بهتر بسازند. تصمیمگیریهای عجولانه و بیبرنامه، نهتنها برنامههای روزمره آنها را مختل میکند، بلکه به آنها حس طردشدن از جامعه را القا میکند. آیا واقعاً جامعهای میخواهیم که در آن مادران شاغل، هر روز با این حس دستوپنجه نرم کنند؟
بانوان شاغل تنها میخواهند بهعنوان نیمی از جامعه شاغلین دیده شوند؛ همین. دیده شوند و در تصمیمگیریها به نیازها و مشکلات آنها نیز توجه شود.
اعلام تعطیلی مدارس در ساعات نامتعارف
اعلام دیرهنگام تعطیلی و غیرحضوری شدن مدارس توسط استانداری، مشکلی جدی است که خانوادهها را در شرایط دشواری قرار میدهد. این تصمیمگیریهای لحظه آخری، بهویژه در ساعات پایانی شب، برنامههای روزمره والدین را مختل و اضطراب و استرس زیادی را به آنها تحمیل میکند.
پس از گذشت بیش از چهار ماه از شروع مدارس و تعطیلیهای قابلتوجه، یکی از شکایات متعدد به خبرگزاری دانشجو زمان اعلام تعطیلی مدارس است که فرصت برنامهریزی را از خانوادهها میگیرد.
درحالیکه همه میدانند تعطیلی مدارس لازم و گاهی اجتنابناپذیر است، اما نحوه اطلاعرسانی میتواند تأثیر بزرگی بر کاهش یا افزایش مشکلات داشته باشد. وقتی تعطیلی به طور ناگهانی و بدون اطلاع قبلی اعلام میشود، والدین شاغل ناچار میشوند یا مرخصی بگیرند که ممکن است با مقاومت کارفرما مواجه شوند، یا فرزندشان را در خانه تنها بگذارند که جدای از این موضوع خطرات خاص خود را دارد و موجب کاهش راندمان کاری والدین در محل کار نیز میشود.
مسئولیت نهادهایی مانند استانداری، فراتر از تصمیمگیری صرف است. آنها باید پیامدهای تصمیمات خود را بر زندگی مردم در نظر بگیرند و با اطلاعرسانی بهموقع و شفاف، فرصت برنامهریزی را برای خانوادهها فراهم کنند. تا زمانی که چنین رویکردی در پیش گرفته نشود، اعلام تعطیلی مدارس، تنها منبعی برای ایجاد تنش و اضطراب در میان خانوادهها خواهد بود.
دانشجو
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت