نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
وقتی که همه مادرها بغض میکنند
گروه زندگی: مادرها همیشه از غذاخوردن بچهها کیف میکنند، از اینکه غذا گوشت شود و به تن بچه بچسبد. اما چند روز است آب هم از گلوی مادرها پایین نرفته. از دیدن اینکه پسربچه یا دخترکشان آب را قورت، قورت میخورد بغضشان ترکیده و این اشکها بالاخره قرار است به کجا برسند؟
معصومه مطهری راد حال خودش را اینطور توصیف میکند: «توی قطار نشستهام و اخبار غزه را دنبال میکنم
رمق برایم نمانده
از غذاخوردن بیزارم
از نگاهکردن به آسمان شرمندهام
از بوسیدن فرزندم طفره میروم»
حال او یکگوشه از حال همه مادرهاست اما بالاخره از این سنگ زیرین آسیاب هستی کارهای زیادی برمیآید.
این مرد تگزاسی میداند کدام طرف تاریخ بایستد
«این مرد که هر سال برای حسین به سر و سینه نمیزند و قیمه نمیخورد، اینطور جای ایستادنش را پیدا کرده و من هنوز نمیدانم به جز غصه خوردن چه کاری از دستم برمیآید برای آن کودکی که از گرسنگی دارد جان میدهد؟»
کاربری که این فیلم را منتشر کرده، یک انسانیت آزاده را به تصویر کشیده. آدمی که خوابوخوراک و راحتیاش را ول کرده و میخواهد در طرف درست تاریخ بایستد.
مقاومت به سبک مادرها
مادرهای ایرانی میخواهند روزهدار باشند. حالا که آب و غذا به مادر غزه نمیرسد که شیر بشود و شیرخوارهها را سیر کند که جان بشود و نان بپزد برای خردسالترها، حداقل کمتر میخوریم، بیشتر دعا میکنیم و این دندان را روی جگر آنقدر میفشاریم تا صدای استغاثهمان به خدا برسد.
مادرها شاید ماشین نداشته باشند که مثل مرد تگزاسی با آن به ۴۲ کشور دنیا سفر کنند و پیام مقاومت و مظلومیت مردم غزه را با اشک چشم و خوندل به همه برسانند. اما خانه را سنگر میکنند و آنقدر در این خانهها، کار برای انجامدادن هست که بتوانیم طرف درست تاریخ بایستیم.
معجزه بالاخره اتفاق میافتد
قصه و لالایی مادرها، یک تاریخ را گوش به گوش رسانده و حالا نوبت قصه مقاومت است. نوبت خواندن کتابهای خوب برای بچههاست.
حالا وقتش شده غذاهایی را که توی خانه درست میکنیم نذر معجزهای در احوال غزه کنیم. همین پیازداغی که همیشه اشک مادرها را درمیآورد حالا خودش سبب خیر میشود و یکگوشه کار مقاومتی زنانه را به سرانجام میرساند.
هنوز محرم تمام نشده، روضههای خانگی که از دل آن اشک و استغاثه مادرها به آسمان برسد، میشود خانه ملائکه که بیایند و دعاها را به عرش ببرند.
حوائج صاحبخانه، با دعای زنان غزه گره خورده
خانمی که رفتن برق و گرمای قم روضه خانهاش را با احوال زنهای فلسطینی پیوند زده، بغضهایش را اینطور توصیف میکند: «بچهها پشتهم میآمدند و میگفتند:
خاله! #آب.
دلم میرفت تا خرابههای غزه.
من نمیدانم آنجا چقدر گرم است؟
نمیدانم هر انفجار چقدر به گرما اضافه میکند؟
نمیدانم بچهها آنجا مادری، خالهای، کسی را دارند که از او آب بخواهند؟
اصلاً آب هست که…؟
به هقهق میافتم
روضهخوان بلند صدا میزند:
«برای حوائج صاحبخانه…
اشاره میکنم،
غزه!
روضهخوان نمیشنود
میروم جلو و میگویم: «غزه!»
و چیزی توی دلم میشکند…»
دندان روی جگر میفشاریم
شاید امتحان ما توی این دنیای زمخت و جنگزده همین باشد، همین که جاندادن بچههای کوچک غزه را از قاب این فنّاوری بیرحم ببینیم و دستبسته، در خانه خودمان به هر چیزی چنگ بزنیم شاید خدا قبول کند که اسم ما را قاطی زینبیهای عالم بنویسد.
همه مادرها این روزه را بلدند
«از وقتی مادر شدم نمیتوانم درد و رنج کودکان را تحمل کنم انگار همه بچههای من هستند.
اولین هدیه از جانب همسرم که مهریهی محرمیت ما بود را تقدیم کودکان گرسنه و مظلوم غزه میکنم.
به امید شادی و سلامتی برای همه کودکان مظلوم
یا رازق الطفل الصغیر…»
تاریخ اهدا: ۱۴۰۴/۰۴/۳۰
این مادر امشب سر راحت روی بالشت میگذارد. شاید آنوقتی که رفته سر جعبه معرق جواهر که این هدیه را بردارد، دلش پیش باریکه شیری بوده که از کنار لب نوزاد اهل غزه باید جاری باشد، شاید هم با خودش به برق چشمهای دختری فکر کرده که تنش از گرما بخار شده، پوستش جابهجا لک شده و استخوانهای دنده و قفسه سینهاش بیرونزده. این مادر امشب با اشک میخوابد اما اندازه دل بزرگش، پیش خدا روسفید است.
ما چطور؟
خبرگزاری فارس
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت