نگاهی به جایگاه دختران در سیاست‌گذاری‌های کلان کشور/توجه به مرکز و نادیده گرفتن نیازهای دختران در مناطق مختلف کشور

به گزارش جهان بانو، سقف آرزوهایشان را تا حضور در ورزشگاه ها پایین آورده‌ایم، درحالی‌که دختران نوجوان و جوان امروز نه در سیاست‌گذاری‌های کلان در نظر گرفته شده‌اند و نه برنامه‌های مشخص و مدونی برای آینده‌شان تنظیم شده است. مهتاب رضاپور، دکترای مطالعات زنان، استاد دانشگاه و مشاور خانواده همزمان با ولادت حضرت معصومه (س) و […]

به گزارش جهان بانو، سقف آرزوهایشان را تا حضور در ورزشگاه ها پایین آورده‌ایم، درحالی‌که دختران نوجوان و جوان امروز نه در سیاست‌گذاری‌های کلان در نظر گرفته شده‌اند و نه برنامه‌های مشخص و مدونی برای آینده‌شان تنظیم شده است. مهتاب رضاپور، دکترای مطالعات زنان، استاد دانشگاه و مشاور خانواده همزمان با ولادت حضرت معصومه (س) و روز دختر در ارتباط با مهم‌ترین مسائل دختران ایرانی می‌گوید.

مهم‌ترین چالش‌هایی که دختران امروز در جامعه با آن روبرو هستند چیست؟

بنده معتقدم در جامعه امروز ایران چالش‌های دختران حول دو محور اصلی متمرکز است. محور اول اسناد بالادستی و سیاست‌گذاری‌های کلان است، به گونه ای که زمانی که می‌خواهند برای زنان برنامه‌ریزی کنند یا اهداف و امکاناتی در نظر بگیرند، هماهنگی لازم وجود ندارد. این ناهماهنگی معمولا بین ارکانی رخ می‌دهد که یا سیاست‌گذار محسوب می‌شوند و یا در سیاست‌گذاری تاثیرگذار هستند. به‌عنوان مثال در موضوع جوان‌سازی جمعیت، یک اتفاق نظر وجود داشت که وضعیت جمعیت کشور از نظر افزایش سن نگران کننده است و لازم بود تا در سیاست‌های جمعیتی تجدیدنظر شود. این مساله موجب شد طرحی تدوین شود که اگرچه انتقاداتی به آن وارد بود، با این وجود درنهایت به‌عنوان قانونی جوانی جمعیت و حمایت از خانواده مورد تصویب قرار گرفت و برای اجرا ابلاغ گردید. این موضوع درحالی به وقوع پیوست که در بسیاری از مسائل مربوط به حوزه بانوان این اتفاق نظر را مشاهده نمی‌کنیم. به عنوان مثال یک موضوع بسیار پیش ‌پا افتاده و ساده ورزشگاه رفتن زنان است؛ درحالی‌که یک‌طرف می‌گوید زیرساخت نداریم، یک‌طرف می‌گوید حرام است، یک‌طرف اصرار به بردن زنان به ورزشگاه دارد، فیفا تهدید می‌کند و … این یک نمونه بارز از سردرگمی در مسائل مربوط به بانوان و عدم اتفاق نظر بین سیاست‌گذاران رسمی و افرادی است که شاید به طور رسمی نقشی در سیاست‌گذاری نداشته باشند، اما در جامعه تاثیرگذار هستند و افراد بسیاری حرف آن‌ها را قبول می‌کنند. این ناهماهنگی و عدم اتفاق نظر باعث شده است تا مسئله ورزشگاه رفتن زنان ایرانی همچنان لاینحل بماند و به نتیجه ای نرسد.

