هیس! دختران فریاد نمی‌زنند!

مساله آزار جنسی کودکان مساله‌ای تاریخی است که به محافظت های پیشگیرانه خانواده‌ها در اغلب فرهنگ‌های جهانی منجر شده است.

خردسالی وجه مشترک کودکانی است که در معرض این آسیب قرار می‌گیرند. همانند هر آسیب اجتماعی دیگر سیاست‌ها و مراقبت‌های پیش‌دستانه در خصوص آسیب‌های مربوط با امر جنسی مؤثرتر و کاراتر از سیاست‌های تنبهی و مجازات است.

آسیب‌های جنسی به جهت گره‌خوردگی فرهنگی این ماجرا با اعتبار، آبرو و غیرت خانواده شامل پدر و مادر و دیگر افراد مرتبط از حساسیت خاصی برخوردار است. اما زمانی که سیاست‌های پیشگیرانه و پیش دستانه فراموش شده یا با بی توجهی اعمال و پیگیری شود، فرایند اجرای قانون و مناسبات تنبیهی چندان کمکی به آسیب وارد شده به کودک نمی‌رساند.

اگرچه دختران و پسران آزار دیده هر دو شرایط روحی و روانی دشواری را تجربه می‌کنند اما لحاظ فرهنگی دختران این ماجرا بیش از پسران است. با این وجود وجه مشترک در مواجهه از جانب هر دو جنس، اغلب سکوت پس از ماجراست که به امن سازی فضا برای متجاوز و مهمتر از آن به تکرار این آزار با کودکان دیگر منجر می‌شود.

کودکان خردسال در سنین هفت تا هشت سالگی در مرحله دختر خوب- پسر خوب کلبرگ قرار دارند و مایلند در تصویر ایده ال پدر و مادر ظاهر شوند. گفتگو در خصوص چنین آسیبی به زعم آنان باعث ناراحت شدن والدین و خروج آنان از کودک ایده ال و خوب می‌شود. اما اثرات طولانی مدت این سکوت علاوه بر خود آنان، با جرأت دهی به متجاور ،کودکان دیگر را هم درگیر و آسیب دیده خواهد کرد.

مراقبت از کودکان به نحو حداکثری، آگاه سازی آنان در خصوص حدود نزدیک شدن دیگران به آنان، ایمن سازی فضا جهت گفتگو با والدین جهت متوقف کردن ماجرا و برخورد با متجاوز و آغاز به ترمیم آسیب وارد شده از اهم مراحل برخورد با کودک آزار دیده است. افزایش آگاهی والدین در مورد علایمی که کودک آسیب دیده نشان می‌دهد ،اما تمایلی به گفتگو در موردش ندارد، هم در متوقف کردن آسیب و هم ورود به فرایند درمان مهم است: بیخوابی، بی‌اشتهایی، نشانه‌های ترس و وحشت، آسیب به اندام‌ها، خواب منقطع و ترس از تنهایی و توالی آن‌ها باید مورد توجه والدین باشد.

با این همه فراموش نشود مراقبت‌های پیشینی همواره موثرتر و بهتر از مناسبات پسینی است که خاطره این ماجرای تلخ را از ذهن کودک پاک نکرده و ممکن است تا همیشه زندگی با او باشد.

دکتر سمیه عرب‌خراسانی