نجات دختران شهرنو توسط شیخ حسین انصاریان

شیخ حسین انصاریان در سال‌های پیش از انقلاب بخشی از وجوهات شرعی دریافتی توسط خود را با اجازه امام خمینی برای نجات روسپیان قلعه شهرنو صرف کرد.

حجت‌الاسلام هادی عجمی از فعالان فرهنگی نوشت: سخنرانی شب‌های احیای حاج حسین انصاریان، دلنشین است و مشتریان همیشگی خود را دارد. اما امسال این سخن ایشان در سخنرانی شب بیست‌ویکم ماه مبارک رمضان در فضای مجازی بیشتر از معمول دست به دست شد:

«۹۰ درصد خانم‌های بی حجاب را مقصر نمی‌دانم و خیلی هم دعاگوی آن‌ها هستم و دلم برایشان می‌سوزد حتی اگر بگویند غلط کرده‌ای. باطن این خانم‌ها با خدا است. با نماینده‌های آن‌ها صحبت کنید و خواسته‌هایشان را بشنوید!»

گاهی چنین سخنانی را سیاسیونی می‌گویند تا بتوانند از طریق جذب این گروه از جامعه، برای خود مقبولیتی درست کنند. اما این قضاوت نمی‌تواند در مورد حجت الاسلام حاج حسین انصاریان صحیح باشد؛ زیرا ایشان قبلا این کار را کرده است!

شهرنو یکی از مصادیق بارز شعار «زن زندگی آزادی» در مسلک پهلوی‌ها بود. محله‌ای که در آن زنان فاسد در آن جمع شده بودند. زنانی که بسیاری از آن‌ها فریب خورده یا در چنگال مردان و زنان سرکرده آن محله بودند تا تنشان را بفروشند و با پولش به آن‌ها باج بدهند.

در آنجا دخترانی وجود دارند که مثلا از دوست پسرشان فریب خورده‌اند یا از خانه فراری بوده و به تور آدم پستی افتاده و بدین مرکز فروخته شده‌اند و اکنون روی برگشتن به خانه خود را ندارند. رؤسای آنان به هیچ وجه دست بردار نیستند و برای محکم کاری از زنان بیچاره سفته و ضمانت گرفته‌اند.

آمار تعداد زنان آن محله مختلف گزارش شده، اما از هزار و پانصد نفر تا چهار هزار نفر گفته شده است. این زنان حتی درکودتای ۲۸ مرداد نیز به پهلوی کمک کردند و پس از آن زاهدی برای آن محله دیوار درست می‌کند و سامانی به امنیت آن می‌دهد. خدمات پهلوی به آن زنان همانند الگوی غربی است؛ برای آن‌ها کارت بهداشت صادر می‌کند و برای برخی از آن‌ها کارت عبور و مرور؛ همین!

پس از انقلاب، اما مدل برخورد با آن‌ها متفاوت می‌شود. الگویی تربیتی که در صدد حل مشکل آنهاست؛ نه حذف آنها!. تنها تعدادی از سرکرده‌های ظالم آن‌ها به جرم افساد دستگیر و به ظلم‌هایی که کرده‌اند رسیدگی می‌شود، اما با نگاهی پدرانه به زن‌های مظلوم آن محله کمک می‌شود. افراد متعددی به آن زنان کمک می‌کنند از جمله حجت الاسلام حاج حسین انصاریان جوان!

شیخ حسین انصاریان در سال‌های پیش از انقلاب بخشی از وجوهات شرعی دریافتی توسط خود را با اجازه امام خمینی برای نجات روسپیان قلعه شهرنو صرف کرد. او در این خصوص می‌گوید: «با چهار هزار زن بدکاره مصاحبه کرده‌ام و با آنان روبرو شده‌ام. البته این کار را اغلب بدون لباس روحانیت انجام داده‌ام، از ترس اینکه اگر مرا ببینند، آبروی کل روحانیت می‌رود. چهار هزار زن بدکاره توبه کرده‌اند و مدارکشان هم در دادستانی موجود است. خیلی‌هایشان را خودم شوهر دادم و بسیاری هم فرزنددار شده‌اند و پای منبر‌هایم می‌آیند. البته در بخشی از کار غفلت کرده‌ام، چون باید مصاحبه‌ام را با این‌ها که سنشان از ۱۸ تا ۳۵ سال بود، ضبط می‌کردم و علت گرفتاریشان را در این کار جست‌وجو می‌کردم. اگر این کار انجام می‌شد، بهترین کتاب آسیب‌شناسی اجتماعی تدوین می‌شد، همچنان که برخی علما به من تذکر دادند که با این غفلت، ضربه شدیدی به آسیب‌شناسی این امر در کشور وارد شد.

پس از انقلاب آن خانه‌ها خریده شد و منطقه با خاک یکسان شد. بخشی به بیمارستان فارابی واگذار و بخشی پارک شد. گاهی رسانه‌ها با زنانی که از آن مراکز فساد رهایی یافته و دنبال زندگی سالمی رفته بودند، مصاحبه می‌کردند. روزی یکی از مصاحبه‌ها از رادیو پخش شد. خبرنگار از دختر جوانی سوال کرد که «شما قبلاً کجا بودید و چه می‌کردید؟» او گفت: «من اصلاً به قبل و بعد کاری ندارم و هیچ حرفی برای گفتن ندارم. فقط این را بگویم که یک نفر آمد و مرا نجات داد که او هم پدر من است و هم عمویم، هم برادر و دایی و مادرم، او همه کاره من است. او شیخ حسین انصاریان است.» (روایت جواد موگویی از کتاب خاطرات شیخ حسین انصاریان، صفحات ۱۷۶- ۱۸۰)

بنابراین حاج حسن انصاریان از کسانی است که خود به حرفش عمل کرد و سپس به دیگران این سفارش را می‌کند.»