عاشقانه‌هایی در سایه‌ی جنگ

عاشقانه‌هایی در سایه‌ی جنگ، داستان زندگی همسران شهدا را روایت می‌کند؛ زنانی که با تحمل درد و رنج، مقاومت و تاب‌آوری را در شرایط سخت جنگ به نمایش گذاشتند.

گلستان جعفریان، نویسنده پرکار ادبیات پایداری و دفاع‌مقدس، عمده تمرکز خود را بر مسائل زنان در جنگ قرار داده و نگاهی متفاوت به این موضوع دارد. از آثار شناخته‌شده او می‌توان به «روزهای بی‌آینه»، «همه سیزده‌سالگی‌ام» و «تیک تاک زندگی» اشاره کرد. تازه‌ترین کتاب او «پاییز آمد» است که خاطرات فخرالسادات موسوی، همسر سردار شهید احمد یوسفی را روایت می‌کند. این نویسنده در گفت‌وگویی مفصل درباره ادبیات پایداری و به ویژه ادبیات بازداشتگاهی سخن گفته است.

جعفریان می‌گوید که در ادبیات پایداری به اسرا، ادبیات بازداشتگاهی و موضوع زنان بیشترین توجه را داشته است. او معتقد است که ادبیات بازداشتگاهی از نظر پرداختن به چرایی و دغدغه‌های ذهنی اسرا کمتر مورد بررسی قرار گرفته است و بیشتر بر شکنجه‌ها و شرایط سخت تمرکز شده است. به گفته او، اسیرانی مانند حسین لشکری که ۱۸ سال اسارت را تحمل کرده‌اند، با سوالات و چالش‌های ذهنی عمیقی مواجه بوده‌اند که تاکنون کمتر به آن‌ها پرداخته شده است.

جعفریان با اشاره به خاطرات اسیران می‌گوید که نبود امکان تنهایی و خلوت داشتن، برای بسیاری از اسرا زجرآورتر از شکنجه‌های جسمی بوده است. او همچنین تاکید دارد که اسرا پس از بازگشت نیز همچنان بخشی از بار روحی اسارت را با خود دارند و این موضوع کمتر در ادبیات و روایت‌ها مورد توجه قرار گرفته است.

وی درباره شهید حسین لشکری می‌گوید که این شهید با کابوس‌های شبانه و فشارهای روحی شدیدی روبرو بوده است و حتی در زمان اسارت هفت ماه نور آفتاب را ندیده است. این نویسنده معتقد است که توجه به چنین جزئیاتی می‌تواند ارزش و اهمیت نعمت‌هایی که در زندگی روزمره داریم را بیشتر درک کنیم.

جعفریان درباره ثبت خاطرات والدین، همسران و فرزندان شهدا نیز می‌گوید که احترام به شهدا تنها کافی نیست و این آثار باید تاثیرگذاری لازم را روی نسل‌های آینده داشته باشند تا بتوانند پیام واقعی آن دوران را به خوبی منتقل کنند.

ادبیات پایداری، راهی برای شنیدن رنج انسان‌ها

یکی از نویسندگان حوزه ادبیات پایداری در پاسخ به این پرسش که چرا از میان تمام شاخه‌های ادبیات، این حوزه را برگزیده است، به نگاه خاص خود به «رنج» اشاره کرد. وی با استناد به سخن معروف جلال آل‌احمد مبنی بر «از رنجی که می‌بریم»، رنج را امری اصیل دانست و تصریح کرد: احساس می‌کنم آمادگی شنیدن و نوشتن درباره رنج انسان‌ها را دارم. برایم مهم است بدانم در شرایط دشوار زندگی، چگونه می‌توان با چالش‌ها کنار آمد. ادبیات پایداری در چنین لحظاتی نقش مهمی در زندگی من ایفا کرده است.

وی افزود: وقتی تجربه شخصی خود را با خاطراتی نظیر یادداشت‌های حسین لشکری مقایسه می‌کنم، درمی‌یابم رنج‌هایی که اکنون ذهن مرا به خود مشغول کرده‌اند، در برابر سختی‌هایی که برخی در دوران جنگ متحمل شده‌اند، بسیار کوچک و کم‌اهمیت هستند.

خاطره‌ای از فخرالسادات و پیکر همسر شهیدش

در ادامه نویسنده به دردناک‌ترین خاطره‌ای که در جریان تحقیق و نگارش خود با آن مواجه شده اشاره کرد. او گفت: در یکی از روایت‌های تأثیرگذار، فخرالسادات در میان جمعیت با خبر شهادت همسرش، احمد، روبه‌رو می‌شود. برادرش این خبر را به او می‌دهد و فخرالسادات از او می‌پرسد: «آیا دینم را به انقلاب ادا کرده‌ام؟» و پاسخ مثبت می‌شنود.

این نویسنده ادامه داد: فخرالسادات سپس جمعیت را ترک می‌کند و با استفاده از خلوتی پیش‌آمده، خود را به قبرستان زنجان می‌رساند. او از مسئول سردخانه می‌خواهد پیکر احمد را به او نشان دهد. در ابتدا، پیرمرد مسئول به دلیل تنهایی و جوانی فخرالسادات از این کار امتناع می‌کند، اما در نهایت با اصرار او، کشوی سردخانه را باز می‌کند.

به گفته این نویسنده، فخرالسادات پیکر احمد را می‌بیند؛ ترکش‌هایی که روی صورت همسرش برق می‌زنند، برای او چون ستاره می‌درخشند. آرامش چهره احمد، برای فخرالسادات حسرت‌برانگیز است. او زانوهایش سست می‌شود، روی زمین می‌نشیند و در همان لحظه درمی‌یابد که احمد برای همیشه رفته است و او باید با سختی‌ها و پیچیدگی‌های جدیدی در زندگی مواجه شود.

تاب‌آوری در دل رنج و سوگ

نویسنده در پایان با تأمل بر این تجربه، گفت: برایم سؤال است که انسان چگونه می‌تواند تا این حد سرسخت باشد؟ یک دختر ۲۰ ساله، مادر دو فرزند خردسال، چگونه می‌تواند چنین موقعیتی را تاب بیاورد و در تنهایی با پیکر همسر شهیدش وداع کند؟

وی تأکید کرد: جنگ، سرشار از درد است؛ اما همین رنج‌ها هستند که موجب رشد روح و شخصیت انسان می‌شوند. بسیاری از این واقعیت‌ها را تنها در دل خاطرات جنگ می‌توان لمس کرد و فهمید.

نویسنده حوزه ادبیات پایداری از دغدغه‌هایش در این عرصه می‌گوید و تأکید می‌کند که همواره با پرسش‌هایی بزرگ و بی‌پاسخ درباره جنگ روبه‌رو بوده است؛ از جمله اینکه چرا برخی از همسران شهدا با وجود فرصت‌های متعدد، زندگی دشوار و پررنج را انتخاب کرده‌اند.

وی به عنوان نمونه‌ای تأثیرگذار، از منیژه، همسر شهید حسین لشکری یاد می‌کند که ۱۸ سال در انتظار بازگشت همسرش ماند. نویسنده می‌پرسد: «منیژه می‌توانست در چهار سال پس از شهادت حسین، زندگی تازه‌ای را آغاز کند، همان‌زمان که از بنیاد شهید به او پیشنهاد دادند یا حتی خواستند فرزندش را به خانواده همسرش بسپارد. اما او نپذیرفت. آیا اگر من جای او بودم، همین مسیر را انتخاب می‌کردم؟»

زندگی‌هایی که تمجید شدند، اما واقعیت رنج آن‌ها نادیده گرفته شد

او تأکید می‌کند که انتخاب‌هایی از این‌دست، بسیار سخت و پیچیده‌اند؛ اما در آثار ادبیات پایداری، اغلب تنها تمجید از این انتخاب‌ها دیده می‌شود، نه واقعیتِ دشوار آن‌ها. به باور او، بعضی آثار یا تنها به سمت درد و سیاهی مطلق رفته‌اند یا سراغ عشق‌های اسطوره‌ای غیرواقعی. اما روایت‌هایی که واقع‌گرایانه به انتخاب‌های دشوار و شرایط روحی این افراد پرداخته باشند، بسیار اندک‌اند.

وی با وجود نقدهایی که به این فضا دارد، همچنان به سمت ادبیات پایداری می‌رود؛ چون به‌زعم او، «ماهیت زندگی، دردناک است» و انسان باید بیاموزد چگونه با رنج کنار بیاید. او اضافه می‌کند: «در کتاب‌های سوره مهر و حتی در حوزه ادبیات پایداری، این واقع‌گرایی کمتر دیده می‌شود.»

از «پاییز آمد» تا «روزهای بی‌آینه»؛ دو نگاه متفاوت به جنگ

وی در ادامه به تفاوت دو شخصیت اصلی در آثارش اشاره می‌کند: در کتاب «پاییز آمد»، فخرالسادات با نگاهی دینی و انقلابی، جنگ را انتخاب می‌کند. اما در «روزهای بی‌آینه»، منیژه همسر شهید لشکری، جنگ را تحمیلی و مانند طوفانی بر زندگی‌اش می‌بیند. نویسنده می‌گوید: «منیژه از ابتدا دنبال مبارزه نبود، با یک خلبان تحصیل‌کرده ازدواج کرده بود تا زندگی عاشقانه‌ای داشته باشد. اما جنگ همه چیز را تغییر داد.»

او معتقد است این تفاوت دیدگاه‌ها در ادبیات پایداری معمولاً نادیده گرفته می‌شود. برخی حتی او را به داشتن رویکردی ضدجنگ متهم کرده‌اند، چرا که کتابش باعث شده یک خواننده از رفتن به سوریه منصرف شود. اما نویسنده پاسخ می‌دهد: «اتفاقاً این آگاهی مفید است؛ جنگ به کسانی نیاز دارد که بدانند خانواده‌شان چه رنجی خواهند کشید، اما باز هم تصمیم به حضور در میدان بگیرند.»

نگاهی به جدیدترین اثر؛ داستانی عاشقانه با پایان دردناک

وی درباره تازه‌ترین پروژه خود نیز توضیح می‌دهد: «در حال کار بر زندگی‌نامه هاجر بشارت، همسر شهید ابراهیم تلان هستم. او خواهر سه شهید است و در ۱۹سالگی با ابراهیم ازدواج می‌کند. ابراهیم که عضو بهداری سپاه بود، به او اطمینان می‌داد که از خط مقدم دور است و شهید نخواهد شد. اما در نهایت این وعده محقق نشد.»

نویسنده روایت می‌کند که هاجر به دلیل ترس از تکرار داغ از دست دادن عزیزانش، به ابراهیم دل بسته بود، اما شهادت او زندگی‌اش را دگرگون کرد. این کتاب به زودی از سوی انتشارات سوره مهر منتشر خواهد شد.

جام جم آنلاین