نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
به گزارش جهان بانو، کتاب «ساجی» که خاطرات نسرین باقرزاده را در بر دارد، توسط بهناز ضرابیزاده به رشته تحریر درآمده است. امسال نیز چاپ پنجم این اثر همزمان با سالروز آزادی خرمشهر با طرح جلد و صفحهآرایی جدید به وسیله انتشارات سوره مهر به چاپ رسید. نسرین باقرزاده بانویی خرمشهری است که در کنار […]
به گزارش جهان بانو، کتاب «ساجی» که خاطرات نسرین باقرزاده را در بر دارد، توسط بهناز ضرابیزاده به رشته تحریر درآمده است. امسال نیز چاپ پنجم این اثر همزمان با سالروز آزادی خرمشهر با طرح جلد و صفحهآرایی جدید به وسیله انتشارات سوره مهر به چاپ رسید. نسرین باقرزاده بانویی خرمشهری است که در کنار همسرش بهمن باقری زندگی خوبی را سپری می کرده و هرگز تصور نمیکرد که جنگ وارد خانهاش شود. با این وجود ناگهان جنگ آغاز می شود و معادلات زندگی وی به هم میریزد. این بانوی خرمشهری روزهای آغازین جنگ در خرمشهر حضور داشته است و پس از آن مجبور میشود که شهر خود را ترک کند و در کنار زنان دیگر خانواده اش به شیراز برود، اما مردان در خرمشهر میمانند و از آن محفاظت میکنند.
«ساجی» روایت زندگی در روزهای جنگ است؛ روایتی که در آن حضور بانوان در جنگ و همراهی آنان در کنار مردانشان به شکل متفاوتی به تصویر کشیده شده است. روایت این اثر قبل از جنگ آغاز می شود و سالهای کودکی راوی را نیز در بر میگیرد، با شروع جنگ به اوج میرسد و روایتی پویا و جدید از پایداری در خرمشهر و جنگ تحمیلی را برای خوانندگان ترسیم میکند.
بهناز ضرابیزاده نویسنده این کتاب که در کارنامه خود آثاری مانند «دختر شینا» و «گلستان یازدهم» را دارد، اینبار سراغ یکی از بانوان خرمشهری رفته و روایت وی از روزهای دفاع مقدس را برای مخاطب تالیف و تدوین کرده است که در آن تصویری کمتر دیده شده از زندگی زیر آتش و خمپاره ترسیم شده است. گفتنی است که تا به امروز دو ترجمه به زبانهای عربی و انگلیسی از «ساجی» منتشر شده تا خوانندگان این دو زبان نیز از روایت های بانوی ایرانی که در گیرودار جنگ زندگی را ادامه داده است، بهره مند شوند.
کیانوش نورشاهی محقق و دوستدار ادبیات دفاع مقدس و حوزه کتاب در یادداشتی که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده، این اثر را معرفی کرده و به مرور آن پرداخته است.
مشروح متن اینیادداشت را در ادامه از نظر خواهید گذراند:
قصه غصه که شیرین نمیشود، حتی اگر آن را از زبان گرم و گیرای نسرینبانوی جنوبی همسر شهید بهمن باقری بشنویم. داستان «ساجی» به قلم بهناز ضرابیزاده با رنج، بیماری و آوارگی در دوران شیوع تیفوس آغاز میشود. تا دوره ویرانیهای جنگ جهانی دوم ادامه مییابد و با پایان این جنگ میرسد به آغاز فصل آرامش، چشیدن مزه زندگی، حکایت کودکانهها و جست و خیزهای شیرینش، عروسیها و مهمانیهای شاد و رنگارنگ و… . اما گویی آرامش پایی گریزان دارد از این زندگی. در اوج شادی و فراغت کودکانه امواج دریا پدر نسرین ۸ ساله را از او میرباید. نسرین که پدر را عاشقانه دوست دارد به شدت آزرده و افسرده میشود. اما با وجود سن کمش حرارت عشقی پاک دلش را گرم میکند.
با آغاز عشق بهمن و نسرین عطر نفسی تازه در قصه میپیچد و شادمانیهای هر چند کوتاه داستان آغاز میشود تا او در شانزده سالگیاش به وصل بهمن میرسد. آن روز صبح که چشمانش را گشود خانه پر بود از شور و حرارت رفتوآمدها. ریسهها و چراغانیهای حیات و بوی گلاب و نقل و شیرینی برایش نوید وصل را به ارمغان آورده بود. اینجاست که دلت میخواهد کتاب را ببندی و قصه همینجا تمام شود تا نسرین همیشه در کنار شوهر و بچههایش به خوبی و خوشی زندگی کند و این چه شیرین سرنوشتی بود برای نسرین اما اینطور نمیشود.
قصه با دمیدن شیپور جنگ ایران و عراق رنگ دیگری میگیرد. از اینجا به بعد خواننده چندین فصل را همپای نسرین و بهمن یک نفس زیر آتش موشک و خمپاره، بوی خون و ضجههای زنان و کودکان میدود. در ادامه با سختیها و فراز و نشیبهای زندگی آنها که گاه بسی نفسگیر است، همراه میشود. اتفاقا ضرابیزاده، که با تبحر حوادث ابتدایی قصه را سلسهوار بیان میکند و از آنها سریع میگذرد، در این مقطع با طمأنیه بیشتری از قبل داستان را پیش میبرد و هنرمندانه مخاطب را با خود میکشاند تا دل جنگ و گریزها و دربهدریهای نسرین و خانوادهاش.
همچنان در این میان جریان ممتد عشق بین نسرین و بهمن میشود چاشنی شیرین این قصه تلخ. تلخی قصه مشهود است ولی عاشقانهها، پایمردیها و مقاومتها با انرژی مرموزی خواننده را با خود بیش از پیش همراه میکند. بعد هم داستان میرسد به غمناکترین فصلش، یعنی ماجرای مرگ ساجی، کودک چند ماهه بهمن و نسرین و اوج نبرد سخت بین عشق و جنون. در جایی نسرین اینطور روایت میکند: «مهرههای رنگارنگی که روی میز کوچک جلو کالسکه بود را بوییدم. بوی دستهای کوچک و تپل ساجده را میداد. یک آن همه چیز از چشمم افتاد. از بهمن بدم آمد. حس کردم ساجده فدای او و راهش شد، فدای خرمشهر، فدای آبادان، فدای هدف و آرمانهای بهمن، از جنگ نفرت داشتم.»
این نبرد برای بهمن هم در رویارویی با این سوگ به اوج میرسد، جایی که به نسرین میگوید «منو حلال کن. من روسیاهم. به همتون بد کردم؛ به تو، به بچههام، به ساجی. ساجیم از دستم رفت. نسرین دعاکن من هم بمیرم. دعا کن خدا از من راضی بشه.» بعد هم او که سودای دفاع از خاکش را در دل دارد، مهر نسرین و فرزندان امانش را بریده است، مدتی بعد با شهادتش میشود پیروز این میدان.
«ساجی» و روایتهایی از این دست، نشان میدهند چهطور زنان در روزهای جنگ دوشادوش مردان مبارزه کردند. مبارزهای جانانه که در آن همسری، مادری، خواهری و فرزندی را در کنار رزمندهها ایفا کردند و چراغ زندگی را در دل جنگ روشن نگه داشتند.
منبع: مهر
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت