مدیران نامرئی کوچ؛ نگاهی به نقش حیاتی و نادیده زنان عشایر در اقتصاد و فرهنگ

زنان عشایر ایران با نقش‌های متنوع و حیاتی خود، نه تنها ستون پایداری زندگی کوچ‌نشینی و تولید اقتصادی خانوار هستند، بلکه حافظان فرهنگ، سنت و مهارت‌های بومی به نسل بعد محسوب می‌شوند. آنان در سکوت و با تلاش مستمر، امور روزمره، دامداری، صنایع دستی و آموزش فرزندان را مدیریت می‌کنند و در کنار حفظ میراث معنوی، مشارکت اقتصادی قابل‌توجهی در جامعه عشایری دارند، نقشی که اغلب در آمارها و روایت‌های عمومی دیده نمی‌شود.

زندگی روزمره زنان ایرانی بازتابی از تعامل پیچیده میان فرصت‌ها و محدودیت‌هاست؛ فضایی که هم امکان رشد و مشارکت را فراهم می‌کند و هم با چالش‌های ساختاری، اجتماعی و فرهنگی مواجه است. زنان با نقش‌های متنوع در خانواده، محیط کار و جامعه، واقعیت‌هایی را تجربه می‌کنند که گاه محدودیت‌ها را برجسته و گاه توانمندی‌ها و خلاقیت‌های آن‌ها را به نمایش می‌گذارد. تحلیل این واقعیت‌ها تصویری دقیق از وضعیت زنان ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد قوانین، سنت‌ها و فرهنگ عمومی چگونه زندگی آنان را شکل می‌دهند.

این ضرورت باعث شد تا پژوهش یک پرونده ویژه با عنوان «زندگی روزمره زنان در ایران امروز؛ چالش‌ها و فرصت‌ها» را منتشر کند که در آن وضعیت زنان ایرانی در جامعه معاصر مورد شناسایی و تحلیل قرار گرفته است. محورهای اصلی بررسی شامل حقوق قانونی و سیاسی، وضعیت اقتصادی، ابعاد اجتماعی و فرهنگی، سلامت و امنیت و نحوه نمایش زنان در رسانه‌ها و فرهنگ عمومی است. با استفاده از مصاحبه‌ها، گزارش‌های پژوهشی و داده‌های میدانی، این پرونده تصویری جامع و واقع‌گرایانه از زندگی زنان امروز ارائه می‌دهد و مسیرهای ارتقای مشارکت و توانمندسازی آنان را روشن می‌سازد.

در گزارش پیش‌رو، پژوهشگر یک روز کاری زنان در جامعه عشایر را روایت می‌کند.

چالش‌های جمعیتی عشایر و اهمیت نقش زنان

جامعه عشایری ایران یکی از کهن‌ترین و اصیل‌ترین اشکال سازمان اجتماعی و اقتصادی در تاریخ کشور است که تا اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم سهم قابل‌توجهی از جمعیت را تشکیل می‌داد و نقشی بنیادین در شکل‌دهی به ساختار اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ایران داشت.

منابع تاریخی نشان می‌دهند که کوچ‌نشینی نه یک شیوه حاشیه‌ای بلکه بخشی پراهمیت از بافت جمعیتی و تولیدی کشور بود. با این حال، تحولات اجتماعی و اقتصادی طی دهه‌های اخیر موجب کاهش جمعیت عشایر و دگرگونی سبک زندگی کوچ‌نشینی شده است. سیاست‌های نوسازی، توسعه شهرنشینی، تحصیلات عالی، اشتغال شهری و تغییر الگوهای معیشت از مهم‌ترین عوامل این کاهش هستند. مهاجرت جوانان به شهرها برای تحصیل و کار، یکی از اصلی‌ترین دلایل این تغییر به شمار می‌رود.

امروز جمعیت عشایر حدود ۱.۵ تا ۲ درصد کل جمعیت کشور است؛ رقمی که نشان‌دهنده تغییرات عمیق در ساختار اجتماعی است. این کاهش جمعیت تنها یک تحول آماری نیست، بلکه پیامدهای فرهنگی و اقتصادی گسترده‌ای دارد، زیرا بخشی از میراث معنوی ایران، شامل سنت‌های شفاهی، مهارت‌های بومی و صنایع دستی، مستقیماً با زیست عشایری پیوند خورده است.

با وجود کاهش عددی، نقش اقتصادی عشایر همچنان برجسته است. آنان حدود یک‌چهارم تولید گوشت قرمز کشور را تأمین و سهم بسزایی در امنیت غذایی دارند. علاوه بر این، بخش قابل‌توجهی از صنایع دستی ارزشمند ایران مانند قالی، گلیم، نساجی سنتی و محصولات پشمی در میان ایلات و طوایف عشایری تولید می‌شود. جامعه عشایری نه تنها میراث‌دار سنت‌ها و مهارت‌های دیرینه است، بلکه یکی از پایه‌های اصلی تولید سنتی و دامداری کشور نیز به شمار می‌رود.

نقش زنان عشایر اهمیت ویژه‌ای دارد؛ زنانی که علاوه بر کمک به مردان، بسیاری اوقات بار تولید، مدیریت خانوار، نگهداری دام، صنایع دستی، انتقال فرهنگ، تربیت نسل بعد و سامان‌دهی امور روزمره کوچ را بر دوش می‌کشند. آنان ستون پایداری جامعه عشایری هستند و نقش حیاتی اما نادیده‌ای در استمرار سبک زندگی کوچ‌نشینی ایفا می‌کنند.

پیش از طلوع؛ کار و تولید

روز زن عشایر پیش از طلوع خورشید آغاز می‌شود. هوا هنوز سرد است و هیزم‌های نیم‌سوخته آخرین شعله‌ها را حفظ کرده‌اند. زن عشایر اولین کسی است که بیدار می‌شود. آب آوردن از چشمه، روشن کردن آتش نیمه‌جان و گرم کردن شیر تازه دوشیده شده ریتم تکراری اما حیاتی هر صبح است.

این قدم‌های کوچک پایه تولید لبنیات شامل روغن، ماست، کشک و کره است که بخش مهمی از درآمد خانوار را تأمین می‌کند. علاوه بر این، او مسئول نگهداری از بزغاله و بره‌ها، بافت سیاه چادر و دوخت لباس‌ها و تصمیم‌گیری‌های روزانه درباره مسیر کوچ است. در بسیاری از طوایف، تصمیم‌هایی مانند زمان چیدن پشم، فروش دام‌های ضعیف و تقسیم لبنیات بدون نظر زن گرفته نمی‌شود. زنان عشایر هم کارگر و هم مدیر تولید هستند.

ظهر؛ نگهبان سنت‌ها و معلم نسل بعد

وسط روز ریتم زندگی کمی آرام می‌شود اما کار متوقف نمی‌شود. کودکان دور مادر جمع می‌شوند؛ برخی با کتاب مدرسه، برخی با نخ‌های رنگی و برخی با کنجکاوی که از مادر می‌پرسد چرا طرح‌های گلیم اینگونه بافته می‌شود. زن عشایر نه تنها تولیدکننده بلکه حافظ سنت‌ها و معلم نسل بعد است.

او داستان‌هایی که مادرش برای او تعریف کرده، افسانه‌ها درباره سیاه چادر و کوچ‌های سخت، باران‌های ناگهانی و سروده‌هایی که برای حفظ چادر خوانده می‌شد، همه را منتقل می‌کند. آموزش خمیر نان، روشن کردن آتش و نقش‌های قالی نیز بخشی از وظایف آموزشی زنان عشایر است.

با این حال، سایه‌ای بر زندگی عشایری گسترده می‌شود و آن مهاجرت فرزندان است. بسیاری از جوانان برای تحصیل و کار به شهر می‌روند. مادر با افتخار می‌گوید فرزندش درس می‌خواند اما در دل نگران است که چه کسی سنت‌ها و مهارت‌ها را ادامه می‌دهد. این نگرانی، زخمی آرام اما عمیق بر دل زن عشایر است.

غروب؛ سختی‌های خاموش

خورشید کم‌کم پشت کوه‌ها فرو می‌رود و دام‌ها آرام می‌گیرند، اما چادرهای سیاه هنوز پر از جنب و جوش است. زن مشغول پخت نان، جمع‌آوری چوب‌ها، شست‌وشوی ظروف، محافظت از بره‌ها و دوخت لباس‌ها است. ساعت کاری در زندگی عشایری تعریف نمی‌شود و تمام ساعات روز زمان کار زن است.

با وجود مشقت‌ها، زنان عشایر یکی از بالاترین نرخ‌های مشارکت اقتصادی را دارند، اما چون فعالیت‌هایشان در قالب کار خانگی، دامداری، تولید سنتی و کار غیررسمی ثبت نمی‌شود، در آمارها دیده نمی‌شوند و قدر آن‌ها دانسته نمی‌شود. آنان در بسیاری از روایت‌ها غایب هستند اما بیشترین سهم در تولید لبنیات و محصولات دامی، نگهبانی از فرهنگ و مهارت‌های نسل‌ها و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی خانواده را بر عهده دارند.

این زنان در سکوت می‌درخشند، روشن‌تر از شعله‌های آتشی که هر صبح با آن روز را آغاز می‌کنند. روایت یک روزشان روایت کسی است که اگر نبود، کوچ‌نشینی معنایی نداشت.

 خبرگزاری جمهوری اسلامی