گزارش اختصاصی جهان‌بانو از خانه سالمندان؛

نقش خانه سالمندان در بهبود وضعیت زندگی یک سالمند

فریده خانم همچنان در راهروها و طبقات با اخلاق دلنشینش غمی که از خانه‌ی سالمندان بر دلمان نشسته بود را کمرنگ می‌کرد و با عکس‌های جوانیش که در کنار تختش نشان از یک خانم پرشور می‌داد، خاطره می‌گفت

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی جهان‌بانو، در یکی از روزهای زمستان تصمیم گرفتم به همراه محفل ادبی فرهنگی گوهرشاد که دعوتم کرده بودند، راهی خانه سالمندان فاطمیه در صفاشهر قم شوم. درگیر احساسات عجیبی بودم چون تا به حال خانه سالمندان نرفته بودم.

در بدو ورود با نگاه‌های یک سالمند پر از لبخند روبرو شدیم که در ادامه هم متوجه شدم گل لبخند این خانه‌ی سالمندان است. اسمش زهرا بود اما اصرار داشت که فریده صدایش کنند، بلند می‌خندید و حرف می‌زد و راهنمایی می‌کرد.

 این ساختمان در سه طبقه مهیای حضور سالمندان شهر قم بود و تمام تلاشش این بود که خدمات خوب و بجایی در اختیار نیاز خانواده‌ها قرار دهند. کیفیت زندگی سالمندان هم برای خانواده‌ها و هم برای جامعه مهم است و من به عنوان یک گزارشگر تلاشم این بود که اندکی از حضور سالمند را در خانه‌ی سالمندان به تصویر گزارش دربیاورم.

در همین مسیر سعی کردم هم گفتگویی با سالمندانی که توانمند در گفتگو بودند، داشته باشم و هم از مسئول محترم خانه‌ی سالمندان فاطمیه احوال و نیازهای سالمندان را بپرسم. علاوه بر اینها عیادت و سرکشی یک محفل ادبی و فرهنگی با آن‌همه روحیه‌ی لطیف ادبی و شعری دلگرمیِ دست سالمندی بود که در آنجا حضور داشت.

خانم سمیه خردمند مسئول محفل ادبی گوهرشاد ضمن معرفی رویکرد محفل ادبی گوهرشاد به بیان احساسات خود در آنجا پرداخت و اینچنین مطرح کرد:

به نظرم شاعر پیش از آنکه دغدغه‌ی شعر بیاید سراغش، نیازمند این است که خودش را تربیت کند، آن‌وقت است که ابیات و کلماتش مخاطب را تحت تاثیر قرار می‌دهد. شاعر باید لنز دوربینش را در زوایای مختلف جامعه اعم از پنهان و پیدا بچرخاند، تا طبق وظیفه‌اش کلمات را به استخدام بگیرد و تراوشات ذهنی‌اش را روی کاغذ بیاورد.

وی در ادامه با اشاره به حضور اجتماع در شعر شاعران گفت: این نگارش‌ها نیازمند این است که نویسنده یا شاعر سراغ سوژه‌هایی برود که عموما فراموش شده‌اند و گوشه‌ای از دنیای ما در مظلومیتی عمیق فرو رفته‌اند. بانوان محفل شعر گوهرشاد قم، گام‌هایی را در این زمینه برداشته‌اند.

گام اول هم‌صحبتی در کنار بانوان زندان قم بود و گام دوم عیادت از مادران سالمند خانه‌ی سالمندان قم که این  دیدار و ملاقات جان تازه‌ای به آنها داد.

شاعری که دردها را از نزدیک می بیند، اندیشه و احساسش را واضح‌تر به مخاطب منتقل می‌کند و این یعنی همان اثرگذاری شعر. چشم‌های مادران، در سرای سالمندان، ناگفته‌هایی داشت که شاعران می شنیدند، بدون اینکه کلمات بیانشان کنند.

در ادامه فاطمه خوارزمی فعال حوزه زنان و خانواده و از شعرای گوهرشاد بیان کرد: از آنجایی که سالمندان در سرای سالمندان خیلی احساس تنهایی می‌کنند، ما شعرا تصمیم گرفتیم که به اینجا بیاییم، تا بتوانیم در هفته‌ای که به نام روز مادر عجین شده است، خوشحالشان کنیم.

اینکه چرا ما جمع شعرا به اینجا آمدیم به این دلیل است که به نظرم باید شعر را در جامعه ترویج بدهیم. یکی از مکان‌هایی که برای ترویج شعر خوب است و غریب افتاده، سرای سالمندان است و کمتر به آن توجه شده است. ما گزینه‌های دیگر را هم مثل مادر شهدا، باشگاه‌ها و گروه‌های فرهنگی فعال هستند را هم داریم ولی با رصدهایی که داشتیم دیدیم که به خانه سالمندان از نظر کارهای فرهنگی کمتر توجه شده است. به همین خاطر تصمیم گرفتیم که با گل و شیرینی به اینجا بیاییم.

کسی که به سن سالمندی می‌رسد نیاز دارد که کسی بیاید، همراهش باشد و با او صحبت کند و باید توجه داشت که این نیاز در سالمندی خیلی بیشتر از وقتی است که در جوانی هستیم.

فریده خانم همچنان در راهروها و طبقات با اخلاق دلنشینش غمی که از خانه‌ی سالمندان بر دلمان نشسته بود را کمرنگ می‌کرد و با عکس‌های جوانیش که در کنار تختش نشان از یک خانم پرشور می‌داد، خاطره می‌گفت و با ذهنی آلزایمرگون از خودش و عکس‌هایش تعریف می‌کرد. آن طرف‌تر پرچم متبرک به حضرت زینب سلام‌الله علیها از طرف دوستان گوهرشادی تخت به تخت می‌چرخید و عطرِ حرم خانم را به رخ می‌کشاند.  

در یکی از طبقات، سالمندی با چهره‌ای آرام منتظر آمدن ما  نزدیک تختش بود و تسبیح به دست دلنشین‌تر دیده می‌شد که دوستان تصمیم گرفتند یک حافظ‌خوانی داشته باشند که توسط دوربین جهان‌بانو ثبت شد.

آنچه برای من به عنوان یک خبرنگار جلوه نمود، درد دل‎هایی بود که از این بانوان سالمند می‌شنیدم و نیازهایی که بر زبان می‌راندند و توقعاتی که داشتند. با همین دلیل خواستم از سرکار خانم رحیمی‌پور مدیر موسس مجموعه گفتگویم را پیش ببرم.

رحیمی‌پور هم از سال تاسیس گفت و هم از دغدغه‌های خودش و ادامه داد: ما در سال ۱۳۷۹ موافقت اصولی را از تهران گرفتیم. واقعیت این است که ما یک سفر حج دانشجویی رفتیم. در آن سفر با همسرم نیت کردیم که یک کار خیر را شروع کنیم که هم کار خیر باشد، هم خدمت به خلق و هم رضای خداوند. در کعبه با هم این تعهد را کردیم. بعد از اینکه آمدیم خودمان هم متوجه نشدیم که چطور در این راه افتادیم که چنین تصمیمی را گرفتیم، چون اصلاً در مسیر این کار نبودیم. خداوند توفیق داد در سال ۱۳۷۹ که طرح من تمام شد، موافقت اصولی را از تهران گرفتیم و از سال ۱۳۸۰ هم عملاً مرکز را تأسیس کرده و مشغول به کار شدیم و به سالمندان خدمت کردیم. تا الان هم با هر سختی که بوده اینجا را نگه داشتیم.

وی در ادامه بیان کرد: بهترین چیز برای یک سالمند، مراقبت از روحیه او است. سالمند نیاز به همراهی، همفکری و همدردی دارد. سالمندان متأسفانه از دو جهت مشکل پیدا می‌کنند. هم جسمی هستند؛ یعنی مثل یک مریض ضایع نخاعی و وابسته به تخت هستند و از طرف دیگر یک سالمند دچار زوال عقل هم می‌شود، مثل بیماری آلزایمر.

 آلزایمر دقیقاً مثل یک بیمار اعصاب و روان است. به خصوص شروع آلزایمر این علائم را دارد. از دو جهت مشکل دارند و به همین خاطر نگهداری اینها بسیار مشکل است. در منزل می‌تواند سیستم خانواده را کلاً به هم بریزد. به همین خاطر بهترین چیزی که می‌توانیم برای آنها انجام دهیم صبر است و باید فکر کنیم و آن چیزی که به صلاح یک سالمند است برای او انجام بدهیم.

رحیمی پور تصریح کرد: به نظر من نگهداری از سالمند یکی از بزرگترین دغدغه‌ها است. تمام بیماری‌ها در سالمندان است. ما الان خودمان سالمند دیابتی، فشارخونی، آلزایمری و … داریم. عدم تحرک دارند که باعث می‌شود زخم بستر بگیرند. یک صبری می‌خواهد و دیگر اینکه سالمندان می‌خواهند که طرف مقابل واقعاً او را درک کند.

رحیمی پور از رسیدگی دولت و خیرین محترم گفت که باید بیش از پیش به نیازهای سالمندان توجه داشته باشند و توجه سازمان بهزیستی را خیلی مهم ابراز کرد.  

در انتهای دیدار، نگاهم به چهره‌های پر از درد اما امیدوار سالمندان خیره ماند و از خداوند متعال برایشان آرامش را طلب کردم.

گزارشگر: مهتا صانعی