سه‌ گام به سمت افزایش مشارکت زنان در فعالیت های اقتصادی

زنان نیمی از جمعیت فعال جوامع را تشکیل می‌دهند و با وجود این‌که منابع بسیاری صرف مهارت‌آموزی و توانمندسازی‌شان می‌شود اما مشارکت پایین در این نیمه جامعه، هزینه‌های اقتصادی قابل‌توجهی بـرای کشور ایجاد می‌کند
اقتصادی
مشارکت زنان در بازار کار چه فایده‌ای برای جامعه دارد؟

برخی کشورها با گذشت زمان و همزمان با بروز تغییرات در فضای اجتماعی و سیاسی‌شان، شاهد افزایش مشارکت زنان در بـازار کـار بـوده‌انـد. در اقتصاد ایران، حضور و مشارکت زنان در بازار کار بسیار پایین و با توجه به همـین مشـارکت پایین، بیکاری بالایی را تجربه می‌کنند.

در ایران در حالی شاهد پدیده مشارکت اندک زنان هسـتیم کـه مشارکت این گروه، می‌تواند راهگشای برخی مشکلات در زمینه رشـد اقتصـادی، کاهش فقر، حل مشکل کمبود نیروی کار به جهت سالمندی در آینده و … باشد. درک صحیحی از عوامل مشارکت زنان می‌تواند باعث شود تا سیاستگذاران در تشویق زنان برای مشارکت در بازار نیروی کار، توفیقات بیشتری داشته باشند.

تئوری‌ها درباره مشارکت اقتصادی زنان چه می‌گویند؟

چارچوب تئوری بحث مشارکت زنان در بازار نیروی کار، منعکس‌کننده تصمیم زنان بـرای فعال بودن در برابر غیرفعال بودن در این بازار است. تئوری‌های اصلی برای تحلیل عرضـه نیروی کار زنان در دهه ۱۹۶۰ پدیدار شدند. این تئوری‌هـا شـامل «تئـوری انتخـاب کـار- فراغت»، «تئوری تولید خانوار» و «تئوری سرمایه انسانی» هستند:

تئوری انتخاب کار-فراغت: ساده‌ترین تحلیل در رابطه با تصمیم به عرضه نیروی کار زنان به مدل خرد نئوکلاسیکی ارائه شده «مینسر» بازمی‌گردد. این تئوری با نام مدل انتخاب کـار-فراغت شناخته می‌شود. این مدل خانوارها را به عنوان عرضه‌کنندگان عقلایـی نیـروی کـار فرض می‌کند که به دنبال حداکثر ساختن مطلوبیت خود هستند. در این مدل، افراد تصـمیم می‌گیرند که چه میزان از زمان خود را به کار و چه میزان را به فراغـت اختصـاص دهنـد.

تئوری تولید خانوار: این تئـوری بـه مطالعـه تولیـد، مصرف و اختصاص زمان خانوار می‌پردازد. این تئوری بیان می‌کند کـه خانوارهـا همزمـان مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان کالاها هستند. خانوارها در فرآیند حداکثرسـازی مطلوبیـت خود، نه تنها در تلاشند تا زمان را به صورت کارا تخصیص دهند، بلکه سعی می‌کننـد تـا در تخصیص درآمد و در تولید و مصرف مجموعه کالاها و خدمات نیز به صورت بهینـه عمـل کنند.

حمایت‌های دولتی می‌تواند معادله میان فرزنـد داشتن و تصمیم برای کار کردن را ساده‌تر کند و منجر به افزایش مشارکت و افزایش نـرخ باروری شود و عدم تعادل‌های آینده میان جمعیت در سن کار و جمعیت وابسته (جوانـان و سالمندان) را کاهش دهد

تئوری سرمایه انسانی: مفهوم اساسی سرمایه انسانی این است که افـراد توانمنـدی‌هـای خودشان را توسعه می‌دهند تا فرصـت‌هـای شـغلی خودشـان را ارتقـاء دهنـد و از طریـق سرمایه‌گذاری در تحصیلات، آموزش‌های شغلی و مراقبت‌های بهداشتی کسب درآمد کنند. تئوری سرمایه انسانی بر اهمیت تحصـیلات و آمـوزش بـه عنـوان یـک عامـل کلیـدی در مشارکت در بازار نیروی کار، تأکید می‌کند.

عوامل موثر بر حضور زن در بازار کار؛ از مهاجرت و تحصیلات تا وظایف مادری و مسئولیت‌های خانوادگی

نتـایج نشان می‌دهد که مهاجر بودن (مهـاجران خـارجی) در روسـتاها منجـر بـه افـزایش مشارکت زنان نشده است در حـالی کـه در شـهر، مهـاجر بـودن منجـر بـه افـزایش مشارکت زنان شده است. این افزایش مشارکت، ناشی از تفاوت فضا و ظرفیت‌هـای شهر و روستا برای مهاجران می‌تواند باشد.

نتـایج نشـان مـی‌دهـد کـه احتمـال مشارکت زنان روستایی در بازار نیروی کار تا سنین بالاتری، افزایشـی خواهـد بـود. زنان روستایی در پدیده نگهداری از کودکان خردسال خود (که از عوامـل بازدارنـده حضور آنان در بازار نیروی کار است) در مقایسه با زنان شهری گزینه‌هـای بیشـتری در دسترس دارند از جمله تعداد کودکان بیشتر زنان روستایی که معمولا این امکان را فراهم می‌آورد که کودکان بزرگتر از کودکان خردسال نگهداری کنند که این امکـان با افزایش سن زنان و رشد کودکان بزرگتر امکان‌پذیر خواهد بود، به همین دلیل هـم زنان روستایی تا سن بالاتری احتمـال مشـارکت صـعودی در بـازار نیـروی کـار را خواهند داشت.

افزایش تحصیلات در زنان قدرتمندترین عامل مشارکت زنان شهری در بازار نیروی کار است. با وجود این که تحصیلات در میـان زنـان روستایی هم دارای اثری مثبت و معنادار در مشارکت در بازار نیروی کار است، این اثـر در میان نمونه شهری بسیار قوی‌تر است.

عمده دلیل افزایش جمعیت غیرفعال زنان، وظایف و مسئولیت‌های خانوادگی است که در این مدل هم افزایش تعداد فرزندان زیر هفت سال هم در مناطق شهری و هم در مناطق روستایی و متأهل بـودن در مناطق شهری منجر به کاهش حضور آنان در بازار نیروی کار خواهد شد.

سه پیشنهاد برای افزایش مشارکت اقتصادی زنان

ارتقـاء ترتیبات کاری انعطاف‌پذیرتر و مدل‌های فرهنگی جدید منجر به توزیع عادلانه‌تـر بار مسئولیت خانوادگی میان مردان و زنان در خانواده می‌شود

با توجه به روندهای کنونی اجتماعی و اقتصادی موجود، فشـار بـر زنـان بـه احتمال زیاد تشدید می‌شود و دولت‌هایی که به دنبال حفظ و یا افـزایش مشـارکت نیـروی کار زنان در بازار نیروی کار خودشان هستند باید بـر کـاهش هزینـه فرصـت‌هـا و افـزایش مزایای اشتغال متمرکز شوند، برای این کار باید گام‌های زیر برداشته شود:

نخست: کاهش موانع موجود بر سر راه مشارکت اقتصادی زنان: دولت‌ها باید نقش خود را به عنوان ارائه‌دهندگان مراقبت از کودکان، مراقبـت از سـالمندان و مراقبـت از افراد دارای معلولیت مورد تجدید نظر قرار دهند. ارائه چنین خدماتی بـه طـور مسـتقیم یـا فراهم‌آوردن حمایت مالی برای کمک به خانواده‌ها میسر است. چنین خـدماتی مـی‌توانـد، حضور زنان در بازار کار را به واسطه کاهش هزینه فرصـت‌هـای کـار، تسـهیل کند. ایـن موضوع به ویژه در مورد زنان دارای تحصیلات پایین‌تر یا دارای مهارت کـمتـر کـه درآمـد بالقوه کمتری دارند، صادق است.

دوم: حمایت بیشتر از سوی دولت: این حمایت می‌تواند معادله میان فرزنـد داشتن و تصمیم برای کار کردن را ساده‌تر کند و منجر به افزایش مشارکت و افزایش نـرخ باروری شود و عدم تعادل‌های آینده میان جمعیت در سن کار و جمعیت وابسته (جوانـان و سالمندان) را کاهش دهد.

سوم: ارتقـاء ترتیبات کاری انعطاف‌پذیرتر و مدل‌های فرهنگی جدید: این گام منجر به توزیع عادلانه‌تـر بار مسئولیت خانوادگی میان مردان و زنان در خانواده می‌شود و همچنین زمینه‌ساز رسـیدن بـه یـک تعادل رضایت‌بخش در زندگی و کار خواهد شد.

ایرنا