شعری از شاعر سپید آیینی آقای سید مجید موسوی برای شهید رئیسی
بی سواد بودی
آنقدر که نمی دانستی رئیس جمهور
به روستاها نمیرود
قبایش را با سیلی سیل ها گل آلود نمیکند
دست به کلنگ نمی شود،
رئیس جمهور
قبای فاستونی اصل میپوشد
ادکلن شب های پاریس میزند
و هرزگاهی برای دیدن دستاوردهای دولتش
به لواسان سری!
بی سوادی تو
شبیه محمد(ص) بود
وقتی به جزیره یاد می داد،غرق نشدن را
وقتی در اعماق شعب
حرفی از تحریم نمیزد
به تنفس فکر میکردی
چیزی که هیچ کسی نمی تواند جلویش را بگیرد
و ادامه پیدا کند
فتح می کند مکه را
بیت المقدس را
زمین را…
ابراهیم بودی
مدام میشکستی بتها را
از بت های خرد شده سد میساختی
گاهی روی رودها
گاهی جلوی بیت المال
و عاقبت
یکی از همین سدها به صد رسانید تو را
پرواز کردی
از آتشی که اینبار ارسباران شده بود
و کسی نمیداند
در لحظه های آخر صعود
چه کسی را صدا می زدی
از طرز رفتنت پیداست
بیشتر به نقاره خانه فکر می کردی
به صحن ها
رواق ها
که حالا بی تو غبار گرفته اند
برخیز خادم جمهور
برخیز که می خواهم سوادم را
از دبستان تو آغاز کنم
با همان سادگی ات
با همان حرف های نیمه تمام
برخیز…
- ارسال از طرف شاعر محترم آقای موسوی به پایگاه جهان بانو
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0