سفرنامه جسورانه زن قاجاری از حج

صد سال پیش، در روزگار قاجار، زنی به نام عالیه خانم شیرازی عزمش را جزم کرد و عازم سفر حج شد. سفرنامه‌ای که او نگاشته، نه تنها روایتی منحصر به فرد از این سفر معنوی است، بلکه پنجره‌ای رو به گذشته از نگاه یک زن باز می‌کند.

اسمش عالیه خانم شیرازی بود اما خودش در کرمان زندگی می‌کرد؛ زنی که بیش از صد سال قبل، در زمان قاجار، به قصد سفر حج به مکه رفته بود. او نه شاهزاده بود، نه شاعر بود و نه دانشمند؛ تنها جسارت داشت که سفرنامه‌ای بنویسد و نوشت.

آغاز سفر عالیه خانم، رمضان سال ۱۳۰۹ هجری قمری بود. او به همراه دخترش فاطمه، یک خدمتکار و مردی به نام ولی‌خان – که قرار بود سفرنامه را بنویسد اما در نهایت از زیر کار شانه خالی کرد – از کرمان به بندرعباس رفت، از آن‌جا به بمبئی و سپس به مکه و عتبات.

«چادر زدیم رفتیم تماشا» فقط یک سفرنامه نیست؛ یادگاری‌ است از زنی که در دل قرن سیزدهم هجری، از اندرونی خانه پا به دنیای بیرون گذاشت، با کاروان همراه شد، دریا را پشت سر گذاشت، به سرزمین‌های دور سفر کرد و تمام دیده‌ها و شنیده‌های خود را بی‌پروا نوشت.

بخش اول کتاب، روایت همین سفر پرماجراست. سفری که نویسنده‌اش آن را با جزئیاتی گاه تلخ و گاه طنازانه روایت می‌کند؛ از دریا‌زدگی در کشتی و کیفیت خوراک مسلمانان بمبئی، تا رفتار اعضای کاروان و قیمت کالاها. عالیه خانم با نگاهی دقیق، رفتار همسفرانش  را زیر نظر می‌گیرد و کم‌تر به مناسک مذهبی اشاره می‌کند.

در یادداشتی از سفر می‌نویسد:

«مجبور شدم لابد با این خط نحس نجس خودم شرح حالی بنویسم که یادگار بماند. آیا بنده زنده برگردم یا بمیرم‌، به امید خداوند آن چه مقدر گردد، خوب است.»

و با همین لحن بی‌پروا، روایت سفر را ادامه می‌دهد و تا پایان می‌نویسد.

در ادامه، با بازگشت عالیه خانم به تهران، بخش دوم کتاب آغاز می‌شود؛ جایی که او برای مدتی در دربار ناصرالدین شاه اقامت می‌کند و گزارش‌هایی متفاوت از زندگی درباری و زنان حرمسرا می‌نویسد.

این روایت‌ها، با لحنی زنانه و نگاهی متفاوت نسبت به نوشته‌های رسمی مردان درباری، نمایی تازه از فضای حکومت قاجار را به خواننده ارائه می‌دهد.

«چادر زدیم رفتیم تماشا» اولین  کتاب از مجموعه سفرنامه‌های زنان قاجاری‌ است که در سال ۱۳۹۷ توسط نشر اطراف به چاپ رسید. این اثر از بین مجموعه‌ای ده‌جلدی از سفرنامه‌های حج دوره قاجار انتخاب شده که شامل حدود هشتاد سفرنامه از مردان و زنان آن دوره است.

آنچه این کتاب را متفاوت می‌کند، نه‌تنها نثر پویا و قدمت تاریخی‌اش، که یکرنگی و نگاه شخصی نویسنده است. عالیه خانم نه به دنبال بزک کردن واقعیت است، نه تحت تاثیر ملاحظات مذهبی و سیاسی. او همان‌طور که حس کرده، دیده و فهمیده، به روایت وقایع سفر خود می‌پردازد.

«دنیا تا دنیا آب»، «قطار قطار همه جمع می‌شوند»، «مالامال آفتاب گرم»، «شمر و یزید بسیار است»، «هر طور بگیری می‌گذرد»، «هشتاد زن شاه بزک می‌کنند» و «گرما و مگس و زنگ قاطرها»؛ فصل‌های کتاب با همین عناوین شاعرانه و گاه طنزآلود، مخاطب را به دنیایی صادقانه و پر جنب‌وجوش می‌برند.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«روز عاشورا عید گرفتند. از قرار معلوم شب جمعه و روز جمعه را عید می‌گیرند، به واسطه عید محمد (ص) و آلش… شب یازدهم، حضرات مدینه بنای آتش‌بازی را گذاردند. توپ، تفنگ، شیپور، بالابان، مزغان می‌زدند. یادم آمد شب یازدهم عیال سیدالشهدا (ع) در کربلا چه کردند. نمی‌دانم چه حالی به من دست داد. این صداها را که شنیدم، می‌خواستم خودم را بکشم. خدا عذاب‌شان را زیاد کند، بحق محمد (ص) و آله.»

 

فارس