نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
در برخی از استانها آمار طلاق در بین سالمندان دو برابر افزایش پیدا کرده و در بین افراد بالای ۶۰سال، نرخ طلاق ۶برابر بیشتر از دهه ۵۰ زندگی است. کارشناسان معتقدند این همان «طلاق خاکستری» است؛ جداییهایی که نه با هیجان جوانی همراه است و نه با امید شروع دوباره، بلکه بیشتر شبیه تصمیمی ناخوشایند در سکوتی طولانیمدت است. در جامعهای که حالا بیش از ۱۰میلیون سالمند دارد و حدود ۶۷درصد از آنها بدون همسر هستند، دیگر نمیتوان این پدیده را انکار کرد یا فقط با برچسبهای اخلاقی سنجید. اینها نشانههایی است از تغییری آرام اما جدی در ساختار خانواده ایرانی؛ تغییری که دلایل آن فراتر از عشق و نفرت است و به تحولات اقتصادی، فرهنگی و حتی روانی باز میگردد.
کاهش تابآوری روانی در بین سالمندان
کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران، طلاق خاکستری را نشاندهنده تحولات عمیق در بنیان خانواده میداند و میگوید: طلاق خاکستری فقط حاصل افزایش سن یا پایان وظایف والدین نیست، بلکه ریشه در تحولات عمیق فرهنگی، روانی و اجتماعی دارد که در چند دهه اخیر ساختار نهاد خانواده را دگرگون کردهاند. با کاهش قبح اجتماعی طلاق در جامعه، حساسیت عمومی به این موضوع کاهش پیدا کرده و همین روند میتواند منجر به گسترش طلاق در سنین مختلف، ازجمله دوران سالمندی شود.
محمدی با اشاره به یکی از عوامل بنیادین در افزایش طلاقهای خاکستری که فشارهای اقتصادی است، میگوید: افزایش سطح توقعات و تفاوت در دیدگاهها، در بسیاری از موارد در شرایط اقتصادی ریشه دارد؛ جایی که نداشتن توان تأمین خواستهها با نابرابری اقتصادی، به سردی روابط و کاهش پیوندهای عاطفی منجر میشود. در برخی از خانوادههای سنتی اگرچه ساختار ظاهری خانواده حفظ میشد، اما در باطن، روابط زوجین دچار فرسایش عاطفی بود. این سردی در تعاملات، همان بار منفی عاطفی است که در حال حاضر بهوضوح در تصمیمگیری زوجین سالمند برای جدایی دیده میشود.
وی ادامه میدهد: طلاق عاطفی نیز بهعنوان یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار در جدایی سالمندان شناخته میشود. طلاق عاطفی که در گذشته بیشتر مورد بیتوجهی قرار میگرفت، امروزه بهدلیل افزایش تعاملات بین فردی و تغییر در روابط اجتماعی، با حساسیت بیشتری از طرف افراد دنبال میشود. زوجینی که در گذشته علیرغم نبود رابطه عاطفی مؤثر، بهدلیل فشارهای اجتماعی و فرهنگی به زندگی زیر یک سقف ادامه میدادند، حالا با افزایش احساس افسردگی و تنهایی به نقطهای میرسند که ادامه زندگی بدون پیوند عاطفی را غیرممکن میکند. این فاصله عاطفی نه فقط به روان فرد آسیب وارد میکند، بلکه روابط بین فردی را در سالهای پایانی زندگی تحت تأثیر قرار داده و طلاق را حتی در سنین بالا، به گزینهای محتمل تبدیل میکند.
از امید به بازسازی تا فرو رفتن در چاه تنهایی
براساس اظهارات محمدی، یکی از عوامل مهم در گسترش طلاق در دوران سالمندی، تغییر در رابطه والدین و فرزندان است. وی توضیح میدهد: در گذشته، ساختار خانوادهها بیشتر به صورت متمرکز و گسترده بود. والدین نقش اصلی در تصمیمگیریها را بر عهده داشتند و فرزندان با میزان بالایی از احترام و فرمانبرداری، در کنار والدین میماندند. این تعامل نزدیک، علاوه بر ایجاد نوعی همبستگی خانوادگی، احساس معنابخشی و نشاط به زندگی زوجین در سنین بالا تزریق میکرد. با این وجود در سالهای اخیر، با تغییر شکل خانوادهها به سمت خانوادههای هستهای با استقلال فردی بالا، این الگوی سنتی تغییر کرده است. فرزندان بعد از ازدواج، از پدر و مادر دور میشوند و نوعی استقلالطلبی و مطالبهگری در روابطشان با والدین به وجود میآید. این فاصله، عملاً نقش روحیهبخش و حمایتی فرزندان برای والدین را کمرنگ کرده و باعث افزایش احساس تنهایی در بین زوجهای سالمند شده است.
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران در رابطه با تبعات طلاق سالمندان میگوید: سالمندانی که بعد از سالها زندگی مشترک تصمیم به طلاق میگیرند، ممکن است در ابتدا امید رسیدن به آرامش یا بازسازی زندگی را داشته باشند، اما بسیاری از آنها در عمل با فشارهای روانی عمیقتری روبرو میشوند. جامعه نیز معمولا نمیتواند به شکل مؤثری پذیرای این گروه باشد؛ چراکه هنوز نگاه عمومی به طلاق سالمندان، با نوعی بیتوجهی همراه است. این وضعیت باعث میشود افراد از حداقلهای یک زندگی اجتماعی محروم شوند.
او تصریح میکند: یکی از موانع مهم در مدیریت اجتماعی و روانی پدیده طلاق در سالمندی، عدم مراجعه برخی از سالمندان برای مشاوره روانشناسی است. بسیاری از افراد سالمند، به خاطر سالها تجربه و زیست در موقعیتهای مختلف، خود را دارای دانش و خرد عمیق در مورد مشکلات زندگی میدانند و همین نگرش باعث شکلگیری احساس خودبرتربینی در درک شرایط میشود.
«طلاق خاکستری»؛ پدیدهای ناشناخته
نادر صادقیان، جامعهشناس در رابطه با پدیده «طلاق خاکستری» معتقد است: به طلاق رسمی، نیمهرسمی یا حتی غیررسمی بین زوجهای بالای ۵۰ سال، بهاصطلاح «طلاق خاکستری» گفته میشود؛ پدیدهای که تا سالهای گذشته چندان مورد توجه نبود. تعبیر «خاکستری» به این معناست که این نوع طلاق نه کاملاً سیاه و منفی و نه کاملاً سفید و موجه تلقی میشود. از یک نظر، دلایل و زمینههای مختلفی برای این طلاقها وجود دارد که نباید مورد بیتوجهی قرار گیرد؛ عواملی که شاید با واقعیتهایی مثل تفاوتهای شخصیتی، احساس نبود رضایت از زندگی مشترک و تغییرات در سبک زندگی در دوران سالمندی مربوط باشد. در مقابل، هر نوع طلاق، از جمله در سنین بالا، مشکلات خاص خود را دارد. به همین دلیل، این پدیده ماهیتی متضاد دارد، یعنی از یک طرف دلایلی واقعی و گاه اجتنابناپذیر در ورای آن قرار دارد و از طرف دیگر، پیامدهایی منفی و نگرانکننده.
او با بیان اینکه نگاه به پدیده طلاق به یک رویکرد تاریخی و بلندمدت نیاز دارد، اضافه میکند: اگر آمارهای مربوط به ۷۰، ۸۰ یا حتی ۱۰۰ سال قبل مورد بررسی قرار گیرد، میتوان مشاهده کرد نرخ طلاق در آن دوران بسیار پایین بوده است. این کاهش فقط مختص گروه سنی میانسال یا سالمند نبوده، بلکه شامل همه گروههای سنی میشده است. در مقابل، آمارهای امروز بهخصوص در بین زوجهای جوان افزایشی نگرانکننده را نشان میدهد. بهطوری که در برخی از مناطق، نرخ طلاق در بین جوانان به بیش از ۴۰درصد رسیده است؛ عددی که نه تنها یک روند اجتماعی، بلکه نشانهای از یک بحران جدی در ساختار خانواده محسوب میشود.
