زینب ۱۴ساله؛ دختری که موی دماغ منافقین شد

از آبادان تا اصفهان؛ آغاز یک راه سخت

با شعله‌ور شدن آتش جنگ تحمیلی، خانواده کما‌یی از آبادان به شاهین‌شهر اصفهان مهاجرت کردند. این مهاجرت، مسیرهای متفاوتی را برای اعضای خانواده رقم زد: دو برادر لباس رزم پوشیدند، دو خواهر به امدادرسانی مجروحان پیوستند، و میترا (نام اصلی شهیده) به اقتضای سن سالش در کنار والدین ماند. و در همان نقش دانش‌آموزی هر کاری از عهده‌اش بر می‌آید انجام دهد.

اما او، که نامش را «میترا» گذاشته بودند، به مادربزرگ اصرار می‌کرد: «چطور می‌خواهید جواب دهید؟ من می‌خواهم مثل حضرت زینب (س) باشم، اسمم را زینب بگذارید.» این اشتیاق به اسوه‌پرستی از نوجوانی در او موج می‌زد؛ سندی که در دفترچه اعمال روزانه‌اش ثبت شده؛ دفتری که تا چند روز پیش از شهادت، شاهد تعهد او به ورزش صبحگاهی، کم‌خوری، دعا و عبادت بود.

سه روز انتظار و یک پایان تلخ شیرین

سال ۱۳۶۱، زینب ۱۴ ساله، دختری منظم و باادب بود. اصرار داشت برای نماز جماعت به مسجد برود و مادرش با دلی آکنده از نگرانی، اما پذیرا، او را راهی کرد. اما آن شب، بازگشت او به تأخیر افتاد…

سه روز انتظار و بی‌قراری گذشت

بالاخره او پیدا شد؛ همان حوالی خانه، در همان حوالی که منافقین پلید، با رذالت تمام، داغ دیگری بر دل خانواده‌های انقلابی گذاشتند. زینب با همان چادر مشکی دوست‌داشتنی‌اش که به جانش بسته بود، پیدا شد؛ همان چادری که سیاهی‌اش در نظر منافقین، کفر و خشم‌آور بود.

ترور او کاملاً آگاهانه بود. زینب ۱۴ ساله، با حجاب کامل، خودسازی عمیق و فعالیت‌های انقلابی پرشور، به‌ویژه در عرصه‌های فرهنگی و نوآوری، محور جمع شدن بچه‌های انقلابی محله شده بود. او با اخلاق و منش خود، نقشه‌های منافقین را نقش بر آب می‌کرد و به همین دلیل، حذفش در لیست ترورهای هدفمند قرار گرفت.

در روزهایی که سایه شوم ترورهای کور منافقین بر شهر سنگینی می‌کرد و فجایع پی‌درپی رخ می‌داد، با حضور در بیمارستان‌ها، دست مجروحان را می‌گرفت و تسلی‌بخش دل‌های شکسته بود. این تعهد و ایستادگی، سرانجام نانجیب‌ها را به طراحی یک ترور آگاهانه وادار کرد. اراده‌اش چنان قوی بود که باید در همان خرابه، با همان چادری که سیاهی‌اش همچون سدی در برابر دیدگان منافقان عمل می‌کرد، به معراج می‌رفت و به آرزوی دیرین خود می‌رسید. خوشا به سعادت و بزرگی روحش! پیکر پاکش در اصفهان، در کنار پیکر ۳۶۰ شهید عملیات فتح‌المبین، با شکوهی آسمانی تشییع و آرام گرفت.

الگوی سوم زن مسلمان؛ فراتر از شرق و غرب

شهید زینب کما‌یی، در ۱۴ سالگی نماد «زن مجاهد مسلمان» و مصداق بارز «الگوی سوم زن مسلمان» شد؛رهبر انقلاب درباره الگوی چنین بانوانی می فرمایند:«در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، زنانی ظهور کردند که الگوی جهانی برای رشد فردی، حفظ خانواده، و ایفای نقش فعال در جهاد اجتماعی و امر به معروف هستند. به برکت خون این زنان مجاهد، اقتدار جدیدی در جهان اسلام شکل گرفته که به‌زودی ساختار و جایگاه زن در کل جهان را دگرگون خواهد ساخت.»

دکتر حمیده طائب، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، درباره این الگو تصریح می‌کند که الگوی سوم کارخانه‌ای برای تولید افراد مشابه نیست، بلکه «هویت هدفمند توحیدی» است که زن مجاهد مسلمان را از الگوهای غربی و شرقی متمایز می‌کند. با نگاهی مبتنی بر «الگوی سوم»، درمی‌یابیم که معرفی الگوها در قرآن همیشه متوقف بر نقش‌های سنتی نیست؛ برای مثال، همسر فرعون یا حضرت مریم (س) که در نقش همسری نبودند، همچنان به عنوان الگو معرفی شده‌اند. این نکته نشان می‌دهد که حضرت زهرا (س) به عنوان «سیدة النساء العالمین» (سرور زنان جهانیان)، مرجع اصلی قرار دارند و سایر زنان در مسیر کمال، ذیل این الگو جای می‌گیرند. وجه تمایز اساسی الگوی سوم زن، یعنی زن مجاهد مسلمان، هویت هدفمند توحیدی اوست که او را کاملاً از الگوهای زن غربی و شرقی متمایز می‌سازد.»

دکتر «فاطمه دلاوری»، پژوهشگر فرهنگ و فلسفه، درباره الگوی سوم زن بیان می‌کند: «الگوی مدنظر رهبر معظم انقلاب، زنی است که قدرت انتخاب دارد و بر اساس فطرت و عقلانیت خود، در خانواده و جامعه رویکرد مناسب را برمی‌گزیند. نباید این الگو را محدود به زنانی با تحصیلات عالی یا تعدد فرزند کنیم، زیرا این کار دایره الگوی سوم را بسیار محدود خواهد کرد.»

زینب کما‌یی در ۱۴ سالگی، با خون خود نشان داد که زن مسلمان، با حفظ ارزش‌های بنیادین، می‌تواند قدرتمند، تاثیرگذار و در عین حال، الگویی جاودانه باشد؛ الگویی که خواستند بمیرد، اما تا ابد زنده ماند.

خبرگزاری فارس