سکوت خونین؛ روایت مادر دو شهید از لحظات سخت صبر و ایمان در زندگی

مادر شهیدان زهرا نظری و محمدمهدی نظری گفت: فرزندانم را به مقام معظم رهبری هدیه دادم. فرزندان دیگری هم دارم که آن‌ها را هم به رهبرم هدیه می‌کنم.

در بین جنایات وحشیانه رژیم صهیونیستی، خانواده‌ای از دوستداران اهل ‌بیت(ع) در تهران قربانی حملات اسرائیل شدند؛ خانواده‌ای که ریشه در خانه علم و تقوا دارد. جمعه ۶ تیرماه آسمان خواجه ‌ربیع مشهد، شاهد خاکسپاری دو ستون این خانه، شهیدان زهرا نظری و محمدمهدی نظری بود.

حجت‌الاسلام نورمحمد نظری که همزمان با آغاز جنگ تحمیلی برای تحصیل علوم دینی به مشهد مقدس مهاجرت کرد، به‌ همراه همسرش فاطمه شکاری، فرزندان خود را در سایه معارف اهل‌بیت(ع) پرورش داد.

فرزندان این خانواده، زهرا، زینب، محمدمهدی و حسین هر کدام در مسیر علم و خدمت تلاش کردند؛ زهرا حفظ و آموزش قرآن را در پیش گرفت و محمدمهدی لباس روحانیت بر تن کرد. ویژگی بارز این چهار فرزند، تقوا و پیوند عمیق عاطفی بود که منشأ سربلندی‌شان در دنیا و آخرت شد و آن‌ها را به قله رفیع شهادت رساند. حالا، پیکر مطهر محمدمهدی و زهرا در کنار دیگر شهدای مظلوم، در قطعه شهدای خواجه‌ربیع مشهد در خاک خاک آرام گرفت.

درد شهادت فرزندان، آزمونی برای مادران صبور

فاطمه شکاری، مادر شهیدان نظری با صدای محکم و آرامش‌بخش خود از درد جدایی می‌گوید: من چهار فرزند دارم و ما شش نفر در خانواده، پیوندی عمیق با یکدیگر داشتیم و همدیگر را بی‌نهایت دوست ‌داشتیم، به اندازه‌ای که همه ما در تهران برای جراحی قلب همسرم حضور داشتیم.

وی ادامه می‌دهد: شاید باور نکنید، اما دو دختر و دو پسرم رابطه خواهر و برادری بسیار عمیقی داشتند. همین محبت خالصانه، آن‌ها را در لحظه شهادت هم در کنار هم نگاه داشت. زهرا، متولد ۱۳۶۳ و محمدمهدی، متولد ۱۳۷۰ دو فرزند بزرگم بودند که در تجاوز رژیم صهیونسیتی به شهادت رسیدند. علی‌رغم هفت سال تفاوت سنی، همیشه به یکدیگر احترام می‌گذاشتند. محمدمهدی هرگز قبل از خواهرانش سوار ماشین نمی‌شد و همیشه منتظر می‌ماند تا آن‌ها ابتدا سوار شوند.

حجاب، دلیل اصلی درنگ شهیده زهرا نظری

مادر شهیدان نظری در توضیح دلیل حضورشان در تهران و حوادث منجر به شهادت آن‌ها می‌گوید: مدت زمان معالجه همسرم در تهران نامشخص بود، به همین خاطر بلیط برگشت نگرفتیم. برای راحتی بیشتر خانواده، آپارتمانی را در طبقه دوم یک ساختمان چهار طبقه در چیتگر تهران اجاره کردیم. صبح روز دوشنبه ۲۶ خرداد، به همراه حسین، زینب و محمدمهدی برای درمان درد دست‌هایم به پزشک مراجعه کردیم. همان روز، پسرم محمدمهدی توانست بلیط برگشت برای یک هفته بعد، یعنی دوم تیرماه تهیه کند. ساعت ۱۵:۳۰ به منزل برگشتیم و به بچه‌ها گفتم وسایل‌تان را جمع کنید؛ این یک هفته را منزل اقوام خواهیم بود. دقایقی از این حرف نگذشته بود که انفجارها شروع شد. من، همسرم، برادرم و پسرم حسین به سرعت از منزل خارج شدیم و به بقیه فرزندانمان گفتم: بیایید! اما آن‌ها گفتند: شما بروید، ما هم می‌آییم.

این مادر صبور، دلیل تأخیر فرزندانش را در آن لحظات بحرانی اینطور بیان می‌کند: زهرا به حجابش خیلی اهمیت می‌داد. از آشپزخانه به اتاق رفت تا چادر به سر کند. زینب و محمدمهدی هم برای او صبر کردند. همین درنگ باعث شد که آن‌ها، بر خلاف من، پدر و برادر و دایی‌شان، نتوانند به‌موقع از ساختمان بیرون بیایند.

وی لحظه انفجار نهایی را با همه جزئیات به یاد دارد: «همین که از در ساختمان خارج شدیم، انفجار آخر رخ داد. موج انفجار تمام ساکنان ساختمان را به سمتی پرتاب کرد. خونی که از سرم بر صورتم جاری شد، این حس را به من داد که مرگم نزدیک است و همان لحظه به خدا گفتم: مراقب فرزندانم باش. اما با صدای همسرم و پسرم که صدایم می‌زدند، فهمیدم زنده‌ام».

مادر شهیدان نظری درباره وضعیت جسمی بازماندگان این حادثه گفت: «خودم از چند ناحیه مجروح شدم. پسرم حسین آسیب جزئی دید و یک روز در بیمارستان بستری بود. زینب نیز چند روزی بعد از انفجار، حافظه‌اش را از دست داده بود که الحمدلله حالا بهتر است. اما به دلیل رابطه عمیق عاطفی که با فرزندانم داشتم، به من الهام شده بود که پسر و دختر بزرگم به شهادت رسیده‌اند، هرچند همه به من می‌گفتند سالم هستند و در بیمارستان بستری‌ شده‌اند. حتی وقتی سوار قطار شدم تا به مشهد برگردم، کسی به من چیزی نگفت؛ با این وجود می‌دانستم که به شهادت رسیده‌اند».

مادر شهیدان نظری در توصیف آخرین لحظات شهیده زهرا می‌گوید: آن روز، ما از مطب پزشک برگشته بودیم و زهرا برای ناهار لوبیاپلو پخته بود. ساعت سه و نیم عصر بود که همه دور هم جمع شده بودیم. همسرم و برادرم ناهار می‌خوردند، اما بقیه میلی به غذا نداشتیم. زهرا در آشپزخانه در حال ظرف شستن بود.

سیره قرآنی شهیده زهرا نظری

در پاسخ به این پرسش که چگونه سخن سردار سلیمانی که «باید برای شهید شدن، شهادت‌گونه زیست» درباره شهیده زهرا نظری نمود پیدا می‌کند، مادر شهید خصوصیات بارز او را چنین برمی‌شمارد: دو ویژگی رفتاری در زهرا بسیار نمود داشت. اول اینکه کارهایش تنها برای رضای خدا بود و دوست داشت دیگران از آن‌ها آگاه نشوند. او حافظ قرآن و مدرس روخوانی و روانخوانی قرآن در حرم مطهر رضوی، زندان و مدارس غیرانتفاعی بود، با این حال غیر از خانواده، هیچ‌کس اطلاع نداشت و اقوام بعد از شهادتش از این موضوع باخبر شدند.

وی ادامه می‌دهد: دومین ویژگی او از خودگذشتگی، مهربانی و مظلومیتش بود. در بین فامیل همسرم، دو خانواده بودند که مادر یکی و پدر دیگری مرحوم شده بودند و دو فرزند خردسال به یادگار مانده بود. تمام سعی دخترم این بود که این کودکان یتیم را خوشحال کند. به آن‌ها قول داده بود هر ماه آن‌ها را ببیند و برایشان هدیه ببرد. ماه گذشته، پیش از سفر به تهران، برایشان خرید کرده بود، با این وجود فرصت نشد هدایا را به آن‌ها بدهد و حالا خودم باید پس از بهبودی، وظیفه دختر شهیدم را در قبال آن کودکان یتیم انجام دهم.

فرزندانم آرزوی شهادت داشتند

مادر شهیدان نظری از آمادگی فرزندانش برای شهادت و صبر خود می‌گوید: وقتی در تلویزیون مادری را می‌دیدم که با صلابت از عزیزی که در راه خدا تقدیم کرده صحبت می‌کند، نمی‌توانستم خودم را جای او ببینم و می‌گفتم: چقدر راحت حرف می‌زند. محمدمهدی می‌گفت: شما هم باید خودت را آماده کنی. اگر یک روزی جنگ شود، من می‌روم و حسین را هم با خودم می‌برم. زهرا هم می‌گفت: من هم می‌آیم. محمدمهدی می‌گفت: شما تا جایی که حضورت لازم است می‌توانی بیایی. وقتی اسرائیل مرتب تهران را هدف حمله قرار می‌داد و ما از تلویزیون می‌دیدیم و گریه می‌کردیم، محمدمهدی و زهرا فقط حسرت شهادت می‌خوردند و سرانجام به آرزویشان رسیدند. من هم مادر دو شهید شدم و حالا که می‌توانم درباره فرزندان شهیدم صحبت کنم، از حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) صبر خواسته‌ام.

وی درباره چگونگی ورود شهیده زهرا به حفظ و تدریس قرآن در حرم مطهر رضوی توضیح داد: زهرا مشکلی برایش ایجاد شده بود. در همان روزها در حرم مطهر برای تدریس قرآن از او دعوت کرده بودند. او برای رفتن تردید داشت. چون خودم به زنان قرآن درس می‌دادم، تجربه شیرین همنشینی با قرآن و آرامش گرفتن از کلام خدا را به دخترم توصیه کردم و این‌گونه او از سال ۱۳۹۱ وارد تدریس و حفظ قرآن در حرم مطهر امام رضا(ع) شد.

مادر شهیدان نظری تصریح کرد: فرزندانم عاشق شهادت بودند و به این مقام رسیدند. من هم احساس بسیار خوبی دارم. فرزندانم را به رهبرم تقدیم کردم. فرزندان دیگری هم دارم که آن‌ها را هم به رهبرم هدیه می‌دهم.

خبرگزاری رسمی حوزه