یادداشت؛

سریال عملیات مهندسی و مروری بر مقابله با سازمان منافقین

مهندسی، عنوان پرطمطراقی است؛ حرفه‌ای است مشتمل بر دقت و محاسبه و هم هندسه و اشکال و اعداد. کلمه مهندسی که می‌آید ترتیب و قاعده است که دیده می‌شود و ابزار و آلاتی که هم از حیث سنجش طول و عرض و عمق و بُعد به کار گرفته می‌شوند و هم نظم و نسقی که در پایان کارِ مهندس نمایان خواهد شد.

و اگر عملیات مهندسی به جریان بیفتد، همانگونه که می‌تواند سازه را با سرعت و فوریت برپا کند، اگر اراده کند با همان قوت پیِ ساختمان را نیز فرو می‌پاشد. و اگر پی و زیربنای ساختمان، بر مبنای ادعاهایی چون «جامعه بی‌طبقه توحیدی» و «برقراری عدالت جهانی» و «مبارزه با امپربالیسم» باشد، خیلی زود می‌توان ارزیابی کرد که سازه‌ای که در این عملیات، مهندسی شده، بیشتر بوی آرامش و آزادی و رهایی توده‌ها می‌دهد یا پوست سوخته و بدن متعفن و خون مانده؟

عملیات مهندسی سال ۶۱ می‌خواست با جنایت و شکنجه و خشونت، آن‌هم در نهانخانه‌های خانه تیمی و زیرزمین‌های نمناکِ پر از ساس و سوسک، چاقو و کاردهای بزرگ و کوچک، طناب، کابل، دست‌بند، میله سربی، زنجیر، قفل، اتو ، میخ و… یک جامعه دموکرات و کثرت‌گرا به وجود آورد؛ یعنی آنقدر شکنجه کند و انگشت‌ها را قطع که دیگر عنصری انقلابی باقی نماند تا یک پاک‌سازی نژادی کامل اتفاق بیفتد و بعد سقف و سواد و غذا را برای مردم به ارمغان بیاورد.

مهندسانی که داعش‌وار از سلاخی جنازه‌ها پشته می‌ساختند و با سوزاندن بدن و جزغاله‌کردن‌شان، از مدینه فاضله‌ای ترسناک رونمایی می‌کردند. این جریان زنان را ویترین سیاسی خود قرار داده است و زیر پوشش شعار برابری، زنان را با ابزار فداکاری در قبال آرمان‌های سازمان تحت فشارهای عاطفی و روانی ازدواج سازمانی، طلاق اجباری، سقط جنین، جدایی از فرزند و خودکشی قرار می‌دهد.

به ۶ آبان ۱۴۰۱ برگردید؛ غروب یک روز از آشوب‌های آن سال. جوانی به نام آرمان علی‌وردی در چنگ ۱۰-۱۵ آدم‌کش در تهران گرفتار می‌شود و سادیس‌آور، مورد ضربه و خشونت قرار می‌گیرد تا جان بدهد. به ۱۲ آبان همان سال بنگرید و نحوه شهادت روح‌الله عجمیان را در کرج مرور کنید. به ۲۶ آبان همان سال بروید و مقابل قبرستان سنندج، جنازه حسن یوسفی را ببینید که چگونه تکه و مثله شده است.

عملیات مهندسی، داستان دیروز نیست؛ کفتارها همین الان هم به نظاره نشسته‌اند تا دوباره جامعه بی‌طبقه سکولارشان را از وسط تکه پاره‌کردن میهن، در خیابان‌های شهر چون دریایی از خون، به نمایش بگذارند.
دور باد…

سیما باقرزاده