یعنی متولی مشخصی برای سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری در مورد مسائل بانوان در ایران نداریم؟

خیر، ما شورای فرهنگی زنان را داریم. به نظر می‌رسد علت تشکیل این شورا واسطه گری و میان داری میان افراد مختلف برای رسیدن به یک نتیجه واحد است تا ما این نتیجه را در برابر فدراسیون‌های ورزشی، ورزشکاران، مسئولان، والدین و دختران مورد استناد قرار دهیم، درحالی‌که این ماجرا بیش از ۱۰ سال است ادامه دارد! همان‌طور که اشاره کردم حضور زنان در ورزشگاه یک مصداق است و شاید دغدغه بسیاری از افراد چنین مسائلی نباشد. البته ممکن است این موضوع برای دختران نوجوان ما از اهمیت بسیاری برخوردار باشد، ولی این بلاتکلیفی در یک پاسخ نهایی، صریح، قاطع و روشن به حضور یا عدم حضور بانوان در ورزشگاه ها موجب شده است بسیاری از مواقع به موارد دیگر نیز تعمیم داده شود و مشکلاتی برای دختران ما به وجود آید، در نتیجه دختران ما از یک دیدگاه مطمئن نسبت به نهادهای سیاست‌گذار برخوردار نیستند و احساس می‌کنند نسبت به آن‌ها دغدغه‌ای وجود ندارد.

مهم‌ترین اولویتی که در سیاست‌های کلان و برنامه‌ریزی برای زنان باید مورد توجه قرار گیرد چیست؟

از نظر بنده مهم‌ترین اولویتی که می‌بایست در اسناد بالادستی و سیاست‌های کلان مورد توجه قرار گیرد، یک نگاه همه‌جانبه‌نگر و نه محدود به مرکز است؛ درحالی‌که ما شاهد این موضوع هستیم که در سیاست‌گذاری‌ها اغلب مرکز مورد توجه قرار دارد و به عنوان محور و اصل در نظر گرفته می‌شود و پایتخت و مراکز استان‌ها را به کل کشور تعمیم می‌دهند، اما ایران یک کشور پهناور و وسیع با قومیت‌های مختلف و امکانات متفاوت است. منظور بنده در اینجا محرومیت مناطق ازنظر امکانات مادی نیست، بلکه می‌خواهم بگویم فرهنگ‌ هر منطقه با مناطق دیگر متفاوت است. ممکن است در یک استان دختران مجبور باشند در سن خاصی ازدواج کنند و یا تحصیلات خاصی داشته باشند، اما در تهران چنین مسائلی وجود نداشته نباشد. با این حال ما بیشتر به پایتخت، کلان‌شهرها و شهرهای بزرگ توجه می‌کنیم و سیاست‌های کلانی که در نظر گرفته می‌شود ناظر به نیازهای گسترده و تفاوت فرهنگ‌ها نیست. به عنوان مثال همین مساله حضور زنان در ورزشگاه ها که رسانه ها به آن می‌پردازند تا چه اندازه دغدغه دختران روستایی است؟ ممکن است دغدغه آن‌ها اتمام تحصیلات متوسطه در دبیرستان باشد، با این حال تا یک مقطع خاص می‌توانند به مدرسه بروند و پس از آن جایی برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر در محل زندگی آن ها وجود ندارد. شاید نوع انتخاب همسر و ازدواج در سنین خاص جزو دغدغه های آن ها باشد و دغدغه‌های بسیار متفاوت دیگری داشته باشند، با این وجود من چنین انعکاسی را در سیاست‌های کلان مشاهده نمی‌کنم.

