نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
«غزل تاجبخش» شاعر و نویسنده کشورمان،۴۲ سال پیش اولین انجمن ادبی تهران را در خانهاش در محله پاسداران راهاندازی کرد. این محفل ادبی، غروب آخرین یکشنبه هر ماه با حضور میهمانان خوانده و ناخوانده از سراسر کشور برپا میشد و در آن، زن و مرد، پیر و جوان که وجه اشتراکشان علاقه به شعر و […]
«غزل تاجبخش» شاعر و نویسنده کشورمان،۴۲ سال پیش اولین انجمن ادبی تهران را در خانهاش در محله پاسداران راهاندازی کرد. این محفل ادبی، غروب آخرین یکشنبه هر ماه با حضور میهمانان خوانده و ناخوانده از سراسر کشور برپا میشد و در آن، زن و مرد، پیر و جوان که وجه اشتراکشان علاقه به شعر و شاعری است، دور هم جمع میشدند تا اینکه کرونا به محفل آنها سایه انداخت.
در محفل ادبی غزل، شعر خوانده و سروده میشد، از تازههای نشر رونمایی و در آخر جلسه نقد و بررسی اشعار شعرای جوان، با حضور شاعران به نامی چون استاد «شهریار» ، «سیمین بهبهانی»، «سهیل محمودی»، «محمدعلی بهمنی»، «سیدعلی صالحی»، «مشفق کاشانی» و … برگزار میشد. این انجمن در ۲ سال گذشته به خاطر شیوع ویروس کرونا تعطیل بود، تا اینکه باخبر شدیم به مدد حضور و همراهی شاعران و ناشران جوان، چراغ این محفل ادبی به زودی روشن میشود.
شرط عضویت اخلاق و ادب است
«غزل تاجبخش» میزبان ۷۹ ساله این پاتوق ادبی، که سالهاست چون معلم و مادری مهربان از شاعران جوان و گمنام حمایت کرده، درباره از سرگیری فعالیت جلسات انجمن میگوید: «بعد از فروکش کردن ویروس کرونا، خیلی دلم میخواست جلسههای شعر و ادب را دوباره برپا کنم، اما نگران بودم که به دلیل کهولت سن از نظر جسمی توانایی این کار را نداشته باشم تا اینکه برخی دوستان و شاعران جوان که آنها هم مشتاق از سرگیری فعالیتهایمان بودند، پای کار آمده و کمک کردند تا دوباره این محفل ادبی را برپا کنیم.»
تاجبخش که چهره شناختهشدهای در عرصه شعر و غزل و رمان است و بیش از ۲۰ کتاب شعر و رمان منتشر کرده، درباره این دورهمی ادبی معتقد است: «بیش از ۴۰ سال است که هر ماه درِ این خانه به روی شاعران و علاقهمندان به شعر و شاعری باز است. میهمانان این پاتوق نه تنها از سراسر تهران، بلکه از شهرهای مشهد، خوزستان، اهواز، اصفهان، تبریز به محله ما میآیند. در اینجا هیچکس مهمان نیست، هیچکس با دعوت نمیآید. ورودی جلسات ما سلام و لبخند و شرط عضویت؛ اخلاق و ادب است.»
تلاش برای روشن ماندن چراغ این محفل
«رضا شالبافان» شاعر و مدیر انتشارات و از اعضای قدیمی پاتوق شعر و ادب غزل درباره بازگشایی این انجمن ادبی میگوید: «سالهاست که آخرین یکشنبه هر ماه برای دوستداران شعر و ادبیات تاریخ آشنایی است، روزی است که همه علاقهمندان شعر از نقاط دور و نزدیک خودشان را به پاتوق ادبی غزل میرسانند، حالا در تلاشیم پس از دو سال وقفه با کمک جمعی از دوستان این محفل بازگشایی شود.»
فروش کتاب به نفع خیریه
در محفل ادبی غزل، همچنین شاعرانی که کتاب شعرشان به تازگی چاپ شده، کتابهایشان را برای عرضه به این پاتوق میآورند و روی میز میچینند. معمولا بیشتر این کتابها خریداری میشود و بنا به رسم نانوشتهای بخشی از پول فروش کتاب برای کمک به نیازمندان در گلدان سنگی کوچکی که به گلدان خیریه معروف است، ریخته میشود. همچنین در این دورهمی از شاعران سراسر کشور درخواست میشود آثارشان را در بخش شعر کلاسیک و شعر نو برای این جشنواره ارسال کنند و بهترین آثار ارسال شده توسط هیئت داوران جشنواره معرفی شده و لوح جشنواره و هدایای ویژهای دریافت میکنند.
دلتنگیهایی مادرانه
پاتوق ادبی غزل که حالا بین دوستداران شعر و شاعری به انجمن ادبی غزل شناخته میشود، از مهرماه سال ۱۳۶۰ پا گرفت. سالهای تلخ آغاز جنگ تحمیلی و روزهایی که بسیاری از خانوادهها دلواپس و دلتنگ عزیزانشان در جبههها بودند. این دلتنگیها بهانهای برای تشکیل این پاتوق ادبی شد. تاجبخش دراینباره بیشتر توضیح میدهد: «یادم است در آن روزها پسر و برادرزادهام مثل خیلی از جوانان این سرزمین، در جبهه بودند و دلتنگیها و دلواپسیهای مادرانهمان بهانهای برای دور هم جمع شدن بود.»
او ادامه میدهد: «در واقع داغها، دردها و تاریکیهای آن دوران ما را مجبور کرد تا به دنبال روشنایی بگردیم و ما نور را در هماهنگ شدن پیدا کردیم، نور امیدی که در دلهای ما بود، همان شعری بود که خداوند به دلهای ما هدیه کرد.»
سروده «غزل تاجبخش» درباره فاجعه متروپل آبادان
سیه باران کجا رفتی؟
سیه باران کجا رفتی؟ چه میدیدی زمینی بود؟
آبی بود؟
نانی بود؟
و مردم چه؟ وجودی، مردمی بودند باقی؟
چه نامیدند آنجا را؟ مگر آباد بود آنجا؟
به شوخی گفته میشد نام: «آبادان»
و آبادان و آب و نان و مردم، هنوز از حب و حبانه* خبر هست؟
و نام از «متروپل» آیا دگر هست؟
جزایر چون که داغان شد، ز «مینو» هم خبر هست؟
عزاداران به «متروپل» و «مینو» چگونه اشک از مژگان بریزند؟
چگونه اشک از مژگان بریزند؟
که شاید حب شود دریایی از آب
و بر مژگان چشمه اشک بارد
* حب و حبانه خمره گلی که آب را برای خنک شدن در آن میریزند.
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت