پخت نان با عشق حسینی

در روستای حصار زبرخان، تنورها فقط برای پختن نان روشن نمی‌شوند؛ اینجا هر شعله، دل‌ها را به هم نزدیک‌تر می‌کند و هر خمیر، عهدی است که با کربلا بسته شده.

یکی از روزهای گرم مردادماه در فاصله ۳۵کیلومتری از نیشابور، به روستای حصار زبرخان می‌رسیم. محرم و صفر برای زنان این روستا، فقط ماه سوگواری و ماتم نیست، بلکه در دل روستای حصار زبرخان، جایی بین دستان پینه‌بسته و دل‌هایی که به شوق کربلا می‌تپد، عشق زبانه می‌کشد.

اینجا آب، آتش و آرد، فقط ترکیبی برای نان نیست بلکه حدیثی از وفاداری زنانی است که هر سال با چادری بالا زده و دلی مشتاق، پای تنور می‌ایستند تا نذرشان را با پختن نان‌های داغ ادا کنند.

۱۰ سال است که همزمان با ماه صفر و در روزهای منتهی به اربعین حسینی و با روشن شدن آتش تنورها، دل‌هایی گرم‌تر می‌شود؛ نان‌هایی که بسته‌بندی می‌شود تا به زائری در مسیر نجف تا کربلا برسد، نان‌هایی که از دل خانه‌هایی ساده، راهی مسیر عشق می‌شوند.

امسال نیز این زنان عبرای عرض ادب به زائران اباعبدالله ۱۵ هزار قرص نان پختند و هر قرص نان، یک سلام است به کربلا، یک «لبیک یا حسین» از دوردست‌های خراسان به آستان سید و سالار شهیدان.

اینجا، نذر فقط پول نیست، نذر، دستانی است که آستین بالا می‌زنند، کمر خم می‌کنند، نان را می‌چسبانند به دیواره داغ تنور و با اشکی در چشم، دعایی در دل، می‌گویند:« از ما بپذیر آقا جان…»

در کنار تنورهای داغ و پرشور روستای حصار، صدای نوای روضه و زمزمه دل‌نشین یک مداح خانم به گوش می‌رسد نوایی که دل‌ها را بی‌اختیار به سمت کربلای معلا می‌کشاند این حضور معنوی، حال و هوای خاصی به فضای تنورخانه بخشیده است.

در گوشه‌ای از تنورخانه، سه نفر از بانوان سخت‌کوش در حال زَواله کردن خمیرها هستند؛ زَواله‌هایی که یکی پس از دیگری با دستانی مؤمنانه به نانوا سپرده می‌شود و نانوا، خمیر پهن‌شده را به دیواره تنور می‌زند و پس از دقایقی، نان داغ و برشته‌شده را بیرون می‌آورد و روی سبدهای حصیری می‌چیند.

فضا، آکنده از بوی نان تازه و عطر ایمان است؛ جایی که خدمت به زائران، به عبادتی عاشقانه تبدیل شده است؛ در همین حین، مداح نیز اشعاری را با صدای رسا قرائت می‌کند: «یک کنج از حرم، بِهمِ جا بده، دلم تنگته خدا شاهده، هوای حرم هوای بهشت، ببر کربلا به جای بهشت، نگاه بکن پناه به این پرچم آوردم!، بدی و خوبی آقا درهم آوردم، خودت یه کاری کن برام، من کَم آوردم».

اشک‌ها جاری می‌شود و دل‌ها به عشق کوی یار می‌لرزد و صدای تَب تَب زواله‌ها به هنگام پهن کردن در میان صدای هِق هِق بانوان گم می‌شود و حال و هوای خاصی در فضا حاکم است، اینجا در پای تنورهای داغی که روشن است عشق به سیدالشهدا در میان شعله‌های آتش، شعله‌ورتر و سوزان‌تر است اینجا هر زن، حکایت خودش را دارد از دلدادگی به حسین از عهدی که با کاروان عاشورا بسته است…

پیرزن۷۰ ساله‌ای با دستان چروکیده و صورتی آفتاب‌سوخته، کنار تنور نشسته و در حال پخت نان است هرچند پاهایش دیگر توان ایستادن ندارد، اما دلش؟ هنوز همان دل بی‌قرار است و در حالی که با گوشه روسری‌اش اشک‌هایش را پاک می‌کند با صدایی لرزان می‌گوید: «این آتیشا رو همیشه شوهرم با هیزم روشن می‌کرد. امسال نیست… دلم خونه، اما نذر دارم تا زمانی که عمرم به سر برسه تا این دستا قوت داره، برای زوار آقام نون بپزم.»