پس نمی‌توانیم یک نسخه واحد برای دغدغه‌های دختران بپیچیم؟

قطعاً همین‌طور است، چرا که اگر بخواهیم از دغدغه های دختران نسل جوان بگوییم باید به این پرسش پاسخ دهیم که منظور ما از دختران جوان، کدام دختران هستند؟ دختری که در فلان روستا در سن ۱۳ سالگی علاقه‌مند به ادامه تحصیل است، با این وجود خانواده اصرار می‌کنند که ازدواج کند، یا دختری که در یک شهر کوچک زندگی می‌کند و قصد دارد برای ادامه تحصیل در دانشگاه به شهر دیگری برود و خانواده اش اجازه نمی‌دهد؟ یا دختری که در یک شهر بزرگ و پر از امکانات دغدغه آزادی‌های بیشتر را دارد؟ همه این‌ مسائل دغدغه به حساب می‌آیند، اما نوع مسئله به‌کلی عوض می‌شود. ناهمگن بودن دغدغه‌ها موجب شده تا بسیاری از صداها شنیده نشود و در نتیجه بیشتر توان‌ و ظرفیت دستگاه های اجرایی صرف پاسخگویی به صداهایی شود که بیشتر شنیده می‌شود. من بارها در کلاس های درس از دختران دانشجو پرسیده‌ام که اگر درهای ورزشگاه باز شود، دغدغه ها و مشکلات چند درصد از بانوان ایرانی حل خواهد شد؟ مسئله این است که ما باید کمی عقب‌تر بایستیم. همان‌طور که اشاره کردم این ناهماهنگی بین ارگان‌های تصمیم‌گیرنده و بدون متولی ماندن چنین تصمیم‌گیری‌هایی سبب شده است تا چنین مشکلاتی رخ دهد. برای همین به شورای فرهنگی زنان اشاره کردم که می‌بایست صحبت‌های طیف های مختلف را بشنود، محدودیت‌هایی که این رفتار ایجاد می‌کند و نیازهایی که دارد را در نظر بگیرد و سپس به ساماندهی این‌ مسائل بپردازد. متأسفانه در شرایط موجود وزیر یک‌چیز می‌گوید، نماینده چیز دیگری می‌گوید و مدیر، مسئول و فعالان هر بخش موضع متفاوت خود را دارند. این مساله مصداق بی‌صاحب بودن بعضی از مشکلات دختران نوجوان و جوان جامعه ماست. در حقیقت توجه به مسائل کلان‌شهرها و نداشتن هماهنگی در سطح کلان سبب شده است تا بسیاری از مسائل دختران و زنان دیده نشود. اگر بخواهیم در رابطه با دختران جوان صحبت کنیم برنامه‌های خاص، سیاست‌ها و آموزش‌های موردنیاز را مشاهده نمی‌کنیم. البته ممکن است در یکسری قالب‌ها به عنوان مثال در چشم‌اندازهای کلی تعداد دختران تحصیل‌کرده و شاغل مشخص شده باشد، اما مسائل ریز و درشت مختلف در نظر گرفته نشده است. درباره تفاوت زن و مرد دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد؛ دیدگاه هایی همچون برابری، تساوی و عینیت. اما واقعیت این است که نقش‌های خانوادگی زنان و مردان و مسئولیت‌های اجتماعی آن‌ها با یکدیگر تفاوت دارد. نمی‌توان برای هر دو جنس یک برنامه‌ریزی انجام داد اما متاسفانه ما این کار را کرده‌ایم، مخصوصاً در حوزه تحصیل این امکان فراهم شده است و سطح انتظار را تغییر می‌دهد. بنابراین باید بسیار دقیق‌تر عمل کرد.

تأثیر فقدان سیاست‌گذاری‌ها و ناهماهنگی‌ها را بر دختران چطور ارزیابی می‌کنید؟

در نتیجه عدم سیاست‌گذاری‌ها دختران جوان جامعه با مشکلات و چالش های مختلفی دست و پنجه نرم می‌کنند. بنده مشغول به تدریس در دانشگاه هستم و معمولاً با ترم اولی‌ها سر و کار دارم، یعنی گروه‌های نوجوانی که تازه وارد جامعه شده‌اند. چالش‌هایی که با آن ها دست‌به‌گریبان هستند مانند پایین بودن اعتمادبه‌نفس در حوزه‌های ارتباطی و در ارتباط با بدن خود، اغلب آن ها را وادار به انجام عمل‌های زیبایی صورت و بدن می‌کند. همین مساله موجب شد سال گذشته یکی از دانشجویان برتر کشور هنگام عمل زیبایی جان خود را از دست بدهد! یعنی یک دختر جوان با بدن خود کنار نیامده و این مساله مربوط به نداشتن اعتمادبه‌نفس است.

تفاوت نسل جوان امروز با نسل‌های گذشته چقدر در این زمینه تأثیرگذار است؟

نسل جوان کنونی خواسته‌ها، زبان، گفتار و فرهنگ مخصوص به خود را دارد که ما با آن‌ها فاصله داریم. بنده نمی‌خواهم بگویم ارزش‌ها بسیار متفاوت شده و این نسل، نسل خوبی نیست. به‌عنوان یک استاد شاید اول هر ترم کمی با یکدیگر بحث و گفتگو داشته باشیم، اما برداشت من این است که نسل جدید بچه‌های فهمیده و بسیار خوبی‌ هستند، ارزشمندند و برای یکسری چیزها ارزش قائل اند، با این وجود طرز بیان و خواسته‌هایشان با یکی دو نسل پیش بسیار تغییر کرده است. حتی از کلماتی استفاده می‌کنند که برای ما قابل فهم نیست، افرادی را می‌شناسند که ما نمی‌شناسیم و به موضوعاتی علاقه‌مند هستند که ما از آن ها اطلاعی نداریم.

ابزارهای ارتباط با نسل جوان تغییر کرده است؟

در زمان مادربزرگ و مادر من ابزارهایی مانند مجلات، روزنامه، کتاب و رادیو نقش تغییر و اصلاح فرهنگ را بر عهده داشتند، در زمان من و فرزندانم نیز رسانه‌ای مانند تلویزیون این نقش را ایفا می‌کرد، اما بنده فکر می‌کنم در حال حاضر صداوسیما در رده‌های پایین‌تری قرار دارد و فرهنگ‌سازی برای نسل جوان در فضای مجازی، شبکه‌های اجتماعی و اینترنت اتفاق می‌افتد. هرچند برخی شبکه اجتماعی مانند توییتر فیلتر هستند، با این حال می‌بینیم که تعداد زیادی از جوانان در این شبکه اجتماعی مشغول به فعالیت هستند درحالی‌که هیچ سیاست‌گذاری برای این بخش انجام نشده است. شبکه‌های اجتماعی همچون تلویزیونی است که هیچ کس عهده دار آن نیست و همه افراد می‌توانند در آن فیلم، خبر و نمایش پخش کنند. ما این فضا را رها کرده ایم و نهایت تصمیم ما این است که اینترنت را قطع کنیم یا به فیلتر متوصل شویم که امکان‌پذیر نیست. درواقع ما نه با زبان نسل جدید آشنایی داریم و نه ابزاری که با آن کار می‌کنند را می‌شناسیم (منظور ابزاری است که مورد تائید سیاست‌گذاران، برنامه ریزان و کارگزاران فرهنگی قرار گرفته باشد). این مساله نیز از دیگر مشکلات دختران نسل جوان است. درواقع ما نتوانسته‌ایم برای آن‌ها منابع درست فراهم کنیم.

و در این شرایط چطور می‌توانیم برای دختران جوان ایرانی برنامه‌ریزی کنیم؟

اول اینکه می‌بایست تحقیق، مطالعه و آمارگیری در سطح ملی انجام شود. در دومین گام باید مناطق مختلف و کلان‌شهرهای بزرگ را جدا از یکدیگر در نظر گرفت، چون حتی شهری مانند اصفهان را نمی‌توان با یک شهر دیگر مقایسه کرد و وضعیت یک دختر از نظر فرهنگی ممکن است با دختر دیگری در یک کلانشهر دیگر متفاوت باشد. معمولا هر اندازه شهرها کوچک‌تر و به مرز نزدیک تر باشند، مشکلات آن‌ها نیز متفاوت است. البته بنده قصد ارزش‌گذاری ندارم، فقط می‌خواهم بگوییم نیازها، خواسته‌ها و شرایط دختران متفاوت است و با یک نگاه نمی‌توان به دسته‌بندی همه مشکلات دختران ایرانی پرداخت. با همه این اوصاف، همان‌طور که گفتم عدم اعتمادبه‌نفس در میان دختران نوجوان و جوان در مناطق مختلف کشور مشاهده می‌شود. برخوردار نبودن از مهارت‌های خوب زیستن، نداشتن تصویر مثبت نسبت به خود و پایین بودن اعتمادبه‌نفس در دختران نوجوان ما وجود دارد. از سوی دیگر والدین با زبان نسل نوجوان امروز آشنایی ندارند و رسانه مناسب و راه‌های ارتباطی برای اینکه آن‌ها را مخاطب قرار دهیم وجود ندارد.

