نبرد با کلیشه‌ها؛ روایت قدرت زنان معلول

کتاب «چه کسی زندگی معمولی می‌خواهد؟» با لحنی شاد، به ارائه روایت‌هایی تازه از زنان معلول می‌پردازد که علی‌رغم مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، زندگی‌ شاد و کاملی را تجربه می‌کنند.

هنگامی که فرانسیس رایان نوشتن کتاب دوم خود را آغاز کرد، بعید بود تصور کند انتشار آن، با شروع دور جدیدی از کاهش بی‌رحمانه مزایای معلولان تا چه اندازه ضروری و در زمان مناسب از آب درآید. کتاب «چه کسی زندگی معمولی می‌خواهد؟» رویکردی صمیمانه‌ دارد. این کتاب که نوعی بیانیه، خاطره‌نویسی و راهنمای عملی است، به موضوعات شخصی‌تری مانند قرار عاشقانه، روابط و تصویر بدن می‌پردازد، به‌خصوص درباره زنان معلول. اما اگر برای زنان، امر شخصی همیشه سیاسی است، برای زنان معلول این موضوع بیشتر صدق می‌کند؛ تقریباً همه جنبه‌های زندگی برای زنان معلول تحت تأثیر زیرساخت‌های ناکافی و نگرش‌های اجتماعی است که می‌تواند دسترسی را دشوار کند؛ از مسائل خصوصی مانند لباس گرفته تا مسائل ساختاری‌تر مثل آموزش، نمایندگی و مراقبت‌های بهداشتی که رایان همه این موضوعات را با طنزی تلخ و تحلیلی قوی مورد بررسی قرار می‌دهد.

در سال‌های اخیر، رایان به یکی از معتبرترین افراد در بحث نمایندگی و سیاست مرتبط با افراد معلول در بریتانیا تبدیل شده است. هرچند او از اینکه به‌عنوان «ستون‌نویس معلولیت» گاردین معرفی می‌شود، ناراضی است. رایان که از کودکی از ویلچر استفاده می‌کند و در حال حاضر با اثرات بیماری مزمن نیز دست و پنجه نرم می‌کند، از زاویه‌ای می‌نویسد که هنوز هم در رسانه‌های جریان اصلی مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد.

او تعریف گسترده‌ای از معلولیت دارد و به این آمار اشاره می‌کند که حدود یک‌چهارم مردم بریتانیا معتقدند دارای معلولیت هستند؛ بین مصاحبه‌شوندگان مشهورش، نه‌تنها زنانی با ناتوانی‌های جسمی آشکار، بلکه افرادی با معلولیت‌های پنهان مانند ام.ای یا اندومتریوز و کرون، همچنین افسردگی، اختلال دوقطبی و نورودایورجنت‌ها نیز جای دارند. او می‌نویسد: «هیچ‌کس واقعاً درباره معنای زن معلول بودن، به‌خصوص اگر جوان باشی، صحبت نمی‌کند» و در فصل روابط به اهمیت پیدا کردن جامعه‌ای اشاره می‌کند که بتوانی در رابطه با تجربیات مشترک با آن‌ها صحبت کنی و بخندی.

این کتاب راهی است برای نشان دادن چنین جامعه‌ای به خوانندگان که در آن می‌توانند روایت‌هایی خشم‌آور، امیدبخش و الهام‌بخش از زنانی با انواع معلولیت بیابند که علی‌رغم موانع بزرگ در عرصه‌هایی مثل رسانه، پزشکی، ورزش، سرگرمی، روان‌شناسی و سیاست به موفقیت رسیده‌اند. اما حیف خواهد بود اگر عنوان فرعی استکتاب باعث شود افراد بدون معلولیت خود را مخاطب آن ندانند، چراکه آنچه در این کتاب بیان شده است، نشان‌دهنده موضوعاتی است که برای افرادی که آن‌ها را تجربه نکرده‌اند، اغلب نامرئی است و حل آن‌ها به مشارکت همگانی نیاز دارد.

با این وجود، شاید چشمگیرترین ویژگی کتاب، لحن اغلب شاد آن باشد. هرچند در نحوه رفتار با زنان معلول، آن‌طور که ستون‌های آتشین رایان بعد از کاهش‌های اخیر در حمایت‌های رفاهی نشان داده، دلایل فراوانی برای خشمگین شدن وجود دارد، اما کتاب «چه کسی زندگی معمولی می‌خواهد؟» همچنین فراخوانی جسورانه برای در آغوش گرفتن آن چیزی است که رایان آن را «شادی معلولیت» می‌نامد؛ تلاشی برای نشان دادن زنانی معلولی که زندگی‌هایی کامل و شاد دارند و به این ترتیب به مقابله با کلیشه‌های رایج می‌پردازد.

زنان بدون معلولیت هم می‌توانند از فصل مربوط به تصویر بدن او درس‌های ارزشمندی در مورد پذیرش خود و رهایی از استانداردهای زیبایی یاد بگیرند. زنانی که رایان برای مصاحبه انتخاب کرده، همان الگوهایی هستند که خودش آرزو می‌کرد در دوران نوجوانی آن‌ها را می‌شناخت؛ در فصل پایانی کتاب، هر یک از مصاحبه‌شوندگان، توصیه‌هایی کوتاه برای زندگی ارائه داده‌اند که از جمله آن‌ها می‌توان به کیتی پایپر، تنی گری-تومپسون و جمیلا جمیل اشاره کرد.

در زمانی که موضوع معلولیت همچنان مورد تردید و برداشت‌های نادرست قرار می‌گیرد، رایان تصویری ارائه می‌کند از اینکه زنان معلول تا چه اندازه به جامعه کمک می‌کنند.

ایبنا