براساس اظهارات وی، یکی از اصلیترین دلایل پایینبودن آمار طلاق در گذشته به حقوق و توانمندیهای محدود زنان بازمیگشت. او تاکید میکند: در دهههای قبل، بسیاری از زنان از درآمد مستقل برخوردار نبودند، اشتغال برای آنها اهمیت زیادی نداشت و سطح آگاهی و تحصیلات نیز در بین زنان بسیار پایینتر از امروز بود. این شرایط باعث میشد امکان تحقق اراده برای بسیاری از زنان وجود نداشته باشد و نوعی جبر اجتماعی و فرهنگی آنها را به ماندن در زندگی زناشویی در شرایط نامطلوب وادار میکرد. اصطلاحاتی مانند «زن با لباس سفید میرود و با کفن سفید بازمیگردد» نیز بازتاب همین ساختار فرهنگی بود که نسل اندر نسل منتقل میشد. اما امروز وضعیت دگرگون شده است. آمارهای رسمی نشان میدهد سطح تحصیلات زنان در دانشگاهها از مردان سبقت گرفته و بسیاری از آنها در حال حاضر شاغل هستند و توانایی تأمین زندگی مستقل را دارند. این تحولات باعث شده زنان در جامعه امروز به هویتی مستقل و قوی برسند؛ بهگونهای که میتوانند در برابر مشکلات و نارضایتیهای زندگی مشترک «نه» بگویند و تبعات آن را نیز قبول کنند. هرچند این موضوع تنها دلیل افزایش طلاق نیست و پدیدههایی مانند این معمولاً پیچیده و چند وجهی هستند، با این حال به نظر میرسد یکی از مهمترین دلایل مؤثر در افزایش طلاق بهخصوص در بین سالمندان، تغییر جایگاه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی زنان در دهههای گذشته است.
صادقیان خاطرنشان میکند: با نگاهی به روایتهای ادبیات معاصر ایران، ازجمله رمان «زن زیادی» نوشته جلال آلاحمد که به اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی اول بازمیگردد، میتوان دریافت زنان در آن دوران تقریباً هیچ حقوق، قدرت، اختیار یا امکان انتخابی در زندگی شخصی و اجتماعی نداشتند. در آن زمان، نهتنها قانون مدافع حقوق زنان نبود، بلکه در موضوعاتی مانند ارث و چندهمسری تمامی امتیازات قانونی به نفع مردان تدوین شده بود. اکنون اما بسیاری از این ساختارها دستخوش تغییر و تعدیل شدهاند. زنان دیگر اقتدار مطلق مردانه را نمیپذیرند و برای خود حق انتخاب قائلاند. از این رو، مواجهه با پدیدههایی مانند طلاق در سالمندی یا تصمیم به ترک زندگی مشترک در سنین بالا، دیگر نباید صرفاً با برچسبهای اخلاقی یا ارزشی تفسیر شود. ضروری است این تغییرات در بستر تحولات ساختاری در حوزههای اقتصاد، سیاست و فرهنگ تحلیل شوند؛ بهویژه در زمینه اقتصادی که توان اعمال اراده و استقلال زنان را بهشکل چشمگیری افزایش داده است. در کنار آن، رشد تنوع شخصیتها، نظامهای تربیتی متفاوت و گرایشهای فکری و اعتقادی متکثر نیز در شکلگیری تصمیمات فردی نقش مهمی ایفا میکنند.
چرا سالمندان تحمل ادامه رابطه را ندارند؟
او به یکی دیگر از دلایل اصلی این روند که کاهش آستانه تحمل سالمندان در برابر فشارهای روانی و عاطفی است، اشاره میکند و میگوید: با بالا رفتن سن، ظرفیت روانی و جسمانی افراد برای مواجهه با تعارضها کاهش مییابد و بسیاری از آنها دیگر توان ادامه زندگی در شرایط پرتنش را ندارند. در اغلب موارد، فرزندان این زوجها بزرگ شده و از خانه جدا شدهاند؛ بنابراین، نبود وابستگیهای مستقیم خانوادگی، فضای بیشتری برای تصمیمگیری فراهم میکند. در چنین شرایطی، نبود سازگاری در زندگی مشترک که زمانی ممکن بود به دلایل خانوادگی یا فرهنگی نادیده گرفته شود، حالا به عامل اصلی رنج و عذاب روانی بدل میشود. برای بسیاری از سالمندان، در ادامهنیافتن این رابطه، رهایی از فشار و آسیب احتمالی نهفته است.
این جامعهشناس معتقد است: اگرچه طلاق بهطور کلی پدیدهای با پیامدهای منفی شناخته میشود، اما تنها نگاه اخلاقی نمیتواند برای تحلیل آن کافی باشد. در بسیاری از این موارد، انگیزهها و عوامل روانشناختی، اجتماعی و اقتصادی آنقدر قوی هستند که افراد را به نقطهای میرسانند که ادامه زندگی مشترک را زیانبارتر از جدایی میدانند.همچنین، تغییرات فرهنگی ناشی از زندگی شهری، تنوع سبکهای زندگی، تأثیر رسانهها و مواجهه با فرهنگهای بیرونی نیز موجب نوعی عادیسازی در نگاه به طلاق شده؛ تا جایی که در بخشی از جامعه، این پدیده در حال تبدیلشدن به یک رفتار هنجارشده است.
وی در پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان زوجهای سالمند را متقاعد کرد بازسازی رابطه ممکن است، اظهار میکند: یکی از چالشهای مهم در مواجهه با پدیده طلاق خاکستری، مقاومت این گروه سنی در برابر پذیرش مشاورههای تخصصی است. بسیاری از سالمندان بهدلیل پشتسر گذاشتن دههها تجربه زندگی مشترک، به کارآمدی جلسات مشاوره تردید دارند و آن را نوعی موعظه سطحی یا توصیههای کلیشهای تلقی میکنند.
در واقع، فردی که ۳۰ یا ۴۰ سال با مسائل و پیچیدگیهای روابط انسانی مواجه بوده، ممکن است با خود بگوید: «موضوعی نیست که شما بخواهید در دو ساعت به من یاد بدهید». این نگرش، نهتنها بهخاطر کولهبار تجربیات شخصی بلکه گاه بهدلیل ضعف ریشهدار فرهنگ مشاورهپذیری در جامعه ایرانی شکل گرفته است. از سوی دیگر، در سطح کلان نیز فرهنگ رجوع به مشاوره تخصصی بهویژه در سنین بالا همچنان با موانع فرهنگی، نسلی و ساختاری مواجه است. بسیاری از افراد، بهویژه در نسلهای پیشین، مراجعه به مشاور را نوعی ضعف شخصی تلقی میکنند و درنتیجه تمایل چندانی برای پذیرش راهکارهای بیرونی ندارند؛ مسئلهای که در روند ترمیم روابط و پیشگیری از فروپاشی زندگیهای طولانیمدت، یک مانع جدی تلقی میشود.
صادقیان آموزش را یکی از مؤثرترین ابزارهای پیشگیری از طلاق در هر گروه سنی، ازجمله سالمندان میداند و اضافه میکند: اگرچه آموزش و اطلاعرسانی میتواند در تغییر نگرشها و بهبود روابط نقش ایفا کند، اما دامنه تأثیر آن در شرایط کنونی، به دلایل مختلف، محدود است. یکی از دلایل اصلی این محدودیت، نبود زیرساختهای مناسب در دستگاههای متولی است. بهطور معمول، نهادهای رسمی فاقد برنامهریزی دقیق، بودجه مشخص و ساختارهای تخصصی برای پیشگیری از طلاق، بهویژه در گروه سالمندان هستند. از سوی دیگر، فرهنگ مراجعه به مشاور یا مراکز آموزشی در جامعه نیز چندان نهادینه نشده و هنوز در بسیاری از اقشار، بهویژه نسلهای قدیمیتر با مقاومت فرهنگی روبهرو است.
وی همچنین توضیح میدهد: یکی دیگر از دلایل تشدید طلاق در سالهای اخیر، بهویژه در میان سالمندان، تأثیرپذیری از الگوها و هنجارهای بیرونی است؛ الگوهایی که عمدتاً از طریق رسانههای فراملی وارد جامعه ایران میشوند. به نظر میرسد الگوهای درونی فرهنگی و خانوادگی که زمانی کارآمد بودند، امروز دیگر پاسخگوی نیازهای نسل جدید و حتی سالمندان نیستند. در جهانی که آزادی اطلاعات و ارتباطات در حال گسترش است، رسانهها اعم از تلویزیونهای ماهوارهای، شبکههای اجتماعی و نرمافزارهای ارتباطی نقش پررنگی در تغییر نگرشها ایفا میکنند. در غیاب نظامهای کارآمد فرهنگی داخلی، افراد ممکن است بدون پشتوانه تحلیلی، جذب سویههای آسیبزای فرهنگهای وارداتی شوند.
راهکار پیشنهادی این است با ارتقای آگاهی عمومی، تقویت سواد رسانهای، کاهش سرکوبهای اجتماعی و روانی و فراهمکردن بسترهای گفتوگوی درونفرهنگی، بتوان از تأثیرپذیری کورکورانه از الگوهای بیرونی جلوگیری کرد. بهویژه در دوران سالمندی که افراد ممکن است آسیبپذیری بیشتری در برابر تأثیرات رسانهای داشته باشند، شناخت دقیق محدودیتها و فرصتهای فرهنگی، ضرورتی دوچندان مییابد.
روزنامه قدس
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت