نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
قالیبافی در ایران، بهعنوان نمادی از هنر و فرهنگ غنی این سرزمین، در دوران قاجار و پهلوی معنایی جز استثمار و رنج برای بسیاری از زنان و مردان کارگر نداشت. این صنعت با تمام زیباییهای ظاهریاش، داستانهای ناگفتهای از درد، فقر و جانهایی را روایت میکند که در سایه تاریکی زیرزمینها و تحتفشار کمپانیها خاموش شدند.
قالیبافی، یکی از مهمترین نمادهای هنر و صنعت ایران، در دوران قاجار و پهلوی جایگاه ویژهای داشت. در سال ۱۲۹۲ خورشیدی، این صنعت که هنوز در خانهها و روستاها فعال بود، با بیش از ۶۵ هزار کارگر، مقام اول تولیدات کشور را به خود اختصاص داده بود. بازرگانان اروپایی و ایرانی در شرایط نیمه استعماری آن زمان، این هنر را به اوج رونق رساندند. دلیل اصلی این شکوفایی، تقاضای بالای بازارهای غربی برای قالیهای ایرانی و ناتوانی صنایع جدید غربی در رقابت با این هنر دستی بود.
اما در دوره رضاشاه، با آغاز روند صنعتیشدن کشور، تحولی جدید در قالیبافی به وقوع پیوست. رشد صنعت ریسندگی و بافندگی، تأسیس کارخانهها و کارگاههای جدید، و ورود آموزش این هنر بهنظام آموزشی، فصل تازهای برای این صنعت گشود.
در این دوره، زنان نیز بهعنوان نیروی کار وارد این عرصه شدند و به کار در کارگاهها و کارخانهها مشغول شدند. اما این تغییر ظاهری، چهرهای تلخ داشت؛ زنان قالیباف در زمره محرومترین کارگران از نظر دستمزد و شرایط کاری قرار داشتند.
زنان قالیباف مجبور بودند در شرایط سخت و در زیرزمینهای تاریک و نامناسب کار کنند. نبود ابزار کارآمد، محیطهای غیربهداشتی، و استثمار بیرحمانه توسط کارفرمایان و خریداران قالی، بخشی از دشواریهای روزمره این زنان بود. در اوایل دهه ۱۳۰۰، کمپانیهای داخلی و خارجی در مناطقی مانند سلطانآباد تأسیس شدند و سالانه قالیهایی باارزش به خارج صادر میکردند، اما سهم زنان و مردان کارگر از این سود، دستمزدی ناچیز و ظالمانه بود.
زنان و حتی کودکان به دلیل فقر، ناچار بودند به این شرایط تن دهند، اما استثمار اقتصادی تنها بخشی از مشکلات آنها بود. محیطهای کار غیرایمن و غیربهداشتی، آسیبهای جسمانی جدی و گاه مرگبار برای این زنان به همراه داشت. بسیاری از زنان باردار تا روزهای آخر پیش از زایمان در کارگاهها کار میکردند و اغلب دچار زایمان زودرس میشدند. کودکان نارس و ناقص آنها نیز معمولاً مدت کوتاهی پس از تولد جان خود را از دست میدادند.
این رنج تنها به زنان ختم نمیشد؛ بلکه خانوادههای آنان نیز درگیر پیامدهای آن بودند. بلدیه تهران در گزارشی از وضعیت زنان کارگر نوشت: «تلفات در میان اطفال یکساله و زیر یکساله که مادرانی کارگر دارند، زیاد است.» این کودکان، قربانی چرخه فقر و استثمار مادرانشان بودند؛ مادرانی که نهتنها خود در تاریکی زیرزمینها فرسوده میشدند، بلکه به دلیل شرایط غیرانسانی، نمیتوانستند سلامت فرزندان خود را نیز تضمین کنند.
در نهایت، قالیبافی در ایران، اگرچه نماد هنر و اصالت بود، اما در آن دوران، برای بسیاری از زنان و مردان کارگر، معنایی جز استثمار و رنج نداشت. این صنعت، با تمام شکوه ظاهریاش، روایتگر داستانهای ناگفتهای از درد، فقر و جانهایی است که در سایه تاریکی زیرزمینها و استثمار کمپانیها خاموش شدند.
فرارو
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت