نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
معروف است که متولدین ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۲ نسل z هستند. این نسل در جهان دیجیتال و سایبرنتیک رشد یافتهاند. همچنین این نسل بسیار کمپینساز و کمپین هدایتگر است و سبب جوش و خروش همسالان خود و حتی بزرگترهایشان میشوند. بر این اساس به دلیل در معرضبودن انبوه اطلاعات در زمینههای حقوقی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی فعالیتهای خلاقانه آنها چشمگیر است.
اما این همهی توصیفات مربوط به نسلz نیست. این نسل علیرغم شکافهای جدی تربیتی و فرهنگی در جامعه شدیدا با نسلهای ماقبل خود در چالشهای جدی اجتماعی و فرهنگی است. این چالشها رنگ و بوی سنتشکنی بسیار آشکاری دارد! در نسل z آنچه بنابر پژوهشهای انجام شده وجود دارد شکاف جنسیتی عمیق و نهادینه است. شاید بتوان گفت که این امر برآمده از تشتّت فکری و شناختی ایجاد شده در جوانان و نوجوانان نسل z پیرامون هویت جنسیتی نشات گرفته است.
از آنجاییکه اینترنت پنجرهای به روی بینهایت در تمام زمینه ها از جمله: سبک زندگی، ایدئولوژی، هویت جنسی و فرهنگی باز کرده است، این فراوانی انتخاب خود به یک چالش بزرگ تبدیل شده: «من کیستم؟». بدین ترتیب نسل z با آشفتگی تعاریف، مفاهیم ، تجزیه و تحلیل دادهها و تفسیرشان مواجه هستند. این امر در سطح پایه و اصطلاحا بیسیک برساخت شخصیتی این نسل است که در نهایت بروزات و کنشهای آنان را به عنوان یک شهروند در جامعه رقم میزند. بروزاتی که شگفت انگیز به نظر میرسند.
همچنین فضای سایبرنتیک سبب عمقیافتن تنهایی انسان خو گرفته با این فضا میشود گویی معانی و مبانی زیست اجتماعی، شناخت از خود و دیگران، مخصوصا جنس مخالف در این فضا نشات گرفته از واقعیتهای جاری و منطقی در جامعه الزاما نخواهد بود. به عبارت بهتر از جمله ویژگیهای قابل تامل فضای سایبر لزوما انتشار اتفاقات روزمره نیست. بسیار رویت شده است که اینفلوئنسرها، بنگاههای خبری و رسانههای پر بازدید اتفاقات را طوری دستخوش تغییر و بعضاً تحریف مینمایند که با حقیقت هیچ سنخیتی ندارد. طبیعتاً نتیجهگیری افراد نیز از رخدادها دستخوش تغییر شده، تفاوت آشکاری پیدا میکند.
در بررسیهای صورت گرفته بر نسل z از شکاف جنسیتی، میان جوانان این نسل با یکدیگر پرده برداشته است. سابقا کلیدواژهی شکاف نسلی کلیدواژه آشنا و پرکاربرد در علوم اجتماعی بود که از تفاوت های موجود میان نسل جدید با نسل قبل خود سخن میگفت. اما اکنون تغییرات اجتماعی به گونهای جریان پرسرعت خود را دنبال میکند که در درون یک نسل شاهد شکاف جنسیتی پیرامون برنامهی بلندمدت در زندگی می باشیم.
از پژوهشهای جاری آنچه به نظر میرسد، تفاوت جایگاه ازدواج و فرزندآوری برای مردان و زنان جوان که به نسل z تعلق دارند برآمده از سلسله واقعیت های غیر منطبق با حقیقت است که پیرامون جنس زن در رسانه ها به طور متناوب دست کم در ۳۰ سال گذشته منتشر شده است.
انتشار اخباری چون: خیانت شوهر به زن خود و بازنمایی آن در رسانهها به گونهای که خیانت را امری فراگیر و رایج از سوی مردان نسبت به زنان عنوان میکند و در نهایت زندگی مشترک آغشته شده از خیانت شوهر را برای زن به مانند مرگ تدریجی بازنمایی میکنند که زن باید آن را تحمل کند چون پس از طلاق پشتوانه مالی و اجتماعی برای ادامه زندگی شرافتمندانه نخواهد داشت سبب ایجاد «بدبینی» و «عدم امنیت روانی» در زنان جوان میشود.
بر این اساس دختران نسل z که در دوران نوجوانی و جوانی خود شاهد چنین تصویرسازی از زندگی مشترک بودهاند، تصمیم میگیرند که قبل از اقدام به ازدواج پشتوانهای قابل اعتماد در زمینه اقتصادی و اجتماعی برای خود فراهم نمایند و سپس به زندگی مشترک وارد شوند تا در صورت خیانت همسر مجبور به تحمل زندگی مشترک خود نباشند.
ماجرا البته تنها به اینجا نیز ختم نمیشود. نسل z در عصری به دنیا آمده و زیست کرده است که تعریف زن و مرد دستخوش تغییرات گسترده مفهومی شده و ایدهآلهای جدیدی برای آنها به لحاظ هویتی تعریف شده است. زن ایده آل زنی ابرزن یا زن قوی تصویر میشود که بدون یک مرد نیز میتواند از پس زندگی خود بربیاید.
گاه زنان جوان برای بدست آوردن زندگی مشترک مناسبی مجبورند که به نقطهی آرمانی از زن برسند تا به ازدواج موفق دست یابند. این تعریف آرمانی از زن به نحوی است که حتی مردان جوان نیز در جستوجوی آن زن میباشند و جز به او راضی نمیشوند.
در این دور باطل پر تلاطم که نتیجه انباشت مفاهیم تغییر یافته و نقاط آرمانی پررنگ و اخبار هجو یا اخبار تلخ اما بزرگنمایی شده زن نسلz و مرد نسل z با آن ها مواجه هستند علیرغم آنکه هدفشان رسیدن به آرمان شهری است که در آن یک ابر زن و یک ابرمرد زندگی مشترک موفقی را شروع کنند اما در نهایت آنچه عاید آنها و در نهایت جامعه میشود یک ویران شهر است که در آن زن نسل z و مرد این نسل به دلیل تفاوتهای گسترده میان آرمانها و واقعیتهای جاریشان، تفاوت در اولویتهای زندگی خود و عدم درک دنیاهایشان کمتر به ازدواج تن میدهند.
این امر به طور جدی بر نرخ موالید در جوامع موثر است و شاید بتوان گفت در بدبینانهترین حالت ممکن، این امر نشأت گرفته از برنامهای بلند مدت است که آمریکا در دههی هفتاد میلادی طراحی کرد.
سیاست کنترل رشد جمعیت در آمریکا به صورت رسمی و کلان از دهه ۱۹۷۰ میلادی آغاز شد و به عنوان یک مسئله امنیت ملی برای این کشور مطرح گردید. در آن زمان دولت آمریکا بررسیهایی درباره چشمانداز جمعیتی جهان انجام داد و به این نتیجه رسید که کاهش رشد جمعیت در کشورهای در حال توسعه به منافع اقتصادی و امنیتی آمریکا کمک خواهد کرد.
این سیاست به گونهای طراحی شد که برنامهها و حمایتها برای کاهش جمعیت کشورهای کمتر توسعه یافته از طریق سازمانها و نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل و صندوق جمعیت اجرا شود، بدون آنکه هدفها و برنامههای اصلی آمریکاییها به طور آشکار برای این کشورها مشخص باشد.
پیشرفت چشمگیر رسانه و تغییرات مفهومی گسترده نیز شاید از جمله ابزارهای غیررسمی و کمتر عنوانشده آمریکا پیرامون کنترل جمعیت جهان بوده باشد.
صغری عاشوری
گفتگوی جهانبانو با بانوان حاضر در مسیر مشایه
آشنایی با اولین موکب بین المللی زنانه
جملات کوتاه برای تشکر از بانوان خادم عراقی
چند توصیه برای مادران جهت در پیادهروی اربعین
به پاس ۱۰۰۰ روز خدمت
جریان مقاومت، جریانی است که باید همچنان خون تازه در آن دمیده شود
سختترین و سوزناکترین درد بشر، درد فراق است
مردم خوب میدانند چه کسی خدمتگزارشان است
یادبود بانوان آمل برای شهید رئیسی و شهدای خدمت