به نظر می‌رسد این مسئله نتیجه بی‌توجهی و غفلت در سال‌های گذشته است؟

مسئله این است که در چندین سال پس از انقلاب، دیدگاه‌ها و جناح‌های مختلف هم در قوه مجریه و هم در قوه مقننه وجود داشته است، با این حال بنده شخصاً این‌طور درک کرده‌ام که ارزش‌گذاری برای زنان چندان مفهومی ندارد. بسیاری از مواقع مشاهده می‌کنیم که از بانوان برای پر کردن میدان یا رأی دادن دعوت به مشارکت می‌شود، اما بعد از اتمام کار وسط راه رها می‌شوند. هیچ دوره‌ای یک برنامه یا اقدام با هدف و بودجه مشخص به مرحله اجرا نرسیده است یا لااقل بنده چنین چیزی سراغ ندارم. به‌طورکلی با مسائل دختران به صورت جدی مواجهه نمی‌شود. تنها جایی که فضا کمی باز شده و مانعی گذاشته نشده است، ورود به دانشگاه و ادامه تحصیل بوده که در نتیجه آن یک‌مرتبه با سیل دختران تحصیل‌کرده در جامعه مواجه شدیم. حدود ۷۰ درصد از افرادی که برای کنکور ثبت‌نام می‌کنند دختران هستند و با اعمال یک سهمیه‌بندی که در بعضی از رشته‌ها بلامانع است و نبود آن موجب ایجاد مشکلاتی می‌شود، بیش از ۵۵ درصد از ورودی‌های دانشگاه ها دختران هستند. حال تصور کنید دختری که دیپلم دارد یا تحصیلات خود را تا مقطع لیسانس ادامه داده است، وضعیت شغل و ازدواج او در آینده چه تفاوتی پیدا می‌کند؟ من دانشجویانی داشته‌ام که از مناطق دورافتاده یا روستایی می‌آمدند، در دوران همه‌گیری کووید-۱۹ و آموزش آنلاین منطقه آن‌ها اینترنت نداشت و وقتی می‌خواستیم سی دی کلاس‌های ضبط شده را برایشان ارسال کنیم، آدرس پستی نداشتند و باید این بسته ها را به جایی ارسال می‌کردیم که دسترسی داشته باشند و بتوانند تحویل بگیرند. حالا تصور کنید در آن روستا چند دختر ادامه تحصیل می‌دهند و پس از اینکه در یک شهر بزرگ تحصیلات خود را تمام می‌کنند و پزشک، کارشناس و مهندس می‌شوند، قرار است در آینده چه کنند؟ تناقض‌ها و تفاوت‌های فرهنگی را مشاهده می‌کنند و اشتغال و ازدواج آن‌ها در آینده بسیار سخت می‌شود؛ دخترانی که ازدواج نمی‌کنند چون مورد هم کفو با آن ها در محل زندگی شان وجود ندارد، بنابراین نمی‌توان به این دختران ایراد گرفت. پس مسئله این نیست که تنها موانع را بر طرف کنیم، بلکه باید زیرساخت‌های بسیاری فراهم کنیم، اما متأسفانه به آن‌ها توجه نمی‌کنیم و بعد گرفتار مشکلات بیشتری می‌شویم.

به نظر شما نام‌گذاری روزی به نام دختر می‌تواند حس خوب دیده شدن را به دختران ما بدهد؟

از این نمونه ها زیاد داریم؛ روز دختر، کارگر، معلم، مادر، زن و … واقعیت این است که ما کارهای نمادین بسیاری انجام می‌دهیم، درصورتی‌که از نظر بنده در این روزها افراد باید از حقوق و تکالیفشان و شرایطی که موجب بهبود وضعیت آن‌ها می‌شود صحبت کنند. روز دختر هم یک روز جشن می‌گیریم و بعد سیاست‌های ناهماهنگ و همان وضعیت قبلی را داریم اگر در یک روز مشخص مورد قدردانی قرار گیرم، ولی در ۳۶۴ روز باقی سال بی‌توجهی شود چندان پاسخگوی من نخواهد بود، بنابراین اصل این روز باید به آگاهی بخشی در حوزه‌های مختلف سلامت روان، سلامت جسم و مسائل دیگر دختران پرداخته شود و به تبریک و جشن تقلیل ندهیم.