مادری عزادار؛ نانی برای دردانه امام حسین (ع)

در گوشه‌ای دیگر مادری که تازه پسر جوانش را از دست داده، سینی خمیر را آماده می‌کند و می‌گوید: «جوونم امسال قرار بود با کاروان بره کربلا اما در یک تصادف فوت کرد و حسرت سفر اربعین به دلش موند… حالا من اومدم گفتم شاید سهمش از زیارت همین نان‌ها باشد. همین دعای خیر زوار اباعبدالله…» و بغضش را می‌خورد…

بانویی که با یک قرص نان شریک راه اربعین شد

یکی دیگر از بانوان درحالی‌که نان را از دیواره تنور داغ جدا می‌کند، با صدایی غمگین می‌گوید: «خودم هیچ‌وقت توفیق زیارت نداشتم؛ نه گذرنامه داشتم و نه استطاعتش رو، اما این نونا که بسته‌بندی میشن و میرن، دل منم باهاشون میره… شاید یکی از زائرا یه لقمه نون منو بخوره و یه دعا بکنه…همینه که دلمو گرم می‌کنه»

مادر باردار؛ تنوری برای علی‌اصغر

صدای نوزادی در راه، بین تپش قلب مادر شنیده می‌شود. مادری در ماه‌های آخر بارداری، نان‌هایی که از تنور بیرون آمده را جمع کرده و به اتاق کنار تنورخانه می‌برد و می‌گوید: «نذر کردم برای علی‌اصغر امام حسین (ع) تا نفس دارم هر سال نون بپزم. شاید بچه‌ام هم سهمی ببره از این عشق و وفاداری رو از حالا یاد بگیره، چراکه خادمی زوار امام لیاقت می‌خواد»

خدمت خالصانه زنان روستای حصار زبرخان

عضو شورای اسلامی روستای حصار زبرخان می‌گوید: زنان این روستا بیش از ۱۰ سال است که در ایام اربعین با شور و عشق حسینی، به‌صورت داوطلبانه نان محلی می‌پزند و برای پذیرایی از زوار امام حسین (ع) نان‌ها را به کربلا می‌فرستند.

قنبرعلی حصاری می‌افزاید: امسال نیز براساس برنامه‌ریزی، پخت بیش از ۱۵ هزار قرص نان برای موکب سلسله‌الذهب که در عمود ۱۰۹۷ مسیر پیاده‌روی نجف به کربلا قرار دارد، انجام می‌شود و این نان‌ها با ماشین به کربلا برده می‌شود.

حصاری ادامه می‌دهد: بیش از ۲۰۰ نفر از زنان روستا، در قالب ۱۹ گروه در فرآیند پخت این نان‌ها همکاری می‌کنند. این کار دو روز طول می‌کشد و فضای کار حال‌وهوای زیبایی دارد؛ ترکیبی از عشق، افتخار و خدمت.

وی می‌گوید: برای امام حسین (ع) که جان‌ها فدای او شده، این خدمت کوچک چیزی نیست. ما به این خدمت افتخار می‌کنیم، همانطور که از انقلاب اسلامی و این کشور با خون هزاران شهید محافظت شده، امروز هم مردم با پخت نان و کمک‌های مردمی همان مسیر را ادامه می‌دهند.

حصاری خاطرنشان می‌کند: این اقدام خودجوش مردمی، نشان‌دهنده پیوند عمیق فرهنگ ایثار، روحیه جهادی و ایمان در دل روستاهای میهن اسلامی ما است.

خبرگزاری زنان ایران