ترجمه اختصاصی؛

سی‌سال انتظار برای یک آغوش؛ روایت مادران اسیران فلسطینی

مادران اسیران فلسطینی، هر یک به شیوه‌ای خاص، جهادی خاموش اما بزرگ را پیش می‌برند. آنان در میان رنج و دلتنگی، با صبر و ایمان، غیبت فرزندانشان را تاب می‌آورند و انتظار را به عبادتی بی‌صدا تبدیل می‌کنند.

مادران اسرا؛ جهاد خاموش در انتظار دیدار

سال‌های طولانی را با آرزوی یک آغوش، یک لبخند و حتی یک نگاه از پسرانشان گذراندند. سال‌هایی که امید، تنها چیزی بود که آنان را زنده نگه می‌داشت. نه سال‌ها توانست این یقین را از دلشان بگیرد، نه دیوارهای سرد زندان.

این مادران، بارها و بارها در خیال خود لحظه دیدار را مجسم کرده‌اند: اشک نخستین، فریاد شادی، دستان لرزانی که چهره‌ی پسر را لمس می‌کند. اما چه می‌شود اگر آن لحظه هرگز فرا نرسد؟ اگر پیش از آغوش آخر، به دیدار خدا بروند؟ دردی که نه فقط دل مادر را می‌شکند، بلکه قلب اسیر را هم می‌سوزاند.

در اینجا، روایت مادرانی را می‌خوانیم که در انتظار فرزندان اسیرشان، سال‌ها جنگیدند، پیر شدند و چشم‌به‌راه ماندند، اما اجل مهلت دیدار نداد.

حاجیه مزیونه؛ مادر ناصر ابو سرور

حاجیه خدیجه سلامه، ۲۹ سال تمام منتظر پسرش ماند؛ حسن سلامه، قهرمان عملیات‌های «انتقام مقدس» که به ۴۸ بار حبس ابد محکوم بود. او همیشه می‌گفت: احساس می‌کنم حسن آزاد خواهد شد و من جشن عروسی‌اش را خواهم گرفت. اما در سال ۲۰۲۴، در حالی که در دوحه تحت درمان بود، از دنیا رفت. تنها آرزویش دیدن پسرش بود. حسن تنها یک بار در طول آن ۲۹ سال توانست مادرش را ببیند. پس از مرگ او، در سلول خود ماند و با عکس و خاطراتش وداع گفت.

ام حسن سلامه؛ زنی که پیش از زغارید رفت

حاجیه خدیجه سلامه، ۲۹ سال تمام منتظر پسرش ماند؛ حسن سلامه، قهرمان عملیات‌های «انتقام مقدس» که به ۴۸ بار حبس ابد محکوم بود. او همیشه می‌گفت: احساس می‌کنم حسن آزاد خواهد شد و من جشن عروسی‌اش را خواهم گرفت. اما در سال ۲۰۲۴، در حالی که در دوحه تحت درمان بود، از دنیا رفت. تنها آرزویش دیدن پسرش بود. حسن تنها یک بار در طول آن ۲۹ سال توانست مادرش را ببیند. پس از مرگ او، در سلول خود ماند و با عکس و خاطراتش وداع گفت.

ام کریم یونس؛ هشت ماه تا دیدار

صبحیه یونس، مادر کریم یونس، چهل سال انتظار کشید. او پیش از آزادی پسرش تنها هشت ماه تاب آورد و درگذشت.
کریم، که در ۲۳ سالگی دستگیر شده بود، در ژانویه ۲۰۲۵ آزاد شد. مادرش بیش از هفتصد بار به دیدارش رفت و هر بار با تمام توان از سد موانع گذشت.

کریم پس از آزادی، مستقیم به آرامگاه مادر رفت. بر خاکش ایستاد و سال‌های اشک و غیبت را با سکوتی سنگین وداع گفت. تنها تسلایش این بود که کفن مادر، با پرچم فلسطین پوشانده شده بود.

پایان باز

این مادران، قهرمانان خاموش‌اند. زنانی که میان دیوارهای انتظار و ایمان، جهادی بی‌نام اما جاودانه کردند. آن‌ها نماد نسلی‌اند که هرگز از عشق و امید به آزادی دست نکشیدند.