عدالت جنسیتی تنها در اسلام معنا پیدا می‌کند

در ترسیم حقوق زن، باید به دو عنصر کلیدی توجه کرد: اول، شناخت «اصل انسانیت» که بین زن و مرد مشترک است و دوم، «هویت صنفی زن» که تشخیص آن وابسته به خداوند است. براین‌اساس، فهم حقیقت عدالت جنسیتی و رفع تبعیض‌ها تنها با استفاده از جهان‌بینی توحیدی و مطالعه منابع شریعت ممکن است.

هرچند جهان اسلام با چالش‌های جدی از سوی دنیای غرب در زمینه حقوق زنان مواجه است و به‌ویژه زنان هدف شبهات و اتهامات ستم جنسیتی قرار می‌گیرند، اما روح حاکم بر منبع اصلی شریعت، یعنی قرآن کریم، به‌شدت ضد تبعیض و مخالف نابرابری‌های مبتنی بر معیارهای مادی‌گرایانه است. به همین دلیل، می‌توان اسلام را در زمینه رفع تبعیض، بسیار پیشروتر و باسابقه‌تر از فمینیسم دانست.

اگر فمینیسم را به‌عنوان مبارزه با هر نوع تبعیض مبتنی بر جنسیت تعریف کنیم و اقدام علیه تبعیض جنسیتی را معیار ارزیابی قرار دهیم، بی‌شک اسلام در این زمینه پرو فمینیستی عمل کرده است.

در جامعه‌ای که دختران تنها به دلیل دختر بودن خود زنده‌به‌گور می‌شدند، پیامبر اسلام (ص) دستان دخترش را می‌بوسید و مبارزه با زنده به گور کردن دختران را به‌عنوان یکی از برنامه‌های اساسی خود قرارداد. این اقدام قطعاً در طول تاریخ بزرگ‌ترین مبارزه مدنی یک مرد علیه زن‌ستیزی و تبعیض به شمار می‌آید.

زیرا نظام جاهلی که اسلام در آن ظهور کرد، نابرابری‌های موجود میان زنان و مردان را به عنوان عدالت می‌پنداشت.

قرآن کریم به ذکر برخی از وقایع تاریخی به‌عنوان مصادیق بی‌عدالتی جنسیتی علیه زنان در طول تاریخ بشری می‌پردازد (نحل، ۵۸؛ تکویر، ۸ و ۹). قرآن از وجود ستم علیه زنان در میان اعراب انتقاد کرده و به ستم‌های عاطفی (نساء، ۱۲۹)، ستم‌های جنسی مانند ظهار (احزاب ۴؛ مجادله، ۱-۴) و لعان (بقره، ۲۲۶ و ۲۲۷)، ستم مالی (نساء، ۲۰ و ۲۱؛ بقره، ۲۳۶ و ۲۳۷؛ طلاق، ۶ و ۷) و ستم اجتماعی (بقره ۲۳۰-۲۳۲؛ طلاق، ۱ و ۲؛ نور، ۳۳؛ نساء، ۱۹ و ۷۵ و ۹۸؛ تکویر، ۸ و ۹؛ اسراء، ۳۱؛ انعام، ۱۵۱؛ حجرات، ۱۱) اشاره کرده است.

درحالی‌که در بسیاری از نقاط جهان، زنان از حقوق اولیه انسانی محروم بودند، اسلام در سال‌های اولیه ظهور خود، الگوهای برجسته‌ای از زنان عالم، شجاع و فعال در عرصه اجتماع و سیاست ارائه داد.

 اما اکنون با انفعالی در برابر هجمه‌های حامیان کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان و دیگر مانیفست‌های برابری‌طلبی میان جنس‌ها مواجه است.

به نظر می‌رسد آنچه تمدن اسلامی را از دوران اوج شکوفایی خود به خواب عمیق فروبرده و همچنان در برابر پیش‌قراولان عصر روشنگری و کالاهای معرفتی، فکری و فرهنگی آنان منفعل نگه داشته، در زمینه ارائه نظام حقوقی و قانونی عاری از تبعیض علیه زنان نیز مشهود است.

 اقبال لاهوری به‌درستی به اهمیت و ضرورت اجتهاد و پویایی دین اشاره می‌کند و می‌گوید که اگر دینی نتواند به پرسش‌های جدید پاسخ‌های جدید بدهد، به سمت افول و اضمحلال خواهد رفت.

عقلانیت، برابری، مدارا و دانش‌افزایی از ویژگی‌های اساسی تمدن اسلامی بودند. اما حدیث‌گرایی ضد اجتهاد، اشرافی‌گری و تبعیض و تکفیر در برابر این ویژگی‌های مترقی تمدن اسلامی قد علم کردند و آثار آن‌ها، یعنی قشری‌گری و ظاهرگرایی، زمینه‌ساز افول این تمدن شدند.

برای ساخت و اجرای اسلام و تمدن اسلامی، نیازمند تغییر هستیم. عالم، عالم تغییر است و رسالت علوم، کنترل تغییر به شمار می‌رود.

 حدیث شریف نبوی «اَلْإِسْلاَمُ یَعْلُو وَ لاَ یُعْلَى عَلَیْهِ» و آیه «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» همواره محور تأکیدات سید جمال‌الدین اسدآبادی، از پیشگامان احیای علوم دینی در عصر حاضر بوده است.

وی همواره نگران بود که اختلافات و انفعال‌ها موجب نفوذ استعمار و پیامدهای ناگوار آن شود. تاریخ معاصر نیز نشان می‌دهد که پس از ضعیف‌شدن عثمانی‌ها، مذاهب چهارگانه اهل سنت از انسداد خارج شدند و افرادی چون سید جمال‌الدین اسدآبادی و شاگردش محمد عبده در تلاش برای احیای علوم دینی بودند.

در ایران، دوره اخباری‌گری که به شدت با به‌کارگیری عقل در اجتهاد مخالف بود، در عصر صفوی به مدت دو قرن حاکمیت داشت و به فقه اهل‌بیت (ع) آسیب زد.

اما در نهایت، عالمانی چون وحید بهبهانی دوران جدیدی را رقم زدند و به تعقل و علم اصول اهمیت دادند. ظهور شیخ انصاری، نقطه عطف این جریان است که از آن زمان فقه شیعه به سمت کمال پیش رفت. نهضت مشروطه نتیجه این دوران نوآوری و پایان دوران انسداد بود.

اما به دلیل سرکوب احیاگران علوم دینی و پرچم‌داران اجتهاد و عقلانیت دینی توسط رضاخان در ایران و آتاتورک در ترکیه، نفوذ پیدا و پنهان استعمار و استثمار غربی تا حد تسلط کالاهای معرفتی، فکری و فرهنگی آنها بر جوامع اسلامی تسریع یافت.

در بسیاری از نقاط جهان، حاکمیت جهانی بر حاکمیت ملی تسلط یافته است و این همان جهانی‌شدن موردنظر تفکر غربی است که در تلاش است قدرت محلی را به نفع اداره جهانی کاهش دهد.

در این روند، اسلام به‌عنوان دینی که محدود به زمان و مکان نیست، از جلوه‌های خاتمیت خود، به دلیل اهمال و غفلت مسلمانان نتوانسته است نقش و تأثیرگذاری خود را به‌درستی ایفا کند.

اسلام دین جامعی است که باید کارآمدی خود را به‌صورت عینی به نمایش بگذارد و تحقق عینی آن در تمامی سطوح و مراتب، آرمانی دیرینه به شمار می‌رود.

 باتوجه‌به تحولات ایجاد شده در زندگی مدرن و دگرگونی‌های عظیم و ملموس در افکار، روابط و رفتار انسان‌های امروزی، همچنین گسترش اطلاعات و پیشرفت تکنولوژی که بشر و جهان شاهد آن هستند، نیاز امت اسلامی به فقهی پویا، انعطاف‌پذیر و غنی از هر حیث بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود.

رویدادهای نوینی مانند کشت جنین، شبیه‌سازی، رحم اجاره‌ای، بانک منی و … ضرورت وجود مجتهدین و گشایش باب اجتهاد را برای امت اسلام دوچندان می‌کند.

بدون شک، این نوع پدیده‌ها و رویدادها نیازمند اجتهادی جدید و نوین هستند؛ به عبارتی، اجتهادی که دانشمندان و نظریه‌پردازان اسلامی آن را اجتهاد ابداعی یا انشائی می‌نامند.

 نوع دوم اجتهاد، اجتهاد انتقادی یا ترجیحی است که به معنای ترجیح‌دادن رأی یک مجتهد است که با تحقق مقاصد شرع و مصالح جامعه اسلامی نزدیک‌تر بوده و با شرایط زمان و مکان همخوانی داشته باشد.

تأسیس حکومت اسلامی بر پایه مکتب اهل‌بیت (ع) نیاز مبرمی به ایجاد قواعد فقه سیاسی و اجتماعی را افزایش داده است.

 در دوران فقه حکومتی، نیاز به نوآوری‌ها و اجتهاد بیشتر احساس می‌شود. مسائل بی‌سابقه‌ای به وجود آمده‌اند و باید بن‌بست‌ها گشوده شوند و اجتهادی که همراه با به‌کارگیری علم و عقل باشد، با شیوه‌های مشروع احیا گردد.

 در یک جامعه اسلامی، نمی‌توان تنها با اتکا به روایات که بخشی از آن‌ها بر اساس شرایط زمان و برای جامعه محدود آن دوره صادر شده‌اند، پیش رفت؛ بلکه باید به اجتهاد و توجه به عقل و ملاحظه مفاسد و مصالح نیز توجه کرد.

بازخوانی و قرائت مجدد دین، همراه با پایبندی به مبانی آن، امری ضروری است. به این منظور، فقیه باید فقیه عصر خود باشد و این مستلزم آن است که تأویل، تفسیر و اجتهادها بر اساس علم روز صورت گیرد.

با استفاده از اجتهاد و عقلانیت مشروع، می‌توان به بسیاری از مشکلات پاسخ داد؛ بنابراین، باید از دو عنصر عقل و اجتهاد بهره‌برداری کرد.

دین باید با عقل سازگاری داشته باشد و عقل نباید تنها به‌عنوان توجیه‌گر دین عمل کند. اسلام دینی است که بر عقل و علم تأکید دارد و بر مسلمانان واجب است که این ویژگی را با شناخت و معرفی قرآن و اسلام حقیقی که به عقل و علم اهمیت می‌دهد، نشان دهند.

منابع و مبانی باید در قرآن جستجو شوند و استنباط‌ها بر پایه عقل استوار گردند، زیرا توجه به علم و عقل خواسته قرآن است.

واژه «علم» بیش از هفتصد بار با صیغه‌های مختلف در قرآن ذکر شده و در دو آیه به رسوخ در علم اشاره شده و از راسخان در علم در این امت و امت‌های گذشته تمجید گردیده است (آل‌عمران، ۷).

رسوخ در علم به معنای عمق و کنجکاوی در علم‌آموزی است. همچنین، واژه‌های «عقل» و «تعقل» حدود چهل بار و «فکر» و «تفکر» تقریباً بیست بار در قرآن تکرار شده‌اند.

الفاظ «تعقل» و «تفکر» بر دقت و سخت‌کوشی در درک حقیقت دلالت دارند. تدبر در قرآن در چهار آیه مورد تأکید قرار گرفته است. قرآن کتاب اجتهاد و تفقه است و اسلام دینی است که بر سخت‌کوشی در کسب دانش تأکید دارد.

 در کسب اطلاعات از احکام عملی اسلام، نباید به شکل سطحی و زودگذر به مدارک، از جمله کتاب و سنت، نگاه کرد.

حتی نباید به‌یک‌بار اجتهاد اکتفا کرد، زیرا یک مجتهد در طول فرایند استنباط خود به تکامل می‌رسد و ممکن است آنچه را قبلاً استنباط کرده، پس از کسب تجربه بیشتر، در اجتهاد دوباره تغییر دهد. تجدیدنظر در فتاوا امری نادر نیست.

برای نمونه، در بازبینی و اصلاح موارد ارث برای زوجه، شاهد یک بازنگری فقهی در مجمع تشخیص مصلحت نظام بودیم.

بر اساس این بازنگری، مشخص شد که برای فتوا مبنی بر اینکه زن از زمین ارث نمی‌برد، نصی وجود ندارد و این موضوع ناشی از سیر تاریخی فتواها بوده است که ارث زوجه را به اموال منقول و ابنیه و اشجار محدود کرده است.

شاه ولی‌الله دهلوی که از پیشگامان احیای اجتهاد در شبه‌قاره هند به شمار می‌رود و نخستین ترجمه فارسی قرآن را نیز انجام داده است، در اثر خود با عنوان «حجه الله البالغه» اشاره می‌کند که خداوند نخواسته است ما در ظواهر متوقف شویم.

او بیان می‌کند که شریعت بر اساس نیازهای جامعه تبیین شده و علت تفاوت‌های شرایع نیز به همین موضوع برمی‌گردد.

در واقع، شریعت دارای یک روح و یک جسم است که روح آن به کمال رسیدن می‌باشد؛ بنابراین، با توجه به ملاحظاتی در اشکال و ظواهر، می‌توانیم تغییراتی ایجاد کنیم.

اندیشمند معاصر، اقبال لاهوری، تحت‌تأثیر نظریات شاه ولی‌الله دهلوی به تأثیر عرف و زمان در احکام معتقد بود و در اثر برجسته خود با عنوان «بازسازی اندیشه دینی در اسلام» بر ضرورت و بازسازی روح اجتهاد در اسلام تأکید کرده است.

به‌طورکلی، جریانی که در مواجهه با اسلام و مدرنیته به‌ضرورت اجتهاد و احیای علوم دینی تأکید داشت، بر حفظ قطعی ذاتیات دین تأکید می‌کرد، درحالی‌که فرعیات را قابل‌تغییر می‌دانست.

به‌عبارت‌دیگر، ارزش‌های ذاتی محفوظ است، اما متون قابلیت تفسیر دارند. برای مثال، سید احمدخان هندی که یکی از شخصیت‌های برجسته این جریان است، حدود صد و پنجاه سال پیش، زیردستی و تبعیت مطلق زنان از مردان را به دلیل عدم عقلانی بودن رد کرد؛ بنابراین، عقل بازسازی حقوق زنان را تجویز می‌کند.

در همین راستا، محمد مجتهد شبستری، از نواندیشان دینی معاصر، به تفاوت‌های زن و مرد در ابعاد جسمی و روحی اشاره می‌کند، اما درعین‌حال معتقد است که اگر بسیاری از این تفاوت‌ها و نقش‌ها در بستر زمان شکل‌گرفته باشد، احکام حقوقی نیز باید زمانمند و ناظر به اوضاع خاص و ساختارها و نظام‌های ویژه باشند.

 پیامبر (ص) برخی از حقوق و مقررات نابرابر و ظالمانه جامعه علیه زنان را بر اساس فهم و درک عصر خود از «عدالت» تغییر داد و به‌سوی عدل زمان حرکت کرد.

 بنابراین، تغییراتی که آن حضرت ایجاد کرد، نهایت تغییرات ممکن نیست، بلکه تغییرات مقدور در آن زمان بوده است.

پیام اصلی این تغییرات این است که نابرابری‌های دیگری که در طول تاریخ بر زنان تحمیل شده‌اند، باید برطرف گردند. عدالت باید در هر دوره‌ای تعریف شود و این تعریف به خود انسان‌ها واگذار شده است.

به‌طورکلی، شریعت در بنیان خود پویا است، اما فقه در مقام اثبات، ظرفیت‌های پویایی خود را به‌خوبی نشان نداده است. اجتهاد در دنیای مدرن نیازمند فقهی به‌مراتب پویاتر از عصرهای گذشته است.

اصلی که مستلزم استفاده از عقل در شناخت و تفسیر شریعت است، اصل مصلحت است. در واقع، مصلحت به‌عنوان یک اصل عقلی طبقه‌بندی شده است. حامیان پویایی حقوق اسلامی، اصل مصلحت را انطباق‌پذیر می‌دانند.

تابناک